دیپلماسی دیجیتالی عبارت است از اثرگذاری، اقناع و انگیزش بازیگران با جمعآوری، تجزیه و تحلیل، پردازش و توزیع اطلاعات و ارتباطات در جهت منافع ملی. (بیات، ۱۳۸۵، ص ۵۲)
حوزه فعالیت دیپلماتها در دیپلماسی دیجیتالی به درون وزارت خارجه، سفارتخانه، کشور محل ماموریت و نهادهای بین المللی محدود نمی شود. سرعت در تصمیم گیری و اقدام از مشخصات بارز این دیپلماسی است. برخلاف دیپلماسی سنتی که فاصله مکانی دیپلماتها را در شناسایی مسائل از سایرین متمایز میساخت. در دیپلماسی نوین بدلیل دسترسی همگان به اخبار و اطلاعات، سرعت دریافت و انتقال عامل تعیینکننده خواهد بود. در این دیپلماسی مخاطبین به مقامات، دیپلماتهای دیگر، ارباب جراید و رسانه ها و گروه های ذینفوذ، سازمانهای غیردولتی کشور پذیرنده محدود نمیگردد، بلکه هر فرد یا گروهی از هر نقطه جهان در حوزه اقدام یک دیپلمات قرار میگیرند. (همان، ص ۵۲)
۱ – ۴ – ۴ – ۳ خاستگاه دیپلماسی دیجیتال
بیات در معرفی خاستگاه دیپلماسی دیجیتال معتقد است در اظهارنظرهای متخصصان به این مفهوم واقعیتهایی وجود دارد که خاستگاه این نوع دیپلماسی را به طور مشخصتری توضیح می دهند. این واقعیتها عبارتند از:
-
- ظهور یکسری جدید از موضوعات سیاست خارجی و الزام به کارگیری منابع پیشرفته ارتباطات و اطلاعات.
-
-
- بروز تغییرات در سازمان منابع اطلاعات، در درون وزارت خارجه و دیگر موسسات وابسته به وزارت خارجه. باید توجه داشت که کسب موفقیت در دو وظیفه اصلی و زیربنایی دیپلماسی یعنی گزارشدهی و مذاکره، در حال حاضر نیز در گرو استفاده بهتر از فنآوری پیشرفته برای گردآوری و پردازش اطلاعات مورد نیاز برای تصمیم گیری است.
( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
-
-
- اجتنابناپذیری اعمال دیپلماسی عمومی و مخصوصا استفاده از فناوری دیجیتالی برای تاثیرگذاری بر نظرات تودههای مردم.
این واقعیتها باعث ارائه مدلهای جدیدی از دیپلماسی با تاکید بر استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات شده است. (همان، ص ۵۰ )
۱ – ۴ – ۴ – ۴ زمینه ها و ضرورتهای کاربرد دیپلماسی دیجیتال
ضرورت استفاده از ابزارهای فنآوری اطلاعات با شرایط زیر در محیط کنونی جامعه بینالملل در حوزه سیاست خارجی لازم است:
در اثر پیشرفتهای فنآوری در دهههای اخیر، شرایط تولید، انتشار و دسترسی به اطلاعات به شدت تغییر کرده است. اصولا پدید آمدن فضا و جهان مجازی یا محیط سایبر، با مختصاتی مانند بیمکانی، فرازمانی بودن، تکثیر و قابل دسترس بودن همزمان، از جهان واقعی به طور نسبی جدا می شود. مانوئل کستلز، فضای مجازی را فراتر از مکان میداند. به نظر او فضای مجازی، مکان نیست، دالان و راهرویی است بین مکانها. مردم در محل خودشان زندگی می کنند و بعد در فضای مجازی گردش می کنند و مردم دیگر را ملاقات می کنند که در مکانهای دیگری زندگی می کنند؛ اما میتوانند با بهره گرفتن از فضای مجازی در جهان ذهنی خودشان باشند. بنابراین فضای مجازی، نوعی فرافضا و فضای ذهن است. فضایی است که ما هر روز در آن دست به عمل میزنیم و با مردمان و اندیشه های مکانهایی دیگر و زمانهایی دیگر ملاقات میکنیم. (کستلز، ۱۳۸۰، ص ۳۵۷)
