آنهایی که دچار ناکامی میشوند و مورد بی اعتنایی یا در معرض تهدید قرار می گیرند رفتار پرخاشگرانه از خود نشان میدهند چرا که در شرایط ناکام کننده پرخاشگری یک پاسخ طبیعی و تقریباً خود کار است.طبق این نظریه اگر فردی برای رسیدن به هدف تلاش کند و در رسیدن به آن با موانع بر خورد کند وپاداش های مورد انتظار دست نیابد حالت ناکامی ایجاد می شود حالتی که پرخاشگری را بر می انگیزد ورفتار خشونت آمیز یا پرخاشگرانه رادر پی دارد رفتارهای اخیر هم میتوانند به سوی منبع ناکامی معطوف شوند وهم به سوی هدف های دیگر جهت یابند که به گونه ای با نخستین منبع ناکامی مرتبط اند در صورت اول یعنی وقتی آسیب رساندن به دیگران مورد نظر است از پرخاشگری خصمانه صحبت می شود در حالی که مورد دوم که به اصطلاح پرخاشگری ابزاری مشخص شده است.تنها هدف فرد برون ریزی پرخاشگری با بهره گرفتن از هر روشی است این فرضیه انتقاد هایی را هم برانگیخت چرا که نه تنها تعیین حدومرز آنچه ناکامی نامیده می شود مشکلاتی را مطرح می کرد بلکه تعیین روش های اندازه گیری آن نیز آسان نبود بنابرین پژوهشگران به این نتیجه رسیدند که پدیده پرخاشگری بسیار پیچیده تر از آن است که دالر وهمکارانش تصور میکردند به عبارت دیگر ناکامی همواره پرخاشگری رادرپی ندارد ورفتار پرخاشگرانه نیز همیشه در موقیعت های ناکام کننده بروز نمی کند. (برکووتیز ،۱۹۹۹).
تجربه نشان میدهد که افراد به ناکامی وخشم به گونه های متفاوت پاسخ میدهند یعنی ممکن است به جز پرخاشگری پاسخ های دیگری مانند کنارکشیدن خود پاسخ ندادن یا کوشش درتغییرموقعیت با انتخاب راه های مصالحه آمیز رافراگیرند.
نظریه باز نگری شده ناکامی-پرخاشگری: توسط برکووتیز مطرح شد.از مؤلفه های اصلی این فرضیه مفهوم “انتظار”است یعنی عدم تحقق انتظار یا پیشبینی فرد در دستیابی به هدف یا موفقیت است که احسا س ناکامی را ایجاد میکند برای مثال محرومیت از مزایای مادی ناکامی رادرپی ندارد.آن ها یی که در فقر زندگی میکنند بدون آنکه انتظار موقیعت بهتری را داشته باشد دچار ناکامی نمی شود محرومیت از وسیله نقلیه شخصی ماشین لباس شوئی یا خانه شخصی در افرادی که هرگز چنین رویایی رادر سر نپرورانده اند ایجاد ناکامی نمی کند بلکه این حالت هنگامی ایجاد می شود که امیددست یابی به وجود آمده باشد پس از این دیدگاه وقتی ناکامی به پرخاشگری ایجاد می شود که امید دست یابی به چنین حالاتی ایجاد شده باشد و ـ موانعی در راه دست یابی به هدف به وجود آید.
ـ پیامد های ناکامی فرد راخشمگین سازد .
ـ حالت خشم فرد زمینه یا آمادگی عمل پرخاشگرانه را ایجاد کند.
انواع اختلالات پرخاشگری
اختلال سلوکی اجتماعی شده ضعیف پرخاشگر:این افراد بسیار پر درد سر هستند .رفتار های پرخاشگرانه آن ها از کودکی تا بزرگسالی ادامه دارد از قربانیان خود احساس تاسف وترحم نمی کنند دیگران در کنار این افراد احساس امنیت نمی کنند ،دارای رفتاری تکا نشی وپرخاشگرانه هستند .
اختلال سلوکی اجتماعی شده ضعیف نا پرخاشگر : رفتاراین افراد بر اساس فشارهای محیطی قابل فهم نیست زیرا به سادگی ممکن شخص “به خاطر نارضایتی “مرتکب قتل وجرم می شود ویا برای نفع شخصی دست به اعمال پرخاشگرانه می زند . قصد این افراد بیشتر حالت سوءاستفاده دارد آن ها بیشتر تحت تاثیر رفتار کسانی هستند که در اطرافشان قرار دارندوهمچنین تحت تاثیرهیجان و تحریک میباشند این افراد فاقد نگرانی درباره نتایج رفتار خود هستند واعمال آن ها بیشتر صدمه زدن به اشیاءست و کمتر به اشخاص متمرکز میشوند
اختلال سلوکی اجتماعی شده پرخاشگر : این احتمال وجود دارد که بزهکار اجتماعی شده پرخاشگر عضوی از یک گروه جوانان باشد درچنین گروه هایی حملات شریانه وپرخاشگرانه در برابر گروههای رقابت کننده و در برابر قربانیان بی ضرر وتصادفی است در این اختلال نوعی الگوی رفتاری که بیان کننده این مطلب است “که شما می توانید از همه برتر باشید ” حکم فرماست.
