مهمترین اشکالی که بر این نظریه وارد است آنکه شناختی که بر اساس رفتار و خصوصیات اخلاقی واقعی که لازمه استحکام بنیان و ادامه تحکیم بنای خانواده شود وجود نداشته، تحقیقات لازم انجام نگرفته، و تنها عامل موجود امیال و گرایشهای عاشقانه خواهد بود. چنین روابطی که پایه و بنیاد محکم نداشته باشد بسیار زود از بین خواهد رفت. چنین مفهومی به خودی خود مفهوم گسست را در بر دارد، زیرا با توجه به ناپایداری و گذرا بودن احساسات عاشقانه، افراد به همان سرعتی که درگیر روابط عاشقانه میشوند، محتمل است از این روابط خارج شوند. هر دو فرد با افول احساسات و عشق اولیه نه تنها دلیلی بر ادامه رابطه نمیبینند، بلکه دلیل موجهی برای خروج از آن در اختیار دارند. بر اساس همین ملاحظات است که بعضی محققان بالا بودن میزان گسست خانواده را نه یک پدیده کوتاه مدت، بلکه کفاره مفهوم تشکیل ناصحیح دانستهاند.
امروزه عدم اطمینان[۱۰۲] و نگرانی[۱۰۳] در روابط فردی و جمعی دیده می شود اما به اعتقاد برخی از کارشناسان حوزه مطالعات خانواده، با توجه به تحول روی داده، افراد به خوبی درک کردهاند که تکیه زدن به عشق سیال، اضطراب و تشویش بیشتری در آنان ایجاد می کند و همراه با لذتهایی که از چنین روابطی میبرند احساس ترس و نگرانی آنان نیز فزونی مییابد. اکنون درصد بیشتری از ازدواجهای جوامع صنعتی پیشرفته را ازدواجهایی تشکیل میدهند که با عشق شروع میشوند ولی هنوز عواملی وجود دارند که سبب میشوند دوام و بقای ازدواجهای عشقی نسبت به گونههای دیگر ازدواج کمتر باشد؛ برخی جامعهشناسان علت را در این دانستهاند که احتمالا سرنوشت ازدواجهای جدید به آغاز عشقی آن ها چندان وابسته نیست. (باقی نصر ابادی، ۱۳۸۷)
۲-۱۴٫ نظریه همسان همسری[۱۰۴]
یکی از اصولی که نقش بسیار تعیین کننده در ساختار خانواده دارد، همسان همسری میباشد. این ویژگی هم در حوزه روانشناسی و هم در حوزه جامعهشناسی مورد توجه قرار گرفته و به عنوان معیار عام گزینش همسر از سوی کارشناسان مسائل مربوط به خانواده در جوامع گوناگون مطرح شده است. از آنجا که خانواده اجتماع کوچکی است و افراد آن از یکدیگر تاثیر میپذیرند، به محض اینکه هر فرد بخواهد خود را از این تاثیرات برهاند با مشکلات گوناگونی مواجه میگردد، پس عواملی که بر ابتکار و نوآوری فرد اثر میگذارند بسیارند و دقیقا همین عاملها هستند که وی را به سوی انتخابی همسان هدایت میکنند.
باورمن[۱۰۵] معتقد است: انسان، دانسته یا ندانسته در پی گزینش همسری است که صفاتی همگون با او داشته باشد. (باورمن، ۱۹۳۷) افراد مایلند همسری برگزینند که بیشتر همسانشان باشد تا نا همسانشان.