امروزه در فضای مجازی، افزون بر مطرح شدن بازیگران جدیدی در حیطه فنآوری اطلاعات، امکان گسترش، عرضه و استفاده از اطلاعات نزد مخاطبانی از گروه های مختلف اجتماعی، فراهم آمده است؛ به گونه ای که در راستای سیاستگذاری دیپلماسی عمومی نه تنها میتوان بر گروه های هدف خاصی در کشورهای مختلف تمرکز نمود که حتی میتوان از سطوح اجتماعی گوناگون جوامع هدف نیز مخاطبیابی کرد. مباحثی چون بخشبندیِ بازارِ مخاطبانِ پیامها، در بازاریابی سیاسی در دیپلماسی عمومی از این منظر قابل طرح و بحث است. (جعفری، ۱۳۸۴، ص۶۰ )
در دنیای کنونی حجم روابط خارجی (نظیر ارتباطات علمی، ارتباطات فرهنگی بین المللی و میان فرهنگی و به ویژه ارتباطات تجاری) نسبت به سیاست خارجی افزایش بسیاری یافته و عدم کنترل و نظارت دولت بر این روابط، می تواند اهداف سیاست خارجی را با مانع مواجه سازد یا دست کم از تاثیرگذاری آنها بکاهد؛ زیرا فضای سایبر نه تنها خود را نیازمند دولت نمیداند، بلکه معتقد است باید از نفوذ و دخالت آن مصون بماند. از نمونههای مهم کاربرد این موضوع، جهانی شدن تجارت و اقتصاد و نقش دولتها در آن است. امروزه بر خلاف زمانی که شرکتها برای جهانی بودن نیازمند حضور در سراسر نقاط جهان بودند، دیگر یک شرکت برای در جهان بودن نیازی به رفتن در جهان ندارد. میتوان در همه جا بدون نیاز به ارسال کالا و مواد و حتی بدون کمترین حضور فیزیکی تجارت کرد و در واقع حضور مجازی داشت؛ ضمن اینکه با اینکار محدودیتهای فعالیت جغرافیایی نظیر زمان هم، دیگر وجود ندارد و میتوان به طور شبانهروزی فعالیت نمود. (همان، ص ۶۰)
سرویسدهی آسان و لحظهای آنلاین به شهروندان، یکی از اموری است که در حال حاضر بسیاری از دولتها در سراسر جهان از جمله حوزه های مسئول در امور خارجه به دنبال آن هستند. ارائه خدمات کنسولی متمرکز و آسان به تمامی شهروندان مقیم داخل و خارج از کشور، از جمله وظایف امور خارجه است که استفاده از تکنولوژیهای اطلاعات و ارتباطی کمک شایانی به انجام هر چه بهتر آن می کند. امروزه مفاهیم جدیدی از جمله ویزای الکترونیک، کنسولگری الکترونیک و سفارتخانه مجازی، معنی و مفهوم یافته و رایج شده است. درک این ضرورتها و نیاز به استفاده از ابزار فنآوری اطلاعات و ارتباطات در دستگاه سیاست خارجی هر کشوری امروزه بیش از پیش اهمیت خود را نشان داده است. (همان، ص ۶۱)
از دیگر زمینههایی که امروزه دولتها در عرصه سیاست خارجی از فنآوری اطلاعات و ارتباطات استفاده مینمایند، کاربرد متنوع اطلاعیابی و اطلاعرسانی در مورد بلایا و حوادث طبیعی و نیز هواشناسی است. ضمن آنکه چنین اطلاعاتی همواره در حوزه تصمیم گیریهای سیاسی و دیپلماتیک و به ویژه در مدیریت بحرانها نیز کاربرد یافتهاند. افزون بر تغییر در محتوای منابع اطلاعاتی دیپلماتها که تا نیمه قرن بیستم، محدود به کلمات حاصل از مذاکرات دیپلماتیک و اسناد چاپی بود، تاثیر تصاویر ماهوارهای و تلویزیونی بر افکار عمومی در دهههای اخیر موجب بروز تحولاتی جدی در ابزارهای قدرت دیپلماتیک شده است. (همان، ص ۶۱)
