۷-۲-۲- گی روشه ،استاد برجسته جامعهشناسی سیاسی در دانشگاه مونرآل کانادا، در تعریف جنبش اجتماعی میگوید: «جنبش اجتماعی عبارت است از سازمانی کاملا شکل گرفته و مشخص که به منظور دفاع یا گسترش یا دستیابی به هدفهای خاصی به گروه بندی و تشکل اعضا میپردازد و در صدد بر میآید تا عناصری را از جامعه تغییر دهد یا آنها را حفظ کند.» همه جنبشهای اجتماعی ویژگیهای خاص و مشترکی دارند که عبارتند از: مشخص بودن اهداف، داشتن برنامه اصولی برای نیل به اهداف و ایدئولوژی. عامل گردآوری اعضای جنبش اجتماعی، ایدئولوژی جنبش اجتماعی است. زیرا ایدئولوژی نه تنها وضع اجتماعی موجود را به باد انتقاد میگیرد، بلکه علاوه بر آن اهداف جنبش و روشهای نیل به آن را نیز مشخا و روشن میکند. آنچه اصولا جنبش اجتماعی را مشخص و بارز و برجسته میسازد، متقاضی و مدعی بودن آن است که سعی در شناساندن و پیروز گردانیدن ایدهها و منافع و ارزشهای معینی دارد و بدین منظور پیوسته سعی در افزایش اعضا و کوشش در جهت جلب توجه عامه و نیز برگزیدگان جامعه میکند. وسایلی که جنبشهای اجتماعی به آن متوسل میشوند، متفاوت است. بطوری که از تبلیغات ساده و تحت فشار قرار دادن افکار عمومی گرفته تا خشونت و تظاهرات خشونتآمیز، انهدام اموال دولتی، ترور و سرکوب مورد استفاده قرار میگیرد. ولی به هر حال صرفنظر از هدفها و وسایل مورد استفاده جنبش اجتماعی همیشه با یک اساس فکری جدید مشخص میشود. جامعهشناسان برای انجام تحقیق و پژوهش در زمینه جنبشهای اجتماعی میتوانند در یک مدت زمان طولانی آنها را بررسی یا حتی در این جنبشها شرکت نمایند. به علاوه پژوهشگران علوم اجتماعی و جامعهشناسان سیاسی اظهارات رسمی و غیررسمی اعضای جنبش و نقشهای اعضا را مورد بررسی قرار میدهند تا به اهداف و فرضیههایی که دارند، جامه عمل بپوشانند.( نامی،۱۳۸۴)
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
۸-۲-۲- دوناتلا دلاپورتا[۲۰] و ماریو دیانی [۲۱]
معتقدند که جنبشهای اجتماعی، شبکههایِ غیررسمیِ مبتنی بر اعتقادات مشترک و همبستگیهایی هستند که از طریق استفاده مداوم از اشکال گوناگون اعتراض حول موضوعات منازعهآمیز بسیج میشوند. آنها با تاکید بر ویژگیهای فوق، به دنبال آن هستند که جنبشهای اجتماعی را از دیگر اشکال عمل جمعی از قبیل احزاب، گروه های ذینفوذ، فرقههای مذهبی، وقایع اعتراضآمیز موردی، ائتلافهای سیاسی و… جدا کنند.( دلاپورتا و دیانی، ۱۳۸۳، ۳۳)
همچنین آنها معتقدند که چهار نظریه جنبش های اجتماعی را تئوریزه می کنند و آنها عبارتند از :
-
- « نظریه عمل جمعی » ، که توجه تحلیل گران را به عمل جمعی به مثابه فعالیتی معطوف به معنا جلب می کنند .
-
- « نظریه بسیج منابع »، که به اهمیت اجزاء عقلانی و استراتژیک پدیده ای به ظاهر غیر عقلانی تاکید می ورزند .
-
- « نظریه جنبش های اجتماعی جدید »،که مسائل مربوط به اهمیت دگرگونی های جوامع صنعتی و پیامدهای آن را مورد بررسی قرار می دهند.