در تبیین روانشناسی این قاعده میتوان گفت که در رتبه نخست، تشابه و همسانی موجب جذب افراد به یکدیگر به سبب برانگیخته شدن عواطف مثبت آنان است. تعمیم گسترده پیوستگی دو امر مشابهت و جاذبه در مطالعه افراد گروههای مختلف سنی، سطوح اقتصادی، اجتماعی و فرهنگها ثابت شده است. در مرتبه دوم، تشابه بیشتر موجب سازگاری بیشتر است. هر چه توافق میان دو نفر بیشتر باشد، بیشتر به هم علاقمند خواهند شد. هنگام بروز اختلاف که در واقع ناشی از تفاوتهاست، طرفین میکوشند با تفسیر وضعیت روانی خود، به تشابه و توافق دست یابند. (اذربایجانی، ۱۳۸۲)
تحقیقات نشان میدهد همسانی به استمرار و استحکام خانواده نیز کمک میکند. از سوی دیگر، بررسی علل اختلافات خانوادگی نشان میدهد که در این موارد زوجین نوعی عدم تشابه در خصلتهای مختلف از خود بروز میدهند. مطالعه درجه رضایت خانوادهها نیز به همین نتایج دست یافته است. (ساروخانی، ۱۳۷۵)
غالب افراد اهمیت همسانی را در شرایط معمول، کمتر مورد توجه قرار داده، زمانی که با اختلاف مواجه میشوند، به آن حساسیت نشان میدهند و به اهمیت مشابهتها معترف میگردند. به این علت که در اغلب گروههای اجتماعی، همانندی، واقعیتی پیش پا افتاده به حساب میاید ولی تفاوتها هرچند ناچیز باشند، برجستگی و اهمیت مییابند. (لگال، ۱۹۹۸) به طور خاص، در روابط خانواده به دلیل ماهیت ویژه آن، تفاوتها گاهی چشمگیرترین آثار را به بار میآورند و به اسانی به کشمکشها و نزاعهای سخت مبدل میگردند. بنابرین، همسانی دو فرد برای تشکیل ساختار خانواده یکی از مهمترین عوامل استحکام بنیان آن و پیشگیری از اختلافات اتی یا رفع آن ها مورد توجه قرار میگیرد. به طور کلی در زندگی خانوادگی این گونه تفاوتها بسیار به حساب میایند. دیکسترا[۱۰۶] در اثر معروفش، مسائل یک جامعه و چند مذهب، معتقد است که نبود هماهنگی و همفکری با پیشرفت زندگی دو فرد افزایش مییابد. (دیکسترا، ۱۹۶۱) همسانی میان دو نفر، نه تنها آنان را به سوی یکدیگر جذب میکند، بلکه ساختار به وجود اماده را نیز استوارتر میسازد. به سخن دیگر، ناهمسانی میان دو فرد که بنیانگذار ساختار خانواده هستند سرچشمه نا استواری بنای خانواده است.
به عقیده وود[۱۰۷] در اثر ازدواج از دیدگاه مذهبی، هر قدر همگونی میان دو همسر از نظر مذهب و نژاد کمتر باشد اختلافات و کشمکشهای ایشان بیشتر است. (وود، ۱۹۴۰)
برخی از ویژگیهای همسانی عبارتند از: ویژگیهای زیستی، شناختی، فرهنگی و اقتصادی.
از ملاکهای ویژگیهای زیستی میتوان هیات ظاهر، شرایط و وضعیت جسمانی، سلامت عمومی، سن و تفاوت سنی افراد و عامل جغرافیایی را نام برد. (صدیق اورعی، ۱۳۷۴) هوشمندی و همگونی دو فرد در آن، دانش عمومی، سطح تحصیلات، بینش اجتماعی، رفتار، عواطف، نگرشها و صفات اخلاقی و شخصیتی مؤلفههای اصل ویژگی شناختی میباشند. (اذربایجانی، ۱۳۸۲)
زبان، دین و مذهب، ملیت، نظام ارزشی، بینشها و باورها، طبقه اجتماعی، به ویژگیهای فرهنگی مرتبط میشود. توانایی اداره خانواده، نوع شغل، ثروت و درآمد، توانایی کسب درآمد و اشتغال از جمله ویزگیهای اقتصادی محسوب میشود.
برخی اندیشمندان که از همسان همسری به عنوان قاعده جهانی همسر گزینی یاد میکنند، معتقدند که همسان همسری حتی در جامعه های صنعتی جدید نیز همچون هنجاری امر ازدواج را در ضبط خود داشته و اکثریت قاطع پژوهشها گواه این حقیقت میباشند. افراد، خواهان انتخاب کسی هستند که همانند خود ایشان باشد و هر قدر درجه همگونی همسران بیشتر باشد، ساختار خانواده آنان استوارتر و پایدارتر است.
با وجود تأکید صاحب نظران در ویژگیهای متعدد همسانی دو فرد برای تشکیل ساختار استوار خانواده، به نظر میرسد که همسانی فرهنگی و شخصیتی (ذیل همسانی شناختی) نقشی اساسیتر در استحکام این بنا دارد. تاثیر سایر جنبههای زمانی قابل توجه است که به این دو ویژگی بازگردند. یعنی اهمیت سایر ویژگیهای یاد شده به دلیل رابطه تنگاتنگی است که با دو مورد ذکر شده در مفهوم وسیع کلمه دارند.