«دیزارد»[۴۳]، با توجه به تاثیر فنآوریهای در حال تغییر ارتباطی بر دیپلماسی و فعالیتهای دیپلماتیک، تصویری نگرانکننده از شکست مستمر آمریکا از درک، شناخت و ظرفیت این نوع از دیپلماسی ارائه میدهد و با رد مفهوم دیپلماسی از راه دور و یا تلهدیپلماسی مبتنی بر کامپیوتر، تاکید می کند که فنآوریهای نوین ارتباطی باید اصالتا در جهت تقویت تواناییهای دیپلماتها، در مقابله با مسائل عصر اطلاعات و رفع شکاف بین انقلاب رو به گسترش دیجیتال و ظرفیت دولت آمریکا، برای استفاده از منافع آن به کار گرفته شود. (دیزارد، ۲۰۰۱، ص۵۷)
گرچه برخی دیگر از اندیشمندان نظیر «دیوید تورنتون»[۴۴]، استاد مطالعات دولتی دانشگاه کارولینای شمالی، ضمن پذیرش وابستگی درونی و متقابل دیپلماسی و انقلاب دیجیتال، با خلق و به کارگیری واژه «دیجیتالوماسی»[۴۵]، بر این باور است که آمریکا از سال ۱۹۹۸ با راه اندازی دفتر مدیریت منابع اطلاعات در وزارت امور خارجه، پیشرفت قابلملاحظهای در توانایی برای درک و رویارویی با حوادث و بحرانها در جهان متغیر و به شدت وابسته دیپلماسی دیجیتال داشته است. (تورنتون، ۲۰۰۳، ص۷۶)
۱ – ۴ – ۴ – ۵ شباهتها و تفاوتهای دیپلماسی دیجیتالی و دیپلماسی عمومی
بیات، تفاوت دیپلماسی دیجیتالی با دیپلماسی عمومی را در این نکته میداند که دیپلماسی عمومی جریانی یکسویه است که در یک سمت آن، یک دولت قرار دارد و از طریق رسانههای جمعی، ایدئولوژی، فرهنگ، اقتصاد و سیاستهای خودش را تبلیغ مینماید. در این روش، مخاطبین به دلیل بسته بودن نظامها و نبود امکانات، فرصت عکسالعمل ندارند. هم اکنون نیز با وجود گسترش فنآوری ارتباطات کماکان این مشکل در حوزه دیپلماسی عمومی وجود دارد. در این روش فقط میتوان مطمئن بود که پیام ارسال شده است؛ در حالی که در دیپلماسی دیجیتالی، نقش اساسی به عهده دیپلماتهاست و ارتباط نه تنها دوجانبه؛ بلکه چندین جانبه است. ضمن آن که در این روش امکان دریافت نظرات، سازماندهی و هدایت نیز وجود دارد. (بیات، ۱۳۸۵، ص ۵۱)
۱ – ۴ – ۵ دیپلماسی رسانهای
بسیاری از متفکرین، پیوند بین دیپلماسی و رسانه را در چهارچوب دیپلماسی عمومی بررسی می کنند؛ اما برخی دیگر، از آن به عنوان حوزهای جداگانه با عنوان دیپلماسی رسانهای نام میبرند. رضاییان معتقد است دیپلماسی رسانهای در سیاست خارجی هر کشور، به دو صورت تحقق مییابد:
الف) در چهارچوب مدیریت سازمانهای دیپلماتیک رسمی کشور
ب) به صورت خودجوش و در راستای سیاستهای کلان کشور
در شیوه اول، دولتها یا اقدام به تاسیس رسانههای ویژه دیپلماسی می کنند و یا اینکه رسانههای موجود را به انجام اقداماتی در راستای سیاستهای خارجی خود موظف می کنند. تاسیس رادیوهای برونمرزی مانند «وی او ای»[۴۶] و «بی بی سی»[۴۷] از نوع اول است و در نوع دوم با سانسور خبرها، محدود کردن خبرنگاران و غیره در حوزه های خارجی به منویات خود دست مییابند. یادآوری این نکته لازم است که در این شیوه برنامه ریزی دستگاه حاکمه برای هماهنگی تمامی بخشها با رسانه ها ضروری است و در صورت عدم برنامه ریزی شکست آن قطعی خواهد بود. (رضائیان، ۱۳۸۷، ص۶۳)