-
- « نظریه فرایند سیاسی »، که توجه خود رابرجنبش های اجتماعی به مثابه بازیگران اصلی جدید در تجمیع و نمایندگی منافع مختلف معطوف نموده است .( دلاپورتا و دیانی ، ۱۶و۱۷)
جدول شماره (۷ ) نظریات دوناتلا دلاپورتاو ماریو دیانی در خصوص جنبش اجتماعی
۹-۲-۲- چارلز تیلی : از جمله نظریه پردازان تاثیرگذار در زمینه مطالعات جنبش های اجتماعی به شمار می آید. مجموعه آراء وی در قالب نظریه هایی که تحت عنوان «بسیج منابع» شهرت یافته است، قابل دسته بندی هستند. همانگونه که خود در مقدمه کتاب از بسیج تا انقلاب اذعان می دارد، تلاش وی در جهت تدوین نظریه ای برای تبیین و توصیف «کنش های جمعی» هدف گیری شده است (تیلی ، ۱۳۸۵، ۱۷).
به عقیده وی، پدیده هایی همچون انقلاب ها، شورش ها، جنبش های اجتماعی، توطئه های سیاسی، و حتی بسیاری از کودتاها، انواع مختلفی از کنش های جمعی هستند که با هدف ایجاد تغییر یا ممانعت از تغییری در جامعه اتفاق می افتند. بدین منظور نظریه پردازی درباره کنش های اجتماعی برای نیل به شناخت درباره این پدیده ها بسیار ضروری است. مجموعه نظریه های نظام یافته تیلی در زمینه کنش جمعی را می توان در کتاب مشهور وی، «از بسیج تا انقلاب» جستجو کرد. وی در این کتاب نخست به ضرورت مطالعه جنبش های اجتماعی می پردازد و پس از آن مروری مفصل و نقادانه بر نظریه ها کلاسیک و متاخر ماقبل خود انجام می دهد. پس از آن اصول کلی نظریه کنش جمعی خود را مطرح می سازد و در ادامه کتاب به تشریح جزئیات آن می پردازد. (تیلی ، ۱۳۸۵، ۱۷)
همانگونه که اشاره شد، تیلی پیش از طرح چارچوب نظری خود، مروری منتقدانه بر نظریه های کلاسیک و متاخر پیش از خود دارد. در مورد نظریه پردازان کلاسیک، آراء مارکس، دورکهایم، وبر و میل را مورد بررسی قرار می دهد. تیلی منشاء کنش های جمعی را متاثر از مارکس، کشمکشی می داند که حول یک تضاد اجتماعی شکل می گیرد. در واقع، در سطح تبیینی، تیلی ریشه های ظهور کنش جمعی را از مارکس اقتباس کرده است. اما نقدی که بر مارکس وارد می داند، در مورد تشریح فرایند های درونی کنش های جمعی است که در چارچوب نظری مارکس کمتر مورد توجه قرار گرفته است. به بیان دیگر، نظریه مارکس بیشتر کلان نگر است و از این جهت مورد نقد تیلی قرار دارد. مسئله ای که در آراء میل و وبر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. وبر، به تعاریف کنشگران دخیل در یک کنش جمعی توجه ویژه ای دارد و نظام باورهای درون یک جماعت را مسئله محوری کنش های جمعی آنان می داند. میل نیز به فرایندهای جزئی کنش های جمعی می پردازد؛ از نظر وی، کنش جمعی نتیجه پیگیری حسابگرانه منافع فردی است. اما در مورد دورکهایم، تفکیک کارکردگرایانه وضع عادی (نظم) از وضع غیر عادی (کشمکش و تضاد)، از نظر تیلی صحیح نیست، چراکه به نظر وی، کنش جمعی پدیده ای طبیعی است و در جریان زندگی روزمره اجتماعی جریان دارد.
