۱ – یادگیری از طریق مشاهده به معنای فراگیری رفتارهایی است که در خزانه یادگیری یادگیرنده وجود ندارد.
۲ – تشویق و تنبیه والدین و یا دیگر افراد در تقویت و ادامه عمل یا بازدارندگی از آن.
۳ – درجه اعتبار و نفوذ الگو که بر اساس آن یادگیرنده به جهت اهمیت و احترامی که برای وی قائل است از رفتار او تقلید میکند.[۲۱۵]
گابریل تارد نماینده مکتب روان _ پیوندی نظریه قوانین تقلید را مطرح میکند و بر اساس آن معتقد است «فرد ایده های خود را از طریق تداعی یاد میگیرد و طبق آن ها عمل میکند این نظریه دربردارنده دو مؤلفه است: ۱ – مردم بهتناسب میزان ارتباط فیزیکی که باهم دارند از یکدیگر تقلید میکنند. ۲ – معمولاً فرودستان از فرا دستان تقلید مینمایند.»[۲۱۶] ازنظر وی افراد به لحاظ روانی با یکدیگر در ارتباط هستند و رفتارهای یکدیگر را تقلید میکنند؛ بنابرین رفتارهای نابهنجار فرزندان میتواند ناشی از این ارتباط روانی و تقلید از والدین باشد.[۲۱۷]
لوپله در مطالعات جامعهشناسی خود بیان میدارد «امروزه فرزندان بیشتر با طرز تفکری که نزد والدین خویش کسب کردهاند، عمل میکنند. این نفوذ غیرمستقیم پدر و مادر از راه دیگری به فرزندان اعمال میشود و آن همان چیزی است که میتوان تصویر خانوادگی نامیده شود.»[۲۱۸]
میدانیم که غریزه تقلید و همانندسازی یکی از نیرومندترین غرایز انسانی است که در تمام عمر وجود دارد، منتهی در دوران کودکی این غریزه در تقلید از والدین بیشتر است؛ به گونهای که دختران تمامی حرکات مادر را زیر نظر گرفته و در بازیهای خود و سایر روابط تقلید میکنند.[۲۱۹] قابلذکر است که عدم توجه و پایبندی والدین به آموزههای دینی در زمینه ی تربیت جنسی مبنی بر جداسازی بستر خواب دختران و پسران در دهسالگی، ممنوعیت آمیزش با همسر در حالی که طفلی بیدار است سخنان و جماع آنان را مشاهده میکند و غیره سبب بیداری زودرس این غریزه شده و زمینه را برای ناهنجاریها و انحراف ایجاد میکند.[۲۲۰].
گفتار چهارم: روشهای تربیتی نامناسب والدین
رفتارهای نامناسب والدین که در ذیل به برخی مصادیق آن نیز اشاره میکنیم میتواند بستر مناسب برای بروز رفتارهای نابهنجار دانش آموزان را فراهم نماید. این عامل بهطورکلی و تحت عنوان روشهای تربیتی نامناسب والدین با تعیین برخی مصادیق آن نظیر تبعیض بین فرزندان، محدودیت و آزادی بیشازحد، افراط در محبت در پرسشنامه گنجاندهشده است.