شیوه دوم، همگامی و همراهی رسانه ها با اهداف سیاستهای خارجی کشور متبوعشان است. در این شیوه هرچند که رسانه ها دستورات خاصی از طرف حکومت دریافت نمیکنند ولی به علت بلوغ حرفهای و همچنین مسئولیت پذیری حرفهای در جهت سیاستهای کلان نظام خود در سطح جهان عمل می کنند و چون مستقل از دولت و حاکمیت هستند، تأثیرگذاری آنها بیشتر است. (همان، ص۶۳)
امروزه دیپلماسی رسانهای در نقش یکی از شاخه های اصلی فعالیتهای دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی پدیدار شده و به ویژه در کشورهای قدرتمند جهانی، پیوندی وثیق با دیپلماسی عمومی دارد. به طور کلی هدف از دیپلماسی رسانهای عبارت است از:
الف) ایجاد تنفر و دشمنی نسبت به حاکمیت کشور هدف؛
ب) اعمال فشارهای سیاسی، فرهنگی و نظامی کشورهای دیگر علیه کشور هدف؛
ج) ایجاد علاقه و رغبت در کشور هدف نسبت به کشور مهاجم؛
د) مشروعیتبخشی و توجیه اعمال کارگزاران کشور مبدا. (همان، ص ۷۱)
کچوییان نیز، دیپلماسی رسانهای را «سایبردیپلماسی» نامیده است و آن را زیر مجموعه دیپلماسی عمومی معرفی کرده است. وی مینویسد: هم اکنون، دیپلماسی رسانهای و آنچه آن را سایبردیپلماسی مینامیم، بخش قابل توجهی از دیپلماسی عمومی کشورهای قدرتمند جهانی را به خود اختصاص میدهد؛ چرا که در سایه محیط جهانی نوین، دولتها ناظر توان اطلاعیابی و تاثیر بر مخاطبان خارجی خود در هر نقطه از جهان هستند؛ توانی که امروزه به عنوان توانِ استراتژیکِ دیپلماتیک درنظر گرفته می شود و برای دستیابی دولتها به اهدافشان، به عنوان شرطی غیرقابل اجتناب به نظر میرسد. در فضای نوین سایبر، شاید بیشترین تعامل را دیپلماتهای مجهز به تکنولوژیهای نوین ارتباطات و اطلاعات با مخاطبان جهانی داشته باشند. در واقع تکنولوژیهای نوین اطلاعات و ارتباطات و به بیان سادهتر رسانه ها، گستره دیپلماسی و سیاست خارجی را به تحریریه روزنامهها، سایتها، تلویزیون، رادیوها و دیگر رسانه ها کشاندهاند و این همان عاملی است که در عصر سایبردیپلماسی، فضای روابط متعامل دیپلماتها و رسانه ها را الزام کرده است. فضایی که در آن پیشبرد سیاست خارجی و دیپلماسی در جهان معاصر، بیش از پیش به میزان تاثیرگذاری تاکتیکهای خبری و رسانهای وابسته شده است. تجربه هم نشان داده که هر قدر این تاکتیکها با پوشش خبریِ پرقدرتتر و تاثیرگذارتر طراحی و منتشر شوند، چرخهای سیاست خارجی روانتر میچرخد. (کچوییان، ۱۳۹۱، ص۱۳)
۱ – ۴ – ۵-۱ سیر تحول دیپلماسی رسانهای
۱ – ۴ – ۵ – ۱-۱ نقش رادیو در تحولات دیپلماسی رسانهای
