این دعا را کسانی میخوانند که حرکت خود را شروع کردهاند، به عجز رسیدهاند و شرکها و ذنوب پنهان را دیدهاند، پس میتوان نتیجه گرفت: «هر لذتی جز یاد تو و هر خوشی جز قرب تو و هر شغلی جز طاعت تو ذنب است.»[۱۵۵]
پس از ذکر انواع گناهان اینک به بررسی انواع شکواییهها در ادعیه میپردازیم.
۱-۸-۴-۲-۱٫ اقرار به گناه
امامان معصوم در دعاهای خود به گناهان اقرار کرده و از خداوند طلب بخشش میکنند، زیرا همانطور که در قسمت انواع گناه ذکر شد هرچه مقام و مرتبه سالک بالاتر میرود، ذنوب هم به همان اندازه حساستر، دقیق و عمیق میشوند؛ بدین معنا که «حسنات الابرار سیئات المقربین» محسوب میشود و درک ما از فهم آن عاجز میشود .حضرت علی (علیهالسلام) در دعای نورانی کمیل انواع گناهان را ذکر کرده و از خداوند طلب مغفرت میکند: «اللهم اغفرلی الذنوب التی تهتک العصم، اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل البلاء؛ خدایا بیامرز گناهانی که نعمتها را دگرگون سازد، خدایا بیامرز برایم آن گناهانی که بلا نازل کند.»[۱۵۶] در جایی دیگری از دعا، امام میفرماید: «اللهم لااجد لذنوبی غافرا و لا لقبائحی ساترا … خدایا برای گناهانم آمرزندهای نیافتم و نه برای کارهای زشتم پردهپوشی را… .»[۱۵۷]
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
امیرالمؤمنین در فرازی از دعای کمیل که آمد هم به گناهان اعتراف میکند و هم به آمرزندهبودن وپردهپوشی خداوند. امام سجاد در مناجات خمس عشره خطاها را مانند لباسی میداند که سرتاسر وجودش را در برگرفته است: «الهی البسنی الخطایا ثوب مذلتی: خداوندا خطاها جامه خواری در برم کرده.»[۱۵۸]
سالار شهیدان امام حسین در دعای عرفه دست نیاز به درگاه باریتعالی دراز میکند و به گناهان اعتراف میکند: «واعف عنا وعافنا فقدمددنا الیک ایدینا فهی بذله الاعتراف موسومه؛ و بگذر از ما و به ما عافیت بده که مدد خواستیم به درگاهت، دست خود را دراز کرده و آن دستها چنان است که به خواری اعتراف به گناه نشاندار شده است.»[۱۵۹]
امام سجاد در دعای ابوحمزه ثمالی بهطور پیوسته و مداوم اقرار به گناهان میکند و پس از هر اقرار، رحمت و نعمتهای خداوند را یاد میکند و پس از آن خود را نافرمان، غافل، بیشرم و … میخواند و از خداوند خواهان پردهپوشی و گذشت است: «انا الذی عصیت جبار السماء: منم که نافرمانی جبار آسمان را کردهام»؛ «انا الذی اتهلتنی فما ارعویت و سترت علی فما استحییت و عملت بالمعاصی؛ من کسی هستم که مهلتم دادی و به خود نیامدم و بر من پوشیدی، اما شرم نکردم و کردارم نافرمانی بود»؛ «ادعوک یا سیدی بلسان قد اخرسه ذنبه: ای آقای من میخوانمت به زبانی که گناهش کرده.»[۱۶۰]
امام سجاد ابتدا گناهانی که انسان مرتکب میشود، نام میبرد و سپس خداوند را با صفت ستارالعیوبی میخواند و از او میخواهد که تمام گناهان را به حسنات مبدل کند و دائماً ذکر خدا را بر زبانش جاری فرماید: «و ما اجری علی لسانی من لفظه فحش او هجر او شتم عرض او شهاده باطل او اغتباب مومن… .»[۱۶۱]
با این اعترافات انسان به خود میآید و با تفکر در اعمال خویش متوجه میشود چقدر به خود ظلم کرده و نافرمانی باریتعالی را مرتکب شده و ناچار در برابر ذات احدیت به شکستگی و خضوع میرسد و از غرور و تکبر دور میشود، چون به حالت انکسار رسید و خود را هیچ انگاشت، متوسل به خدا میشود و از او طلب بخشش و رحمت میکند و همه چیز را در دست قدرت خدا میبیند که این خود یکی از آثار دعا بر انسان است. همچنان که در دعای مکارم الاخلاق از خدا میخواهیم: «استصلح بقدرتک ما فسدمنی: به قدرت کامله خود تباهکاریهای مرا درست و اصلاح فرما.»[۱۶۲] این فراز از دعا ضمن اعتراف به تباهکاری و فساد انسان، اصلاح و درستی عمل خود را از خداوند میخواهد .
