مفهوم اولیه نظام راهبردی شرکتی از واژه لاتینGUBERNUR به معنای هدایت کردن گرفته شده که معمولاً برای هدایت یک کشتی به کار می رود و دلالت بر این دارد که این مفهوم به راهبردی تمرکز دارد تا کنترل. بررسی مباحث نظری مربوط به این مفهوم نشان میدهد که توافق اساسی در خصوص این موضوع وجود نداشته و بعضاً تعاریف به عمل آمده توسط نهادها یا افراد تفاوت هایی با یکدیگر دارند، به گونه ای که برخی از یک دیدگاه محدود حاکمیت شرکتی را صرفاً در رابطه با شرکت و سهامداران تعریف می نمایندو در طیفی گسترده تر، این مفهوم به صورت شبکه ای از روابط تعذیف میگردد که نه تنها یک شرکت و مالکان(صاحبان سهام) آن را، بلکه تمام ذینفعان از جمله کارکنان، مشتریان، مردم، جامعه و غیره را در بر میگیرد ( کاداپکام و همکاران، ۱۹۹۸: ۲۲۳).
راهبردی شرکتی، تنها برای اعضای هیات مدیره نیست، بلکه بر تمام اعضای یک سازمان تاثیر دارد.راهبردی شرکتی به آن دسته از اقدامات شرکت ها اشاره داردکه ساز و کاری از کنترل ها و بررسی ها ایجاد میکند که اطمینان میدهد قدرت تصمیم گیری نه تنها مورد سوء استفاده قرار نمی گیرد، بلکه توام با مراقبت و مسئولیت پذیری برای تامین انتظارات سهامدارن به کار می رود. راهبردی مناسب، موجبات افشا و گزارشگری به موقع توسط شرکت ها را فراهم میکند.هدف نظام راهبردی شرکت ها، حصول اطمینان از عدم وقوع رفتار فرصت طلبانه است که از طریق کاهش مشکلات نمایندگی و اطلاعات نامتقارن بالقوه بین نماینده(مدیر) و ذی نفعان مختلف( سهامداران،اعتبار دهندگان و ..) تحقق مییابد.کاهش این گونه مشکلات، باعث افزایش رغبت سهامداران به معامله در این بازار ها و افزایش نقد شوندگی سهام در بازار میگردد( همان منبع).
کمیّت، کیفیت و به موقع بودن اطلاعات افشا شده از سوی راهبران شرکت، یکی از مهمترین ابزارهای تصمیم گیری از سوی سرمایه گذاران است.زمانی که اطلاعات از طریق راهبران شرکت به عموم عرضه میگردد، این اطلاعات توسط معامله گران، سرمایه گذاران و تحلیل گران بررسی و تجزیه و تحلیل میگردد و بر این اساس، نسبت به خرید و فروش سهام شرکت ها تصمیم گیری می نمایند.نحوه برخود سرمایه گذاران با این اطلاعات و تصمیمات آن ها، حجم عرضه و تقاضا یا به نوعی عمق بازار و قیمت های پیشنهادی جهت خرید و فروش را شکل میدهد.به عبارتی، نظام راهبری شرکتی منسجم و ساختار یافته، از طریق ارتقای سطح کیفی اطلاعات و شفافیت نقش مهمی در جهت دهی تصمیمات سرمایه گذاران و بازیگران بازار سرمایه داشته،موجبات ایجاد بازارهای سرمایه ای با نقد شوندگی و عمق بالا را فراهم می آورد. عدم افشای به موقع و صحیح، منجربه افزایش هزینه انتخاب نامطلوب و خطر اخلاقی به عنوان عناصر حاصل از عدم تقارن اطلاعاتی و در نهایت، افزایش هزینه مبادله می شود(احمد پور، یحیی زاده فر، ۱۳۸۷: ۲۲۱).