اختراع رادیو در اواخر قرن ۱۹ کار تبلیغات را برای همیشه دگرگون کرد و ارسال پیامها به آن سوی مرزها و تا فواصل دور را بدون نیاز به حضور فیزیکی میسر ساخت. نهایتا رادیو به وسیله اصلی «تبلیغات سفید» بین المللی تمام عیار تبدیل ششده است که در آن منبع پیام مشخص است و مخاطب میداند و اغلب مشتاق است که دیدگاه های مختلف سیاسی را بشنود. اولین کاربرد شناخته شده رادیو برای پخش بین المللی در سال ۱۹۱۵ بود که آلمان به پخش یک گزارش خبری روزانه از فعالیتهای جنگی دست زد که به شکل گسترده توسط مطبوعات داخلی و خارجی که سخت در پی اخبار جدید بودند مورد استفاده قرار گرفت. هر چند این گزارشها در قالب کدهای مورس پخش میشد و لذا در دسترس همه نبود، ولی به هدف خود رسید. علاقه به رادیو در دهه ۱۹۲۰ به سرعت افزایش یافت و چرخاندن موج رادیو به امید گرفتن رادیوهای خارجی به سرگرمی میلیونها شنونده در کشورهای مختلف تبدیل شد. (افخمی، ۱۳۹۰، ۱۵۹)
با به قدرت رسیدن دولت سوسیالیست ملی در آلمان در سال ۱۹۳۳ نقش رادیو بین المللی اهمیت فوقالعادهای یافت. هم هیتلر و هم جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات وی، تحتتأثیر سویس رادیویی آلمانی زبان اتحاد شوروی و شکل گیری گروه های قدرتمند و گستردهای از شنوندگان این رادیوهای تبلیغاتی در داخل آلمان قرار گرفتند. دولت نازی تا اوت ۱۹۳۴ سیستم رادیو آلمان را مجددا سازماندهی کرد و برای آسیا، آفریقا، آمریکای جنوبی و آمریکای شمالی برنامه پخش میکرد. (همان، ص ۱۶۰)
«روزولت»[۴۸] در سال ۱۹۴۲، «دفتر اطلاعات جنگی»[۴۹] را تاسیس کرد تا با تبلیغات آلمانیها و ایتالیاییها مقابله کند. اولین ایستگاه رادیویی «صدای آمریکا»[۵۰] در ۲۴ فوریه ۱۹۴۲ تاسیس شد. از این ایستگاه برنامهای به زبان آلمانی پخش میشد که در آن گوینده آلمانی زبان رادیو، «رابرت باوئر»[۵۱]، میگفت: «شاید خبرها خوب باشد و شاید هم بد، اما ما حقیقت را به شما میگوییم». (اشنایدر، ۱۹۹۷، ص ۱۵)
تا تابستان ۱۹۳۹ که جنگ جهانی دوم آغاز شد تقریبا ۲۵ کشور برنامه های بین المللی به زبانهای خارجی پخش میکردند. وقوع جنگ بار دیگر گسترش چشمگیر سرویسهای رادیویی بین المللی را موجب شد. (افخمی، ۱۳۹۰، ص ۱۶۱)
در دهههای پس از جنگ جهانی دوم فعالیتهای رادیوهای بین المللی گسترش بیسابقه یافت. بلافاصله پس از جنگ، هدف اصلی این رادیوها، اروپا بود؛ ولی به تدریج در دهههای ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ توجه بیشتری به هند، کشورهای عربی، آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا معطوف شد. با تداوم بازیهای سیاسی جهانی، رادیوهای جدیدی ظهور کردند. در حالی که اتحاد جماهیر شوروی که نگران رویگردانی کشورهای کمونیست بلوک شرق بود، رادیوهای خود را به زبانهای گوناگون دائما توسعه میداد. کشورهای غیرکمونیستی نیز تلافی کردند و آلمان غربی تجهیزات خود را توسعه بخشید، کاری که هر سه ایستگاه رادیویی آمریکا نیز انجام دادند. در پایان دهه ۱۹۷۰ کاربرد رادیو به عنوان ابزار اصلی تبلیغات بین المللی بیش از هر زمان در گذشته بود. (افخمی، ۱۳۹۰، ص ۱۶۲)
در اوایل دهه ۱۹۵۰ میلادی، دو ایستگاه رادیویی، یعنی «رادیو اروپای آزاد»[۵۲] و «رادیو آزادی»[۵۳]، با حمایت آمریکا تاسیس شد که خبرهای محلی را به گوش شنوندگان پشت پرده آهنین میرساندند. برنامه های رادیو اروپای آزاد، مشخصاً برای شرق کمونیست و مرکز اروپا، و برنامه های رادیو آزادی، برای اتحاد جماهیر شوروی پخش میشد. از سویی، رادیو صدای آمریکا هم، وظیفه داشت داستان آمریکا را، هم در این مناطق و هم در سراسر دنیا بازگو کند. (اشنایدر، ۱۹۹۷، ص ۲۳)