در مورد متاخرین، نظریه پردازانی همچون هانتینگتون، چالمرز جانسون، و رابرت تد گر (که آنها متاثر از دورکهایم هستند)؛ مانکور اولسون، آنتونی اوبرشال، مایر زالد و جان مک کارتی (که ادامه دهندگان سنت میل قلمداد می شوند)؛ گاسفیلد (که تحت تاثیر وبر قرار دارد)، و مارکسیست ها (که تعبیراتی جدید از درون آراء مارکس وضع کرده اند)؛ دیگر نظریه پردازانی هستند که مورد نقد و بررسی تیلی قرار گرفته اند. در مجموع، می توان اذعان داشت به غیر از افرادی که تحت تاثیر دورکهایم قرار دارند، تیلی تلاش کرده است که از سایر نظریه پردازان متاخر برای تدوین چارچوب نظری خود بهره گیرد. بویژه باید به آراء مانکور اولسون و آنتونی اوبرشال در این خصوص اشاره کرد. مباحثی همچون «انتخاب عقلانی»، «نظریه بازی» و «کالای جمعی»، از جمله موضوعاتی هستند که تیلی در تدوین نظریه خود از آنها بهره جسته است. باید اذعان داشت که نظریه تیلی زمانی که مطرح شد توانست بسیاری از نظریه های ماقبل خود را تضعیف کند و تاثیر بسزایی در غلبه رویکرد بسیج منابع برای تحلیل کنش های جمعی و جنبش های اجتماعی بر جای گذارد.
نظریه کنش جمعی
پیش از پرداختن به نظریه اصلی تیلی در خصوص کنش جمعی ابتدا لازم است الگوی مبنایی وی در تحلیل جامعه سیاسی توضیح داده شود. وی این الگو را، «الگوی سیاسی» نام می نهد که ماهیتی ایستا دارد. پس از آن، وی «الگوی بسیج» را مطرح می کند که در واقع توضیح دهنده چگونگی کنش جمعی و تغییر در جامعه سیاسی است. عناصر تشکیل دهنده الگوی سیاسی عبارتند از: جمعیت، حکومت، یک یا چند مدعی، یک جامعه سیاسی، و یک یا چند ائتلاف. مدعیان قدرت سیاسی را می توان به دو گروه تقسیم کرد، نخست اعضای حکومت، و سپس چالشگران حکومت. در واقع، رقابت اصلی و منشاء پویایی در الگوی سیاسی ناشی از رقابتی است که میان مدعیان (اعضاء و چالشگران) جریان دارد تا سهم بیشتری از قدرت حکومتی را در اختیار داشته باشند. از نظر تیلی، حکومت سازمانی است که ابزار متمرکز و اساسی را در درون جمعیت در اختیار دارد. روابط و چالش های میان حکومت، اعضاء و چالشگران، شکل دهنده فضای جامعه سیاسی است. گاهی اوقات ائتلاف هایی میان اعضاء و چالشگران نیز بوجود می آید که هدف آنها هماهنگ سازی کنش جمعی با اهدافی مشترک است (تیلی ، ۱۳۸۵، ۸۰).
پویایی رقابت میان مدعیان قدرت سیاسی ایجاب می کند که برای توضیح دادن تغییرات جامعه سیاسی، بویژه توضیح کنش جمعی هر یک از مدعیان، از الگوی دیگری استفاده شود. تیلی، برای توضیح کنش جمعی از الگوی بسیج استفاده می کند. عناصر این الگو عبارتند از: منافع، سازمان، بسیج، فرصت، و کنش جمعی. منافع، مجموعه امتیازات و محرومیت های مشترکی است که ممکن است در اثر تعاملات مختلف با دیگر جمعیت ها بر جمعیت مورد بحث وارد آید. سازمان، میزان هویت مشترک و ساختار وحدت بخش افراد در درون یک جمعیت است. بسیج، میزان منابعی است که تحت کنترل جمعی یک مدعی قرار دارد. کنش جمعی، میزان اقدامات جمعی یک مدعی در جهت نیل به هدف مشخصی است. و فرصت، رابطه میان منافع جمعیت و وضعیت جهان اطراف است (تیلی ، ۱۳۸۵، ۸۴).
از نظر تیلی، عناصر شکل دهنده فرصت را می توان به سه بخش تقسیم کرد:
-
- فرصت یا تهدید : ایشان رابطه منابع و منافع با وضعیت محیطی را در این بخش مطرح می کنند.
-
- سرکوب یا تسهیل : ایشان هزینه و منابع مصرفی عمل جمعی رادر این قسمت مطرح می کنند.