الف: افراط در محبت
همان گونه که پیشتر بیان نمودیم، نیاز به محبت یکی از اساسیترین نیازهای روانی فرزندان بهویژه دختران است که از روحیه لطیف و سرشار از احساس برخوردار هستند. همچنین دیدگاه اسلام در مورد تأمین این نیاز و محبت ورزیدن به فرزندان بیان شد. گاهی والدین آگاهانه یا غیرآگاهانه در تأمین این نیاز بر اساس تصور غلط خود عمل نموده و راه افراط و تفریط را در پیش می گیرند وزمینۀ انحراف دختران خود را ایجاد میکنند. ازآنجاییکه دختران در دوران کودکی بیشترین ارتباط را با مادر خوددارند، نحوه محبت ورزیدن مادر در این دوران نقش تعیینکنندهای داشته و آینده آنان را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
افراط در محبت سبب میگردد فرزند وابستگی بیشازحد به والدین پیدا نماید، در همه مراحل زندگی وابسته و نیازمند والدین خود باشد؛ این وابستگی قدرت ابتکار و خلاقیت را از او گرفته و مانع پیشرفت وی خواهد شد.[۲۲۱] چنین فرزندی که با یک سیستم وابسته مدار تربیتشده باشد، احساس ترس و اضطراب ناشی از جدایی و طرد والدین دارد، اعتمادبهنفس پایینی داشته و نمیتواند مستقل تصمیم بگیرد؛ زیرا والدین با محبت بیجا، بهجای وی دیدهاند، شنیدهاند و حتی درسخواندهاند و لذت درس خواندن را از او گرفتهاند.[۲۲۲] چنین فرزندانی خودخواه و پرتوقع بوده، پرخاشگری میکنند و چون هر چه را خواسته و گفتهاند والدین آن را برآورده ساختهاند، نمیتوانند به قوانین و مقررات چه در مدرسه و چه خارج از آن پایبند باشند.[۲۲۳]
گاهی تکفرزند بودن دلیل محبت بیشازحد والدین است، آلفرد آدلر معتقد است افرادی که تکفرزند هستند تحمل انتقاد را ندارند و همواره ترس از عدم کفایت و رسوایی دارند که این منجر به گوشهنشینی و انزواطلبی آن ها میگردد.[۲۲۴] افراط در محبت منجر میشود فرزندان لوس و نازپرورده بار بیایند، مغرور بوده در مقابل والدین بایستند و کمکم این تصور برایشان ایجاد شود که خواستههای آن ها قانون است و باید اجرا شود.[۲۲۵] مرحوم دکتر کی نیا بیان نموده اند «کودکان نازپرورده امروز، کژ خویان فردایند، اینان افرادی کجخلق، عصبانی، کینهتوز، پرتوقع و خودخواه، سوءظنی، وسواس، تنبل، حسود، جاهطلب، بیوجدان و خطرناک هستند.»[۲۲۶] درارتباط با افراط در محبت امام محمدباقر (ع) میفرمایند: «بدترین والدین کسانی هستند که محبت را بهافراط بکشانند.»[۲۲۷] هرچند از منظر اسلام محبت به فرزندان دارای اهمیت فراوان است؛ اما باید توجه داشت محبت به آنان به معنای غفلت از تربیت آن ها نیست اظهار محبت نباید مانع تربیت باشد بلکه باید وسیله تربیت باشد.[۲۲۸]
ب: آزادی و محدودیت بیشازحد
دیگر روش تربیتی آسیبزای والدین آزاد گذاشتن و محدود نمودن بیشازحد دختران است، در اینارتباط میتوان از الگوها و رژیمهای حاکم بر خانواده بحث نمود.
الگوی خانواده سهل گیر: در چنین خانوادهای قوانین و مقررات محدود است، هریک از افراد خانواده در انجام کارهایش آزاد است تا بر طبق میل و سلیقه خود عمل نماید، کسی در کار دیگری دخالت نمی کند، کنترل و نظارتی وجود ندارد و منافع فردی بر مصالح عمومی خانواده ترجیح داده میشود. در چنین خانوادهای کارکرد مهم خانواده که تربیت نسل آینده است تأمین نخواهد شد و یک حالت آنارشی در خانواده وجود دارد.[۲۲۹] برخی خانواده ها بر اساس این تصور اشتباه که منع فرزند از آزادی منجر به عقدهای شدن وی خواهد شد یا به دلایل مختلفی همچون بیحوصلگی در کنترل و نظارت بر رفتارهای فرزند، او را بیشازحد آزاد میگذارند، بدون توجه به خطراتی که میتواند او را تهدید کرده و به منجلاب فساد بکشاند.[۲۳۰]