۱-۸-۴-۲-۲٫ اعتراف به تقصیر و کوتاهی اعمال
قسمتی از ادعیه شیعه اعتراف به کوتاهی در اعمال را شامل میشود. این بندگان خاص خداوند از قصور بندگی و عمل، زبان به شکایت میگشایند و به درگاه خداوند منان شکوه سرمیدهند: «اللهم عظم بلایی و افرط بی سوء حالی و قصرت لی اعمالی و قعرت بی اغلالی و حبسی عن نفعی بعدا ملی: خدایا بسی بزرگ است بلایم و بدی حالم، از حد گذشته و اعمالم نارسا است و زنجیرهای علایق مرا خانهنشین کرده و آرزوهای دور و دراز مرا از رسیدن به منافعم بازداشته است.»[۱۶۳]
در فرازی از دعای کمیل که در بالا ذکر شد، حضرت امیر از کمی اعمال و آرزوهای دراز شکایت میکند و دلیل کوتاهی خود را آرزوها و علایق میداند، زیرا هر آنچه غیر از خدا در قلب انسان رخنه کند، انسان را از بندگی و طاعت حق باز میدارد. به تعبیر مولای متقیان آرزوهای غیر از وصال معبود، آدمی را از منافعش باز میدارد، زیرا منفعت و سود انسان در بندگی حق است و پیروی از نفس چیزی جز خسران و تباهی در پی ندارد: «یا الهی بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی معتذراً، نادماً، منکسراً، مستقیلاً، مستغفراً، منبیاً، مقراً، مذعناً، معترفاً، لا اجد مفرا فما کان من: ای معبود من در حالی به درگاهت آمدم که در بارهات کوتاهی کرده و بر خورد زیادهروی کردم و عذرخواه و پشیمان و دلشکسته و پوزشجو و آمرزش طلب، طالب بازگشت گناهانم هستم و به گناه خویش اقرار و اعتراف دارم و راه گریزی از آنچه از من سر زده نیابم.»[۱۶۴]
امام سجاد در مناجات خمس عشره توشه خود را در مسیر الیالله کم و قلیل میداند و امید، توکل و اعتماد به باریتعالی، او را در پیمودن مسیر یاری میکند: «الهی ان کان قل زادی فی المسیر الیک فلقدحسن ظنی بالتوکل علیک:خداوندا! اگر توشهام درسفر به درگاهت اندک است، ولی خوشبین هستم به اعتماد و توکل برتو.»[۱۶۵] «الهی کسری لا یجبره الا بلطفک و حنانک: خدایا نقصان وکسر من جبران نشود الا به لطف تو و عنایت تو.»[۱۶۶]
۱-۸-۴-۲-۳٫ شکایت از نفس
در بخشهایی از ادعیه شیعی، امام معصوم از نفس و آرزوهای آن شکایت میکند و برای پیروزی و غلبه بر آن به خداوند پناه میبرد و از او طلب یاری و کمک میخواهد. پیروی از نفس انسان را از یاد خدا غافل میکند و همین غفلت از یاد حق بزرگترین ظلم به خویشتن است. در بخشی از دعای کمیل که در ذیل میآید، حضرت اقرار به ظلم به خویش و نادانی میکند: «ظلمت نفسی و تجرئت بجهلی: به خود ستم کردم و در اثر نادانیم دلیری کردم.»