تأسیس صدای آمریکا و دیگر ایستگاههای تبلیغات رادیویی با قواعد بسیار دقیقی در خصوص محل و شیوه استفاده از این رادیوها همراه بود. اولین پخش صدای آمریکا، در ۲۴ فوریه سال ۱۹۴۲ و برای جهانی جنگزده صورت گرفت. این ایستگاه رادیویی اکنون هر هفته حدود ۹۰۰ ساعت برنامه روی موج کوتاه و موج متوسط برای تقریبا ۹۶ میلیون مخاطب پخش می کند. صدای آمریکا با بیش از ۱۱۰۰ ایستگاه رادیویی با طول موج ای.ام[۵۴] و اف.ام[۵۵] و به صورت کابلی در سراسر جهان برنامه تأمین می کند. این برنامه های تکمیلی، مخاطبان صدای آمریکا را از ۹۶ میلیون نفری که مستقیما از طریق رادیوهای موج کوتاه و موج متوسط برنامه ها را دریافت می کنند، بسیار فراتر میبرد. (افخمی، ۱۳۹۰، ص ۱۶۹)
اساسنامه صدای آمریکا که در ۱۹۷۶ تبدیل به قانون شد، مشخص میسازد چگونه این آژانس جایگاه خود را به عنوان بخشی از مأموریت دولت آمریکا تعریف می کند:
منافع بلندمدت ایالات متحده از طریق ارتباط با مردم جهان توسط رادیو تأمین می شود. صدای آمریکا برای تأثیرگذاری، باید توجه و احترام شنوندگان را جلب کند. از اینرو این اصول بر برنامه های صدای آمریکا حاکم خواهد بود:
۱- صدای آمریکا با عنوان یک منبع خبری همواره موثق و قابل اعتماد عمل خواهد کرد و اخبار آن دقیق، عینی و جامع خواهد بود.
۲- صدای آمریکا کل این کشور را نمایندگی خواهد کرد، نه صرفا بخشی از جامعه آمریکا و بنابراین تفکر و نهادهای آمریکایی مهم را به شکل متوازن و جامع به نمایش خواهد گذاشت.
۳- صدای آمریکا سیاستهای ایالات متحده را به شکل واضح و موثر بیان خواهد کرد و همچنین نظرات و بحثهای مسئولانه در خصوص این سیاستها نمایندگی خواهد کرد. (همان، ص ۱۶۹)
در یکی از بزرگترین بحرانهای جنگ سرد در سال ۱۹۶۲، رادیو مسکو و رادیو صدای آمریکا، هر دو نقش مهمی را در بحران موشکی کوبا ایفا نمودند. از آنجا که در آن زمان ارتباطات دیپلماتیک بسیار ابتدایی بود، شش ساعت طول کشید که پیام طبقه بندی شده بین دو پایتخت جهان ارسال و دریافت شود. «نیکیتا خروشچف»[۵۶] و «جان اف. کندی»[۵۷]، پیامهای خود را از طریق رادیوهای بین المللی مورد اعتمادشان، به عنوان راهی برای صرفهجویی در وقت ارسال کردند. دیپلماسی عمومی در حال تبدیل شدن به یکی از عناصر مهم سیاست خارجی بود؛ چرا که قدرتهای بزرگ آن زمان استفاده از گفتار (پیغام و خبر)، تصاویر و مفاهیم را، علاوه بر نیروی نظامی و جنگ افزارهای اقتصادی آغاز کرده بودند و ابزارها و تکنیکهای ارتباطی نوین را مورد بهره برداری قرار داده بودند تا اهداف خود را پیش برند. در آن زمان، رادیو صدای آمریکا مدعی بود که رؤسای جمهور، نخست وزیران و اعضای کابینه از جمله شنوندگان این رادیو به شمار میروند. (اشنایدر، ۱۹۹۷، ص۲۵)
۱ – ۴ – ۵– ۱-۲ نقش تلویزیون در تحولات دیپلماسی رسانهای