افزایش هزینه مبادله کاهش قیمت سهام،توقف بازار و در نهایت خروج برخی از سرمایه گذاران از چرخه بازار را به دنبال دارد.هر چه عدم تقارن اطلاعاتی در بازار بیشتر باشد حجم معاملات که بیانگر نقد شوندگی اوراق بهادار موجود در بازار است، کاهش خواهد یافت.پژوهشای اخیر نشان میدهد که کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، کاهش هزینه انتخاب نامطلوب و خطر اخلاقی و افزایش نقد شوندگی بازار را به دنبال خواهد داشت.بر مبنای یافته های این دو جریان فکری، می توان گفت که نقد شوندگی بازار، رابطه مثبت با کیفیت راهبردی شرکتی بنگاه دارد.اختلاف قیمت و پیشنهادی خرید و فروش سهام به عنوان یکی از اجزای ساختار بازار، به تازگی از اهمیت ویژه ای در ادبیات مالی برخوردار گشته است.اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام از معیار های مهم نقد شوندگی بازار سرمایه محسوب می شود(احمدپور و رسائیان، ۱۳۸۵: ۳۲).
اکثر سرمایه گذاران(با افق سرمایه گذاری کوتاه مدت) سهام بسیار نقد شونده را بر سهام کم نقد شونده ترجیح میدهند.منظور از نقد شوندگی،صرفاً سهولت در خرید و فروش دارایی مورد نظر است(صلواتی، رسائیان۱۳۸۶: ۱۴۳).
اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام ازا سه جزء هزینه تشکیل می شود: هزینه های اجرای سفارش، هزینه های نگهداری موجودی و هزینه های انتخاب نادرست.هزینه های انتخاب نادرست که جزء بسیار با اهمیت اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام هستند ناشی از عدم تقارن اطلاعات در مورد سهام شرکت هستند( احمد پور، رسائیان، ۱۳۸۶: ۲۹).
عدم تقارن اطلاعات در بازار، هزینه های انتخاب نادرست را افزایش و از این طریق اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام را تحت تاثیر قرار میدهد( مهرانی، رسائیان، ۱۳۸۸: ۲۱۷).
اساسی ترین رکن حاکمیت شرکتی، اطمینان یافتن از اعمال حاکمیت صحیح مالکان بر اداره شرکت به واسطه ی کاهش عدم تقارن اطلاعاتی باعث کاهش هزینه های انتخاب نادرست و در نتیجه کاهش اختلاف قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام می شود و در نهایت منجر به افزایش نقد شوندگی بازار سهام می شود ( جاکوبی و زنگ، ۲۰۱۰).
کمیت، کیفیت و به موقع بودن اطلاعات افشا شده از سوی راهبران شرکت، یکی از مهمترین ابزارهای تصمیم گیری از سوی سرمایه گذاران است.زمانی که اطلاعات از طریق راهبران شرکت به عموم عرضه میگردد، این اطلاعات توسط معامله گران، سرمایه گذاران و تحلیل گران بررسی و تجزیه و تحلیل میگردد و بر این اساس، نسبت به خرید و فروش.سهام شرکت ها تصمیم گیری می نمایند.نحوه برخورد سرمایه گذاران با این اطلاعات و تصمیمات آن ها، حجم عرضه و تقاضا یا به نوعی عمق بازار و قیمت های پیشنهادی جهت خرید و فروش را شکل میدهد.به عبارتی نظام راهبردی شرکتی منسجم و ساختار یافته، از طریق ارتقای سطح کیفی اطلاعات و شفافیت نقش مهمی در جهت دهی تصمیمات سرمایه گذاران و بازیگران بازار سرمایه داشته، موجبات ایجادبازار های سرمایه ای با نقد شوندگی و عمق بالا را فراهم می آورد. عدم افشای به موقع و صحیح، منجر به افزایش هزینه انتخاب نامطلوب و خطر اخلاقی به عنوان عناصر حاصل از عدم تقارن اطلاعاتی و در نهایت، افزایش هزینه مبادله می شود(احمد پور، رسائیان ،۱۳۸۵: ۳۲).
افزایش هزینه مبادله، کاهش قیمت سهام، توقف بازار و در نهایت، خروج برخی از سرمایه گذاران از چرخه بازا را به دنبال دارد.هر چه عدم تقارن اطلاعاتی در بازار بیشتر باشد، حجم معاملات که بیانگر نقد شوندگی اوراق بهادار موجود در بازر است، کاهش خواهد یافت. پژوهش های اخیر نشان میدهد که کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، کاهش هزینه انتخاب نامطلوب و خطر اخلاقی و افزایش نقد شوندگی بازار را به دنبال خواهدداشت ( مرسند ، ۱۹۸۳: ۱۱۱).
۲-۹- مبانی نظری
۲-۹-۱- تئوری عدم تقارن