۳ . قدرت : ایشان قدرت را بازده عمل جمعی می داند .
فرضیه اصلی در کار تیلی، رابطه میان «بسیج» و «کنش جمعی» است. بدین معنی که هرچه میزان بسیج در یک جمعیت یا سازمان مطبوع یک مدعی بیشتر باشد، میزان کنش جمعی آن بیشتر می شود. به عبارت دیگر، قدرت آن افزایش یافته، منابعی که هزینه می کند، کمتر شده، و در نهایت منافعی که به دست می آورد بیشتر می گردد. اما، در این میان متغیرها و عوامل دیگری نیز هستند که بر میزان بسیج و کنش جمعی تاثیر دارند، که تیلی سعی دارد، در قالب نظریه جامعی، تمامی فرایندی را که به کنش جمعی منتهی می شود را توضیح دهد. به عقیده وی، «عناصر عمده تعیین کننده بسیج یک گروه، سازمان آن، منافع آن در تعاملات ممکن با دیگر مدعیان، فرصت یا تهدید کنونی آن تعاملات و در معرض سرکوب بودن گروه هستند» (تیلی ، ۱۳۸۵، ۸۵).
در واقع، الگوی بسیج تیلی، میزان کنش جمعی را برآیندی از قدرت، بسیج و فرصت های کنونی و تهدیدات متوجه منافع آن گروه می داند. در ادامه، تعاریف مشخص تری در خصوص هر یک از عناصر اصلی مدل بسیج ارائه می شود.
منافع:
تیلی پیش از ارائه تعریف خود درباره «منافع» یک گروه به بررسی دو نظر رایج در این خصوص می پردازد. نخست تحلیلی بر اساس الگوی رایج مارکسیستی که اذعان می دارد که منافع یک گروه برآمده از موقعیت ساختاری آن گروه در جامعه است، و در واقع، منشاء آن عینی است. در مقابل، تحلیلی وبری قرار دارد که منافع یک گروه را برآینده تفاسیر و نگرشهای ذهنی کنشگران یک گروه نسبت به مطالباتشان می داند. یعنی استدلال می کند که باورهای مشترک در یک گروه به خودی خود به تعریفی از منافع جمعی منجر می شود. در نتیجه، از منظر نخست منافع یک گروه را می توان از تحلیل کلی ارتباطات میان منافع و موقعیت های اجتماعی استنباط کرد؛ و از منظر دوم منافع یک گروه از اظهارات و کنش های کنشگران آن گروه قابل استنتاج است (تیلی ، ۱۳۸۵، ۹۲). نقد نگاه کل گرای مارکسیستی آن است که بسیاری از منافع جزئی در حین عمل را نمی تواند تشخیص دهد، و ایراد نگاه تفسیرگرای وبری در آن است که کنشگران لزوماً به منافع واقعی خود آگاهی کامل ندارد. در نتیجه تیلی پیشنهاد می کند که می توان برای تشخیص منافع یک گروه از ترکیب این دو نگاه استفاده کرد. بدین ترتیب که «روابط تولید به عنوان پیش بینی کننده منافعی که مردم بطور متوسط و در بلندمدت پیگیری خواهند کرد» در نظر گرفته شود، و «برای تبیین رفتار مردم در کوتاه مدت حتی الامکان بر مفصل بندی [ذهنی] خود مردم از منافعشان» تکیه شود (تیلی ، ۱۳۸۵، ۹۳).
سازمان:
تیلی در تعریف از سازمان، بر دو محور عمده اشاره می کند:۱٫ میزان هویت مشترک و۲٫ ساختار وحدت بخش. برای توضیح این دو مفهوم از بحث روابط دسته ای و روابط شبکه ای بهره می گیرد. روابط دسته ای، روابط میان افراد حول ویژگی های مشترک است، همانند هویت جنسیتی، نژادی، ملی، سنی، مذهبی و … روابط شبکه ای به ارتباط و پیوندهای مستقیم و غیر مستقیم به واسطه نوع خاصی از پیوندهای بین افراد اشاره دارد. ترکیب روابط دسته ای و شبکه ای منجر به پیدایش گروه می شود. در نتیجه، به اعتقاد تیلی، «هر قدر که یک گروه از هویت مشترک و شبکه های داخلی وسیع تری برخوردار باشد، سازمان یافته تر است» (تیلی ، ۱۳۸۵، ۹۵).