علیرغم همه سرمایه گذاریهایی که روی امواج رادیویی انجام میشد، اما آینده متعلق به امواج تلویزیونی بود. امواج تلویزیونی، مطمئنترین راه برای ارسال پیامهای تبلیغاتی به سایر نقاط جهان بود. اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم، معاون وزیر امور خارجه آمریکا، «ویلیام بنتون»[۵۸]، طی ملاقاتهای متعددی با فیلمسازان سرشناس هالیوودی، از آنان خواست که در تولید و ساخت فیلمهایی که ممکن است در خارج از کشور چهره آمریکا را مخدوش سازد، تجدیدنظر کنند. این ملاقاتها به «هری ترومن»[۵۹]، رئیس جمهور وقت ایالات متحده هم کشیده شد و وی نیز در دیدار با تعدادی از فیلمسازان هالیوود، از جمله «سیسیل بیدمیل»[۶۰]، خواستار همکاری بیشتر شرکتهای فیلمسازی با دولت شد. دولت آمریکا، در آن زمان نتوانست شرکتهای فیلمسازی را متقاعد کند تا محتوای فیلمهایشان را سانسور و یا دستکاری کنند. در یک گزارش محرمانه که آژانس اطلاعات آمریکا، راجعبه فیلمهای هالیوودی تهیه و ارائه داده، آمده است: «بسیاری از تصورات غلطی که راجعبه آمریکا وجود دارد: مادیگرایی، خشونت، ناامنی، هفتتیرکشی و …، به وسیله تولیدات هالیوود اشاعه یافته است و آژانس اطلاعاتی ایالات متحده، ناچار است که دائماً این دیدگاه را تصحیح کند.» همین مسئله باعث گردید تا دولت آمریکا درصدد راه اندازی یک شرکت فیلمسازی دولتی برآید و به این ترتیب، تولیدات سینمایی آژانس اطلاعاتی آمریکا برای مخاطبان خارج از کشور آغاز شد. هرچند اغلب مسئوولان، به اتفاق عقیده داشتند که این شرکت قادر نخواهد بود فیلمهایی در حد و اندازه هالیوود بسازد؛ اما به هر حال، این شرکت توانست فیلمهایی بسازد که کابووی آمریکایی را بجای هفتتیرکشی، در حال انجام کارهای طاقتفرسای مزرعهداری و پرورش گاو نشان میداد و زن آمریکایی نیز، بجای رقص و عیاشی در میخانهها، مشغول انجام وظایف مادری و همسری در خانه و آشپزخانه بود. محتوای همه این فیلمها، تبلیغاتی بود یا همان چیزی که بعدها به نام دیپلماسی رسانهای شناخته شد. (اشنایدر، ۱۹۹۷، صص۱۸-۱۷)
تلویزیونهای ماهوارهای، برنامه ها و تصاویر خود را به همه کشورها ارسال میکردند. روسها، بلافاصله خطر تلویزیون ماهوارهای را دریافته و آن را تهدید بزرگی تلقی کردند و درصدد یافتن راهی برآمدند تا بتوانند بر امواج تلویزیون ماهوارهای پارازیت بفرستند. به همین منظور از موسسه تحقیقات فضایی اتحاد جماهیر شوروی درخواست کمک کردند. یکی از مقامات «ک. گ. ب»[۶۱] به «برژنف»[۶۲] در اینباره چنین نوشت: «اگر آژانس اطلاعاتی آمریکا، به فعالیت خود در این زمینه ادامه دهد، تمام تلاش های تبلیغاتی ما بینتیجه خواهد بود.» از آنجا که روسها معتقد بودند پخش مستقیم تلویزیون ماهوارهای، ویروس اطلاعات خارجی را در سراسر کشور میگستراند و به گفته «لنین»[۶۳] «عقاید خطرناکتر از بمب هستند»، لذا کمیته مرکزی تصمیم گرفت از طریق کانالهای دیپلماتیک و به وسیله دروغ پراکنی و پارازیت، ابتکارات آمریکاییها در این زمینه را به تحلیل برد. البته هزینه ایجاد پارازیت بر روی امواج ارسالی بسیار گران بود. در آن زمان نیرویی متشکل از ۱۰ هزار روس، هر روز وظیفه ایجاد پارازیت بر روی امواج را برعهده داشتند که تا زمان ریاست جمهوری رونالد ریگان این وضعیت همچنان ادامه داشت. (همان، ص۳۷)
