نیمرخ فرد تاب آور
جملهای که به طور مکرر در ادبیات تاب آوری دیده میشود این است که تاب آور فردی است که خوب کار میکند، خوب فکرمیکند، خوب بازی میکند، خوب دوست دارد و خوب انتظار دارد (گارمزی،۱۹۷۴، ورنر و اسمیت، ۱۹۹۲). با توجه به موجز بودن جمله فوق ویژگیهای خاصی که توصیف کننده فرد تاب آور هستند عبارتاند از:
شایستگی اجتماعی
افراد تاب آور به صورتی قابل ملاحظه واکنش دهی، فعالیت و انعطاف و تطابق بیشتری را نشان میدهد. این ویژگیها معمولاً شامل همدلی، مراقبت، مهارتهای ارتباطی و شوخطبعی نیز میشود (ورنر و اسمیت، ۱۹۹۲). نه تنها مطالعات مرتبط با تاب آوری بر این ویژگیها صحه گذاشته اند، بلکه مطالعات انجام بر روی افراد دچار مشکلاتی نظیر بزهکاری، سوء مصرف مواد و الکل و بیماریهای روانی بر فقدان این حالات در نمونه خود تأکید کردهاند، از سویی یکی از شواهدی که به صورتی واضح در حوزه بیماری روانی مشاهده شده است، مهارتهای اجتماعی ضعیف در بیماران روانی است. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد که افراد دارای ضعیفترین شایستگی و مهارت اجتماعی، بدترین و ضعیفترین پیش آگهی و بالاترین نرخ عود را نشان میدهند. از سویی سطح شایستگی اجتماعی در کودکی پیشبینی کننده شدت مشکلات روانپزشکی در بزرگسالی است (هاوکینز[۱۶۴] و همکاران،۱۹۹۲).
گارمزی (۲۰۰۲) بر این عقیده است که شایستگی واژهای است که برای مجموعهای از رفتارهای تطابقی به کار میرود، در حالی که تاب آوری شایستگی آشکار علیرغم تجربه استرس زا های عمده است، در واقع نمیتوان از تاب آوری صحبت کرد، بدون اینکه استرسی تجربه شده باشد. در این ارتباط لازم است تا استرس تجربه شده، استرسی تجمعی و عمده باشد. این در واقع عنصر اصلی در تعریف تاب آوری است. از نظر گارمزی یکی از عمده ترین استرس ها وشرایط ناگوار تجربه فقر است. در واقع وقتی فقر وجود دارد، مجموعهای از استرس ها را هم با خود به دنبال دارد.
مهارتهای مشکلگشایی
پژوهش های تاب آوری نشان دادهاند که این مهارتهای مشکلگشایی در اوایل کودکی فرد، قابلشناسایی هستند. این مهارتهاعبارتاند از: شیوه فکر کردن به صورت انتزاعی، تأملی و منعطف و توانایی ایجاد راه حل های معادل برای مشکلات شناختی و اجتماعی، همانند شایستگی اجتماعی. مطالعات انجامشده برروی افرادی که مشکلات روانشناختی را تجربه میکنند، نشان از فقدان مهارتهای مشکلگشایی در این افراد دارند. بر عکس مطالعات انجامشده بر روی افراد تاب آور نشان از وجود اینگونه مهارتها در اینگونه از افراد دارد. طبق پژوهش هالورسون[۱۶۵] ووالدراپ[۱۶۶] (۱۹۷۴)، کودکی که در سنین پایین بتواند نشان دهد که عاملی توانا برای ایجاد تغییر در یک موقعیت ناکام کننده است، به احتمال زیاد در مراحل بعدی نیز فردی فعال وشایسته خواهد بود.
استقلال
پژوهشگران واژه های متفاوتی را برای توصیف استقلال به کار بردهاند. برای مثال یک حس نیرومند عدم وابستگی، کانون درونی، و احساس نیرومند بودن (گارمزی، ۱۹۸۷)، اعتمادبهنفس و کفایت خود و خود نظم دهی وکنترل تکانه، به طور کلی گفتار پژوهشگران حوزه عوامل محافظتی چنین است که استقلال حس هویت خود است ونشاندهنده توانایی برای عمل مستقلانه و اعمال کنترل بر محیط خود میباشد.
پژوهشگران بسیاری توانایی جدا کردن خود از محیط خانوادگی ناکارآمد (کنارهگیری روانشناختی از والد بیمار) را به عنوان ویژگی اصلی کودکان تاب آور میشمردند که در خانواده های دچار مشکل الکلیسم و بیماریهای روانی زندگی میکنند (آنتونی[۱۶۷]، ۱۹۷۴).
در این زمینه بردزلی[۱۶۸] و پودورفسکی[۱۶۹] (۱۹۸۸) دریافتهاند که کودکان تحت مطالعه آن ها میتوانستند به صورتی واضح بین خود، تجربیات شان و بیماری والدین شان تفکیک قائل شده، و متعاقباً در یافتند که آن ها عامل بیماری والدین شان نبوده و آیندهای متعادل خواهند داشت.
والرشتاین[۱۷۰] (۱۹۸۳)، طی مطالعهای بر کودکانی که به صورتی موفقیتآمیز از عهده تعارضهای والدین و طلاق آن ها برآمدهاند، عنوان میکند که وظیفه «فاصله گیری سازگارانه»[۱۷۱] دو چالش است:
۱-رهایی از تمایل به گریز از مرکز تعارضات والدین و کسب رضایتمندی در دنیای خارج (همسالان،مدرسه و جامعه).
۲-کنار گذاشتن بحران خانوادگی از موقعیت مسلطش در دنیای درونی فرد.
در همین ارتباط هس[۱۷۲] (۱۹۹۹) بر این باور است که چنین فاصلهگیری، محافظتی را فراهم میکند که برای رشد اعتمادبهنفس و توانایی کسب اهداف سازنده ضروری به نظر میرسد.
حس هدفمندی
درباره حس هدفمندی چندین ویژگی شناساییشده در ادبیات محافظتی، مطرح میباشند. انتظارات سالم، جهتگیری هدفمند، جهتگیری موفق، انگیزش پیشرفت، میل به تحصیل[۱۷۳]، پشتکار، سرسختی[۱۷۴]، باور به آینده روشن وحس پیشبینی پذیری، از این دستهاند.
ورنر واسمیت (۱۹۹۲) در مطالعه ۲۵ ساله خود درباره تاب آوری بر نیرومندی این ویژگی تأکید میکنند. به نظر میرسد که مؤلفه مؤثر در مقابله با فشارزا های گریز ناپذیر زندگی، احساس انسجام باشد، یعنی اطمینان از اینکه محیط درونی و بیرونی قابل پیشبینی است و اطمینان از اینکه امور به احتمال زیاد، آنطور که میباید پیش رفته است. این حس انسجام، هدف کلید پایان، امیدواری ومعنیداری در تقابل مستقیم با درماندگی آموختهشدهای است که بنارد[۱۷۵](۱۹۹۷) بر وجود آن در افراد دچار مشکل روانی و اجتماعی تأکید کردهاست. علاوه بر این کوباک وکول[۱۷۶](۱۹۹۳) تأکید میکنند که حس پیشبینی پذیری، توانایی تأثیرگذاری و در برخی موارد تعیین آینده، یکی از ویژگیهایی است که نه تنها برای موفقیت فردی ضروری، بلکه برای بقا انسان در دنیایی با پیچیدگیهای روزافزون، حیاتی است.