به بیان دیگر، سازمان برآیند روابط دسته ای و شبکه ای مداوم در یک جمعیت است.
بسیج :
تیلی معتقد است که واژه بسیج به شکل متعارف معرفی کننده فرایندی است که بواسطه آن گروهی از حالت مجموعه منفعلی از افراد به مشارکت کننده فعال در زندگی عمومی تبدیل می شود. به بیان دیگر، بسیج یعنی گردآوری منابع (انسانی و مادی) برای استفاده و عمل جمعی. تیلی از سه شکل بسیج نام می برد: یکم، بسیج تدافعی، دوم، بسیج تهاجمی، و سوم، بسیج تدارکی. در بسیج تدافعی تهدیدی از خارج، اعضاء یک گروه را وامی دارد که منابع خود را برای جنگ با دشمن گرد هم آورند. در بسیج تهاجمی، یک گروه در عکس العمل نسبت به «فرصت» های فراهم آمده برای تحقق منافع خود به گردآوردن منابع می پردازد. و در بسیج تدارکی، گروه با پیش بینی فرصت ها و تهدیدهای آینده به انباشت و ذخیره سازی منابع می پردازد. هر قدر از بسیج تدافعی به سمت تهاجمی و تدارکی حرکت می شود، بر میزان دوراندیشی و نگاه استراتژیک سازمانی افزوده می شود (تیلی ، ۱۳۸۵، ۱۰۴-۱۱۳).
هزینه و فایده در کنش جمعی
تیلی، متاثر از سنت میلی به مسئله هزینه های کنش جمعی توجه دارد. بر این اساس، وی نتیجه کنش جمعی را تولید «کالایی جمعی» می داند که در فرایند تولید این کالا، گروه ناگزیر از پرداخت هزینه است (تیلی ، ۱۳۸۵، ۱۲۹). بر اساس منطق انتخاب عقلانی که منطبق بر سنت میل است، عمل عقلانی آن است که با پرداخت کمترین هزینه، بیشترین فایده حاصل شود، اما این فرمول ساده ریاضی در عمل با مشکلاتی مواجهه می شود. تیلی، دو عامل اصلی را در تعیین میزان هزینه یافایده کنش جمعی در نظر دارد: ۱: بسیج؛ و ۲: فرصت ها. گروه های مختلف بر اساس تفاسیر، ارزش ها و باورهای مشترکشان، در کنش جمعی برای تولید کالای عمومی متحمل هزینه های متفاوتی می شوند. تیلی، گروه ها را بر اساس نحوه و میزان پرداخت هزینه ها به چهار دسته تقسیم می کند:
-
- پر غیرت ها: در مقایسه با دیگر گروه ها، ارزش بسیار بالایی برای برخی از کالاهای جمعی از حیث صرف کردن منابع مورد نیاز برای به دست آوردن آن کالا، قائلند. این دسته عموماً دست به بسیج تهاجمی می زنند.
-
- خسیسان: چنان ارزش بالایی برای منابع خود قائلند که به ندرت اتفاق می افتد که کالای جمعی قابل دسترسی آنها را وادارد که منابع بسیج یافته خود را صرف کنش جمعی نمایند. این دسته عموماً بسیج های تدافعی انجام می دهند.
-
- فرصت طلبان: صرف نظر از اینکه چه کالایی به دست می آورند، در پی به حداکثر رساندن بازده خالص خود هستند.
-
- مدعیان عادی: در پی دستیابی به مجموعه محدودی از کالاهای جمعی هستند، حداقل منابع را صرف دستیابی به این کالاها می کنند.
فرصت های کنش جمعی
مجموعه عناصری که پیشتر توضیح داده شد، عوامل «درونی» تاثیرگذار بر کنش جمعی یک مدعی هستند؛ پیکربندی فرصت ها (یعنی فرصت،تهدید، سرکوب،تسهیل و قدرت) نیز مجموعه عوامل «بیرونی» تاثیرگذار بر کنش جمعی به شمار می آیند که در ادامه توضیح داده می شوند. لازم به ذکر است که منشاء این عناصر بیرونی را می توان در «مدل سیاسی» جستجو کرد. یعنی، پیکربندی فرصت ها بر اساس برآیند راوبط میان مدعیان و حکومت مشخص می شود.
