پس بنابرین با تحویل این غنایم هم به شخص شاه احترام فراوان می گذاشته اند و هم غنیمتی که به دست می آورد دارای ارزش معنوی بیشتری می شده است .
در جای دگر از شاهنامه ادب و احترام فرزند نسبت به پدر خود که پادشاه بوده است را فردوسی اینگونه بیان میکند .
به پیش پدر شد پرستار وشهمی بود برپا دو دستش به کش
این بیت در رابطه با حالت ایستادن اسفندیار پهلوان بزرگ ایران در برابر شاه گشتاسب پدر خود میباشد . فردوسی در غالب این بیت میگوید که اسفندیار همانند یک غلام در نزد پدر خود آمد « به پیش پدر شد پرستاوش » پرستاروش یعنی همانند یک پرستنده یا غلام و بنده و در حالی که ایستاده بود دو دستش به بغل بود یعنی دست به بغل و مودب در پیش پدر خود همانند یک بنده و غلام وارد رشد و ایستاد . این نشانه ی احترام فراوان به شخصی مقابل است .
اصول دین
*چرا اصول
با توجه به آنکه انسان مخلوقی است عاجز و دارای عقلی قاصر و این باور است که هر سازه ای را باید پایه استوار و محکم تا آن سازه مستحکم باشد . هر سقفی که دارای ستون قطور و پایه های عریضی باشد استوار تر و پابر جا تر ماند .
باری تعالی نیز هستی را اینگونه آفریده است و کوه ها را چنان میخ بر زمین استوارگر دانیده و منوران افلاک را بر پایه هایی استوار .
« در تفسیر برهان قاطع از امام رضا ( ع ) نقل شده است که می فرماید آسمان ها پایه هایی دارند ولی دیدنی نیستند » .
شناخت خدا محمدی ری شهری
امام علی نیز این مطلب را به روشنی عنوان میکند و می فرماید که (( خداوند زمین را پدید آورد، و ان را از سقوط نگه داشت … – و آن را میخکوب نمود – نه بر جایگاهی ثابت و جسمی محسوس و مرئی بلکه در مداری معین خود چنان منظم در رفت و آمد است که گویی بر جاده فضایی خود میخکوب شده است )) بدون پایه ان را برداشت ، و بی استوانه ها برافراشت .
(شناخت خدا محمدی ری شهری )
اصول در شریعت نیز همانند پایه و سازه است هر چه پایه محکم تر سازه مستحکم تر ؛ پس هر چه اصول اعتقادی در هر شریعتی محکم تر و برتر باشد آن شریعت نسبت به دیگر ادیان برتر خواهد بود.
پس اصول لازمه ی هر این و آئینی است و با وجود این اصل ها اعتبار این ادیان معلوم می شود .
آیا اصول اعتقادی در ادیان مختلف متشابه است یا خیر :
همان گونه که گفته شد هر بنایی را اساسی و هر شریعتی را اصولی است و هر چه این اصول نسبت به اصل های دیگر برتری بیشتری داشته باشد آن دین نیز چنین است . میدانیم که تمامی انبیاء مأموران یک امیرند و جملگی عبد یک معبود تنها ادیانشان نسبت به شریعت و ادیان پیامبران گذشته کاملتر بوده و همان را به گونه ای کامل و برتر تبلیغ می کردهاند . و اگر دارای شریعت جدید بوده اند شریعتی کامل تر از شریعت پیامبران ما قبل داشته اند . چرا که انسان می بایست به شکل تدریجی هدایت می شد و به درجه ی خلیفت الهی می رسید .
پس بنابرین همگی باید در اصول مشترک و تنها در فروعات با هم متفاوت باشند آن هم اندک .
و یکی از اصولی که جملگی ، مردم را به آن دعوت می کردهاند یگانه بودن خالق یگانه بی همتاست و متذکر شده اند که خداوند شریکی ندارد و تنهاست و همه بر این باورند که سرای دگری جز این سراست .
و عدل پروردگار بر همگان رواست . عدم اطاعت از پیام آوران حجت الهی و جانشینانش خطاست .