اختلال سلوکی اجتماعی شده نا پرخاشگر : شخصیت این افراد ممکن است زیاد با افراد غیر بزهکار تفاوت داشته باشد موقیعتهایی که این افراد درآن ها بزرگ میشوند به نظر میرسد که بیشتر از شخصیت آن ها در شکل دادن به رفتار آن ها اهمیت داشته باشد در این اختلال محیط خانوادگی و گروه هم سالان تاثیر زیادی دارند .(آزاد ،۱۳۸۰)
اختلال شخصیت انفعالی ـ پرخاشگر : افراد دارای این اختلال عاد تاً در برابر در خواست های مربوط به انجام عمل مناسب هم در شغل وهم در زندگی اجتماعی مقاومت میکنند گر چه آن ها برای رفتار کار آمد تر مهارت دارندولی از طریق مساحمه ،ناکارآمدی عمدی و”فراموش کاری” در انجام آن ها خراب کاری میکنند این افراد از در خواست هایی که از آن ها می شود رنجیده میشوند ولی به جای نشان دادن این احساس به طور مستقیم خشم خود رااز طریق مقاومت انفعالی نشان میدهند این افراد درشغل و در روابط اجتماعی خود ناموفق اند.آن ها هیچ آگاهی از چگونگی رفتار خود که به یک موقیعت نسبت میدهند ندارند .استفاده از مکانیزم های سازشی انفعالی ـ پرخاشگری معمولاً راه مؤثر زندگی نیست یک بررسی سی ساله ازیک گروه افراد دبیرستانی نشان دادکه میزانی ازاین اختلال که دراوایل بزرگسالی مورد استفاده واقع شده بود با سازگاری خوب درمیان سالی همبستگی منفی داشت.(وایلانت ،۱۹۷۶).
رفتار این افرادممکن است با حالتی که اغلب درتربیت کودک یافت می شود مقایسه شود کودک بر و الدین برای محدود ساختن کنترل های آن ها فشار آورد و درست همان هنگام برای جلوگیری ازتلافی به عقب بر گشته از آن ها فاصله میگیرد افراد دچار این اختلال مانند کودکان فوق العاده حساس اندتاثیر وتاثر بایک شخص انفعالی ـ پرخاشگر میتواند باز دارنده باشد زیرا شخص را روی سبه یک وضع ابهام آمیز قرار میدهد یاباید تسلیم شدیا باورهای خود رابی حرمت ساخت.(کریمی یوسف ،۱۳۸۵).
عوامل مؤثر بر پرخاشگری
در این زمینه سه دسته عامل تاثیرگذار وجود دارد.عوامل زیست شناختی ،عوامل محیطی وروان شناختی.
عوامل زیست شناختی :
مواد شیمیایی :
– مثل افزایش تستوسترون در سطح خون که موجب پرخاشگری می شودـ
– تغییرات جسمانی ( مانند حراات ، آلودگی هوا ) و محیط بین شخصی ( مانند تجاوز به قلمرو و فضای شخصی (اندرسن، ۱۹۸۹)
ـ عوامل فرهنگی – اجتماعی –اقتصادی محیطی :این عوامل شامل موارد زیر میباشند .خانواده، فقر،تاثیر آلودگی تاثیر پاداش و تأیید اجتماعی ،تاثیر وسایل ارتباط جمعی ( تلویزیون- رایانه )
عوامل روانشناختی :شامل: افسردگی،الگوی شخصیت ،تاثیر احساس گناه
ـ تاثیر مواد روانفعال ساز که در چهار طبقه قرار دارند ۱- توهم زا، محرک،مخدر،الکل را هم باید نام برد.
عوامل خانوادگی :به عنوان یک عامل محیطی در بررسی عوامل ترتیبی افراد مؤثر میباشد .خانواده به عنوان اولین محیط اجتماعی در زندگی افراد بسیارحائز اهمیت میباشد و خیلی چیزها را افراد در سالهای اولیه حیات اجتماعی در خانواده می آموزندو این مکان از جهات مختلف میتواند موجب بروز یا تشدید پرخاشگری میگردد .