فرصت یا تهدید: میزان تغییر منابع و منافع با وضعیت محیطی را می توان فرصت یاتهدید دانست. به این معنی که، هر قدر معادلات محیطی بگونه ای باشد که با منابع کمتری بتوان به منافع بیشتری دسترسی داشت، آنگاه فرصت فراهم شده است، و در حالت عکس این وضعیت، تهدید ایجاد می گردد. به عبارت دیگر، فرصت/تهدید دو روی یک سکه هستند، «در سوی فرصت، این وضعیت را داریم که هر قدر دیگر گروه ها، شامل حکومت ها، در مقابل ادعاهای جدید آسیب پذیر باشند، امکان تحقق منافع مدعی افزایش می یابد. در سوی تهدید، به میزانی که دیگر گروه ها تهدید به ارائه ادعاهایی کنند، در صورت موفقیت آمیز بودن، امکان تحقق منافع مدعی را کاهش می دهد» (تیلی ، ۱۳۸۵، ۱۹۶).
در ادامه، تیلی استدلال می کند که پاسخگویی و واکنش گروه ها در قبال تهدید ها بسیار موثرتر است تا نسبت به فرصت ها. در واقع، تهدید به بسیجی تدافعی می انجامد، درحالیکه بهره گیری از فرصت نیازمند بسیجی تهاجمی یا تدارکی است. عموماً، ایجاد تهدید علیه یک مدعی باعث تقویت بسیج برای کنش می شود، تا جایی که ممکن است این بسیج از بسیج در حالت کنش عادی نیز بیشتر باشد. در مقابل، در مواقعی که فرصتی برای کسب منافع فراهم می شود، اکثر گروه ها احتیاج دارند که تاحدودی الگوی سازمان و بسیج خود را تغییر دهند تا بتوانند از فرصت استفاده کنند، و عموماً این انعطاف پذیری با مقاومت هایی درونی همراه است (تیلی ، ۱۳۸۵ ، ۱۹۸).
سرکوب یا تسهیل: به بیان تیلی، «ستیز برای کسب قدرت همیشه دربردارنده حداقل دو طرف است، رفتار طرف دوم دامنه ای را از سرکوب تا تسهیل در بر می گیرد. … سرکوب، هرگونه کنشی توسط گروه دیگر است که هزینه کنش جمعی مدعی را افزایش می دهد. کنشی که هزینه کنش جمعی یک گروه را کاهش دهد، شکلی از تسهیل است» (تیلی ، ۱۳۸۵، ۱۴۹).
سرکوب یاتسهیل می تواند در دو سطح انجام شود، یا در سطح بسیج (یعنی تاثیر گذاری بر بسیج منابع توسط یک گروه)، یا در سطح کنش جمعی (لحظه انجام کنش توسط گروه). تیلی معتقد است که سرکوب،تسهیلی در مرحله بسیج انجام می شود، تاثیرات بلندمدت دارد و کارایی بیشتری دارد، در حالی که سرکوب،تسهیلی که در لحظه کنش روی می دهد، کوتاه مدت است. تیلی، سرکوب سیاسی را عمدتاً منتسب به دولت ها می داند. «از دیدگاه یک دولت، افزایش هزینه های بسیج نسبت به افزایش هزینه های کنش جمعی به تنهایی، راهبرد سرکوبگرانه اطمینان بخش تری است. راهبرد ضد بسیج هم کنشگر و هم کنش را خنثی می سازد، و این احتمال را کاهش می دهد که به هنگام آسیب پذیر شدن سریع حکومت، ظهور شریک ائتلافی جدید، یا چیز دیگری که باعث جابجایی هزینه ها و سودهای محتمل کنش جمعی شوند، کنشگر بتواند به اقدام سریع مبادرت ورزد» (تیلی ، ۱۳۸۵، ۱۵۰).