در اوایل دهه ۱۹۸۰، شبکه خبری «تد ترنر»[۶۴]، در مراحل اولیه کار بود و هنوز توسط مقامات خبری کاخ سفید به عنوان یک همتای برابر با سایر شبکه های تلویزیونی مانند «ای بی سی»[۶۵]، «ان بی سی»[۶۶] و «سی بی سی»[۶۷] به رسمیت شناخته نشده بود. اما ترنر در سال ۱۹۸۵، سرویس تمام وقت اروپایی خود را راه اندازی کرد و چند سال بعد این شبکه توانست به نتایج قابل تحسینی برسد؛ به طوریکه در انتشار زنده و مستقیم، تقریباً تمامی تحولات مهم جهان برای سراسر زمین، توانمند شود و سیاستگذاران، این شبکه را به عنوان عاملی تاثیرگذار بر اتخاذ تصمیمات سیاسی و فراتر از آن، مداخله نظامی مطرح کردند. از اینرو، نظریه «سی. ان. ان» در ارتباط با فعالیتهای این شبکه و پوشش خبری بحرانهای مختلف در دنیا توسط آن مطرح گردید. (همان، ص ۳۸)
نظریه تاثیر سی.ان.ان، مدعی است در شرایط بحرانی بین المللی، تلویزیونهای جهانی به عوامل مسلط در هدایت سیاست خارجی تبدیل میشوند که گزینه های انتخابی و تعیین شده (انتصابی) سیاستگذاران عرصه سیاست خارجی را جابجا می کنند. نظریه سی. ان. ان. به این امر اشاره دارد که تلویزیون جهانی، به عامل مستقیم و شاید حتی مسلط در تدوین سیاستها در حوزه امور دفاعی و امور خارجی تبدیل شده است؛ این امر نتیجه بازتابهای ایجاد شده توسط سیاستگذاران، تحت تاتیر نقشهای ایفا شده توسط ارتباطات جهانی، به ویژه توسط سی ان ان است. این تاثیرات عبارتند از: نقش تلویزیونهای جهانی، در پوشش خبری سرکوب اعتراض دانشجویان توسط دولت چین در «میدان تیانانمن»[۶۸] پکن، در ژوئن ۱۹۸۹، جنگ خلیج فارس که به دنبال تهاجم عراق و اشغال کویت در سالهای ۱۹۹۰ و ۱۹۹۱ به وقوع پیوست، کودتا در روسیه در آگوست سال ۱۹۹۱، جنگهای داخلی در شمال عراق، سومالی، رواندا، بوسنی و کوزوو. (گیلبوا، صص ۱۵ و ۱۶)
البته لازم به ذکر است که تاثیر پوشش خبری تلویزیونی به ویژه درتبدیل یک رویداد به بحرانی جهانی که موجب جلب توجه و واکنشهای عاطفی مردم سراسر دنیا میگردد، کاملاً مورد توافق همگان است؛ با این وجود، تصمیم به مداخله توسط کشورها، تنها ناشی از تاثیر پوشش خبری تلویزیونهای جهانی نیست و قطعاً عوامل دیگری در این رابطه ایفای نقش می کنند. به طور مثال، با وجود این که در بحران بوسنی، پوشش خبری قابل ملاحظهای از خشونتهای اعمال شده در این کشور صورت میگرفت، اما ایالات متحده و دیگر کشورهای غربی از مداخله در بحران بوسنی خودداری کردند. (همان، ص ۱۶)
۱ – ۴ – ۵ – ۲ تعریف دیپلماسی رسانهای
دیپلماسی رسانهای در معنای عام آن، کاربرد رسانه ها برای پویایی و پیشبرد سیاست خارجی تعریف می شود. تعاریف دیگری نیز راجع به آن در ادبیات سیاسی و ارتباطی وجود دارد. برخی از محققان نیز، دیپلماسی رسانهای را شامل نقشی که رسانه ها در کارکردهای دیپلماتیک بین کشورها ایفا می کنند، تعریف کرده اند. (معتمدنژاد، ۱۳۸۹، ص۴۰۲)