به هر حال،اینترنت و فضای مجازی ، خواه ناخواه جزئی از زندگی بشر امروزی شده و یا در حال شدن است و به سبب مزایایی که دارد ، در عرصۀ علمی و آموزشی نیز کاربردهای بسیاری دارد. اما در این میان تعلیم و تربیت چه نقشی میتواند داشته باشد؟ تعلیم و تربیت در عصر فناوری اطلاعات چه باید بکند؟ به عبارت دیگر ، تربیت نسل دیجیتال یا نسل فضای مجازی چگونه میتواند باشد؟ البته پاسخ به سؤالهایی از این قبیل به مطالعات و پژوهشهای گستردهای نیاز دارد ، ولی در حد وسع این نوشتار به چند نکته میتوان اشاره کرد .از جمله اینکه خود مربیان ، معلمان و حتی والدین ، باید به خوبی با فضای مجازی و ابعاد آن آشنا باشند تا بتوانند نسل جدید را بهتر درک کنند و با نقد و بررسی ابعاد آن ، امکان ارائه بینش و درک بهتر را برای این نسل فراهم کنند.
یکی از مسائل موجود در خصوص فضای مجازی ، امکان ارتباط با هرکس از هر کجاست که نمود آن در گپهای اینترنتی و شبکه هایی مانند فیسبوک مشاهده میشود. این نکته درست است که انسان موجودی اجتماعی و به عبارت دیگر ، موجودی ارتباطی است ، به طوری که یاسپرس[۱۰] (۱۹۹۵) شکوفایی هستی آدمی را در گرو ارتباط با دیگری میداند ، ولی ارتباطات در فضای مجازی ارتباط با «دیگری» معمول نیست که شرایط دنیای واقعی را داشته باشد. « دیگری » در فضای مجازی معمولاً ناشناس ، مبهم و غیر قابل اعتماد است، در حای که در فضای واقعی ارتباط اصیل انسانی بر پایۀ صداقت ، شناخت و درک متقابل قرار دارد و ارتباطی پویا است.این در عرصۀ دنیای واقعی است که توسعۀ ارتباط متقابل بین معلم و شاگرد و بین والدین و فرزند و همچنین ارتباط بین دوستان و همکلاسیها میتواند بسیار مفید باشد. نه در دنیای مجازی . برای مثال ، چند دقیقه گفت و گوی صمیمانه و هدفمند بین والدین و نوجوان ، یا بین معلم و شاگرد ، بهتر از چندین ساعت جست و جو در سایتها یا کانالهای تلویزیونی میتواند به رشد و شکوفایی فرد کمک کند.
نکتۀ دیگر اینکه امروزه در مورد هر مطلبی به راحتی میتوان اطلاعات به دست آورد . چه بسا دانشآموز بتواند پاسخ تمرینهای درسی خود را به راحتی از اینترنت بگیرد و حتی با دسترسی به شبکه های آموزشی ، آموزشهای لازم در زمینۀ هر درسی را که میخواهد به دست آورد . ولی اولاً بیشتر این مطالب در حد همان اطلاعات هستند ، نه دانش ، و غالباً این آموزشها هم حداکثر آموزش هستند نه تربیت.
بنابرین باید گفت : کار معلم کمک به تولید دانش در ذهن دانشآموز است. این کار با پر کردن ذهن دانشآموز از اطلاعت از منابع گوناگون حاصل نمیشود ، بلکه به سازماندهی ، طبقهبندی ، تفکر و تأمل ، و بحث و گفت و گو نیاز دارد. این کاری است که شاگرد به کمک معلم میتواند انجام دهد تا بتواند از میان انبوه اطلاعات ، به گزینش و انتخاب دست بزند و آن ها را به نحو مطلوب ترکیب و سازماندهی کند.
از طرف دیگر ، حتی اگر فرد فقط به مطالب و اطلاعات مفید دست یابد ( که معمولاً چنین نیست ) ، دیدن سایت ها ، فیلم ها و مطالب آموزشی مفید نیز به تنهایی به تربیت منجر نمیشود ، بلکه تربیت به تعامل بین مربی ( اعم از والدین و معلم ) و متربی و توسعه آگاهی متربی و ارائه بازخورد احتیاج دارد.