امام معصوم به زبان دعا درس بندگی و خاکساری را به ما شیعیان میدهد و زبان دعا و مناجات را به ما میآموزد که چگونه به درگاه حق شیون و ناله سر دهیم و از کردههای خود پشیمان شویم و تنها به در خانه او برویم و از او طلب آمرزش و مغفرت کنیم، زیرا تنها خدا ستارالعیوب است. امام زینالعابدین نیزدر دومین مناجات از خمس عشره؛ یعنی مناجاتالشاکین، لب به شکوه و گلایه از نفس میگشاید، نفسی که او را به بدی کشانده و به نافرمایی از خداوند و از آرزوهای دراز؛ نفسی که پر هوس است و از بازی و سرگرمی سیری ندارد و همواره در غفلت و فراموشی انسان را بهسوی گناه سوق میدهد و نیز از شیطان شکایت میکند که انسان را به بیراهه میکشاند؛ شیطانی که از نفس پشتیبانی میکند و دوستی دنیا را زینت میدهد و انسان را هر روز از خدا دورتر و دورتر میکند؛ همچنین از دل سیاه با وسوسه های گوناگون و از چشمی که از خوف پروردگار نمیگرید؛ در نهایت به خداوند پناه میبرد و از او میخواهد که در برابر این دشمنان او را یاری کند و عیبها را بپوشاند و در برابر بلاها و نافرمانیها نگهدارش باشد: «الهی الیک اشکو نفسا بالسوء اماره و الی الخطیئه مبادره و بمعاصیک مولعه… خداوندا به درگاهت شکوه و گلایه دارم، از نفسم که به بدی مرا کشانده و به خطاکاری پیش رانده و مرا به نافرمانی از تو کشاند… .»[۱۶۷]
امام در این مناجات موانعی را بازگو میکند که انسان را از یاد خدا باز میدارد و به انسان خاکی نهیب میزند که مواظب نفس و شیطان و زیباییهای زودگذر دنیا باشد و همواره از خداوند طلب کمک و یاری کند که او را غرق در رحمت خود کند: «و خدعتنی الدنیا بغرورها و نفسی بجنایتها و مطالی: دنیا با ظاهر فریبندهاش مرا فریب داده است و نفس امارهام مرا به خیانت کشانده و به مسامحه گذراندم.»[۱۶۸]
در دعای روز سهشنبه آدمی از شر نفس اماره به خدای خویش پناه میبرد، نفسی که همواره او را به کارها و اعمال زشت میکشاند: «واعوذ به من شرنفسی ان النفس لاماره بالسوء الا ما رحم ربی: و به او از شر هوای نفسم پناه میبرم، بهدرستی که نفس بسیار فرمان دهنده به بدی است، پروردگار من رحم کند.»[۱۶۹] در بخشی از دعای مکارم الاخلاق که میآوریم امام سجاد از خداوند میخواهد آنچه باعث خلاصی او از دست نفس میشود، از نفسش بگیرد وآ نچه از نفس سبب اصلاح او میشود برایش حفظ کند، زیرا اگر نفس را خداوند نگهداری نکند و راهنمایش نباشد، هلاک خواهد شد: «اللهم خذ لنفسک من نفسی ما یخلصها ابق لنفسی من نفسی ما یصلحها فان نفسی هالکه او تعصمها: خدایا از نفس من برای خود بگیر آن چه که موجب خلاصی او گرددوبرای خودم از نفسم به جای گذار آن چه که را که اصلاحش کند، زیرانفس من هلاک شونده است مگر آنکه تو او را نگه داری.»[۱۷۰]
با توجه به مطالبی که ذکر شد بیشتر شکواییهها در ادعیه شیعه، شامل گناهان، کوتاهی در بندگی و عمل و درازی آرزوها و هوسهای نفس است که او را از بندگی حق غافل کرده و به غیر خدا مشغول میکند. امامان معصوم ضمن اقرار و اعتراف به این نمونههای یاد شده از خداوند منان طلب بخشش و رحمت می کنند واز او یاری می خواهند و طالب هدایت و راهنمایی باری تعالی می باشند. حال ببینیم شاعران عارف فارسی زبان در مناجاتهای خود از چه اموری شکایت میکنند.
۱-۸-۴-۳٫ شکوی و اقرار به گناهان در مناجاتهای شاعران
شکوه و شکایت در مناجات شعرای فارسی زبان نیز دیده میشود. آنها در نیایشهای خود ضمن رازونیاز با خدای خویش، زبان به شکایت میگشایند و با معبود خویش از چیزهایی سخن میگویند که سبب دوری آنها از او میشود. شکواییههای شاعران را میتوان به چند دسته تقسیم کرد.
۱-۸-۴-۳-۱٫ دوری از معشوق
شاعران در قسمتهایی از مناجاتهایشان از دوری معشوق گلایه می کنند و از پروردگار میخواهند این فراق و جدایی را به پایان برساند و وصال یار را از او میطلبند. مولوی مثنوی معنوی خود را با شکایت از دوری معشوق آغاز می کند.
بشـنو از نـی چـون حـــکایت مــیکند
وز جــدایــیهـا شکــایت مـــیکنـــد
کـز نیـــستان چـون مرا بـــبریـــدهانــد
در نفـیرم مـرد و زن نــــــالیــــــدهانـد
سیـنه خـــواهم شرحه شرحه از فـــراق
تا بـگـویــــم شرح درد اشــــتیــــــاق
هـرکسی کـو دور ماند از اصل خویش
بــــاز جــوید روزگــار وصل خویش[۱۷۱]
مولوی خود را مانند نیای جدا شده از نیستان میداند که در فراق از معشوق خود مینالد. او دورافتادن از جوار حق را مهمترین درد و رنج خود قلمداد میکند و خواهان برگشتن به اصل خود؛ یعنی همنشینی با یار است و تا آخر مثنوی سخن از عاشق است و معشوق، عاشقی که از معشوق دور افتاده و در حسرت وصال او مینالد. در بیت زیر نیز مولوی از فراق یار مینالد و به درگاه پروردگارش اقرار میکند که صبر و طاقتش را در دوری او از دست داده است.