توحید در اسلام :
توحید یعنی اعتقاد به یگانگی آن خالق یگانه ی کتای بی همتا ، در بیان اهمیت توحید همین بس که ختم انبیاء نیز اولین سخنش عبارت : (( قولو لا اله الا الله تفلحوا )) بود اعتراف به یگانگی باری تعالی را می توان خط ممیز مابین کفر و اسلام دانست با اعتراف و پذیرش و خدا نیت پروردگار شخصی مسلمان می شود .
میدانیم که هر شخصی با بیان عبارت (( لا اله الا الله)) و پذیرش پیامبر خاتم انبیاء به عنوان یک شخص مسلمان شناخته می شود . بدرستی که هماهنگی میان آفریده های هستی محکم ترین دلیل بر یکتایی اوست .
« دلیل یکتایی او هماهنگیمیان آفریده هاست . چنان که امام صادق ( ع ) (( اتصال التدبیر ))را نشانه یکتایی آفریدگار می شمارد » . ( تفسیر نور ص ۶۳۸ )
اگر کمی تأمل کنیم در میابیم که اگر خدایی به جز پروردگار یگانه ی بی همتا بود هیچ گاه چنین هماهنگی و نظمی در بین آفریده ها نبود چرا که هر کدام نظم خاص خود را داشته اند و در نتیجه باعث بر هم خوردن نظم کل هستی می شد پس خالق کل هستی یکی است که هیچ گاه نظمش بر هم نمی خورد .
امام رضا ( ع ) فرموده اند (( پدرم از پدرش و او از اجدادش و آنان از پیامبر خدا نقل کردهاند که خداوند فرموده است : (( کلمه لا اله الا الله حضی فمن دخل حضی أمن من غذابی : توحید قلعه من است و هر کس داخل این قلعه شود از قهر من در امان است )) . ( تفسیر نور ص ۶۳۸ )
این روایت از ثامن الائمه امام رضا درجه ی اهمیت توحید را مشخص میکند ، و می توان دریافت که تنها راه گریز از غذاب سخت پروردگار اعتقاد به یگانگی اوست و دوری از هر گونه شرک و پرستش غیر از آن دادار و خالق یکتا و ایزد بی همتا .
لازمه ی اعتقاد به توحید :
اگر در ذهن خود شیئی یا اشیائی را تصور کنیم میتوانیم برای آن صفاتی نیز در نظر بگیریم .
ولی نمی توان بدون در نظر گرفتن چیزی صفات نیکویی را بر آن حمل کنیم . پس بنابرین می توان اینچنین گفت که لازمه ی پذیرش صفات هر ماده ای در ابتدا پذیرش خود آن ماده میباشد .
با ذکر مثال مادی فوق می توان چنین عنوان کرد که اگر انسان به وجود خداوند به عنوان یک خالق معتقد نباشند چگونه میتواند صفاتی چون عدل و وحدانیت و دیگر اصفات الهی را بپذیرد پس در ابتدا لازم است انسان وجود خالقی را بر هستی بپذیرد و معتقد باشد که این جهان و آنچه در آن است به خودی خود به وجود نیامده و این نقش زیبای طبیعت را نقاشی زبر دست زده ، بعد از پذیرش خالق با توجه به وجود نظم و هماهنگی به وجود آمده در کل هستی می توان به یگانه بودن آن خالق پی برد . پس بنابرین لازمه ی اعتقاد به توحید اعتقاد به وجود خالق زبردست است .
توحید در شاهنامه :
یکی از کلماتی که بسیار زیاد در این کتاب ارزشمند به کار رفته است نام پروردگار است البته نام های مختلف پروردگار نه تنها یک نام . فردوسی در شاهنامه از نام های مختلف پروردگار استفاده کردهاست . شاید هدف او از به کار بردن نام و صفات مختلف پروردگار این مطلب بوده است که از این طریق بگوید که هر کسی با هر نامی که باری تعالی را بخواند ، کسی نیست جز آن یگانه ی بی همتا . فردوسی نام خداوند را با این اسم ها در شاهنامه آورده است : یزدان – جهان آفرین – کردگار – ایزد – کیهان فریو – خداوند – داور – دادار – جهان دار – دادگر – خدای – پیروزگر و در جایی الله با عبارت بسم الله و پروردگار .