۲-۶- ادغام دانش فناوری با دانش محتوا و هنر تدریس
دانش، آموزش و یادگیری به طور جدی با جامعه و تکامل تدریجی آن در ارتباط است. دانش ، شیوۀ تفکر و نگرش ، سه خصیصه اساسی در موفقیت حرفهای معلم هستند. به دلیل ویژگیهای منحصر به فرد موقعیت های تربیتی ، تفاوت های فردی و تنوع ان ، توجه به پویایی و بالندگی نظام آموزشی ، صلاحیت حرفه ای معلم مضاعف می شود ( دوائی ، ۱۳۹۱ ) . امروزه کسی نمی تواند ادعا کند که تدریس یا یادگیری به همان شیوۀ یک قرن پیش انجام میگیرد . به ویژه، با تأثیراتی که تغییرات سریع و عمیق « فناوری اطلاعات و ارتباطات » (ict ) بر دانش ، آموزش و یادگیری به جا گذاشته است ، معلمان در زمینهی دانش علمی و فناوری مورد استفاده در آموزش ، با تغییرات سریعی مواجه هستند . پیشرفتهایی که در زمینۀ فناوریهای نوین از قبیل رایانه ، لیزرها و روباتها صورت گرفته دریچهای نوین به روی متخصصان آموزشی گشوده است تا بتوانند با بهره گرفتن از فناوریهای یاد شده ، شیوه های آموزش و تدریس را بهبود بخشند (کسلین و ات ال[۱۱] ، ۲۰۰۵ ) .
بین دانش علمی و دانش فناوری از لحاظ هدف تفاوت وجود دارد. هدف از دانش علمی درک پدیده ها و قوانین طبیعت است. در حالی که هدف از دانش فناوری ، کنترل یا دستکاری در جهان فیزیکی ( طبیعت ) برای انجام کارها و بهروری بیشتر از پدیده هاست ( اسکولیموسکی[۱۲] ، ۲۰۰۵ ).
جامعۀ امروز از فراهم نمودن اجباری آموزش ، به سمت تمرکز بر کیفیت آموزش و پرورش حرکت کرده و اصلاحات جدید برنامه ی درسی بر پرورش مهارت های فراگیرندگان ، یادگیری چگونه یاد گرفتن ، توسعۀ برنامه درسی و استفاده از راهبرد های متنوع تدریس تأکید دارند. چنین تغییراتی مستلزم تغییر نقش معلم است؛ از مخابره کنندۀ اطلاعات ، به یاریگر ، راهنما و هم درس بودن با دانش آموز . این نقش جدید از اهمیت مقام معلم نمیکاهد ، بلکه مستلزم فراگیری و کسب دانش و مهارت جدید است (کریمی ، ۱۳۸۷).
دی ریچارد[۱۳] ( ۲۰۰۹ ) دانشی را که معلم در این شرایط اطلاعاتی بدان نیاز دارد ، اینگونه بیان میدارد:
الف. دانش محتوایی[۱۴]: آگاهی به موضوع ، دانش تخصصی و اطلاعات کارآمد و به روز در مورد رشته و مطلب مورد تدریس.
ب. دانش عمومی وابسته به فن آموزش[۱۵] : دانش عمومی ، راهبردهای آموزش ، باورها و اعمال تربیتی صرف نظر از تمرکز روی موضوع تدریس ، مدیریت کلاس درس ، ایجاد انگیزه ، تصمیم گیری ، دانستن فلسفه ، و روان شناسی تعلیم و تربیت به طور عام.
ج. دانش محتوایی وابسته به فن آموزش[۱۶] : دانش تخصصی و کاربرد روش های تدریس ، طراحی آموزشی ، توانایی درک دانشآموزان ، فراهم آوردن محیط یادگیری مناسب ، برطرف کردن مشکلات دانش آموزان.
د. دانش پشتیبان[۱۷]: آگاهی از رشتههای گوناگون درسی و علمی ، و علومی که به طور عام و خاص به کمک تدریس و یادگیری خواهند آمد.
و. دانش فناوری[۱۸] : دانش مورد نیاز معلم برای درک درست فناوری های مختلف و کاربرد مؤثر آن ها در محدودۀ فرهنگ حاکم بر جامعه و اینکه چطور فناوری دانش آموزان را در مدرسه تحت تأثیر قرار میدهد.