-____-
+
–
–
+
–
–
–
–
–
+
–
+
_-_—__—-__–_
شکل ۱ـ۱ الگوی نظری پژوهش
۴ـ۱ اهمیت و ضرورت پژوهش
این پژوهش دارای ویژگیهای منحصر به فردی است که آن ها را در چند مقوله میتوان عنوان کرد:
۱) بررسی همزمان روابط سه بافت تحولی مهم در دوره نوجوانی، یعنی، خانواده، مدرسه و گروه همسال، و متغیر درونشخصی (هویت) با رفتار مشکلآفرین در یک مطالعه و تعیین معناداری اثر واسطه گر متغیر درونشخصی در روابط بین سه عامل بافتی و رفتار مشکلآفرین با بهرهگیری از روش آماری پیشرفته الگو- یابی معادله ساختاری۱[۸]. فن الگویابی معادله ساختاری، که به فن تحلیل دادههای نسل دوم۲ معروف است، بر خلاف فنون نسل اول همچون رگرسیون، پژوهشگران را قادر میسازد که در قالب تحلیلی واحد، نظامدار و جامع از طریق الگویابی روابط بین سازههای مستقل و وابسته چندگانه به ظور همزمان، به مجموعهای از سؤالهای پژوهشی مربوط به هم پاسخ دهند. این قابلیّت تحلیل همزمان، با تحلیل همزمان الگوهای رگرسیون نسل اول، مثل رگرسیون خطی، بسیار متفاوت است؛ از این حیث که الگوهای نسل اول فقط میتوانند یک لایه پیوند بین متغیرهای مستقل و وابسته را در یک زمان تحلیل کنند (گفن۳، استروب۴ و بودرو۵، ۲۰۰۰).
۲) بهرهگیری از گزارشهای والدین و گزارشهای نوجوانان در سنجش کنشوری خانوادگی و رفتار مشکلآفرین برونیسازیشده. پژوهشآموزشها نشان دادهاند که والدین و نوجوانان در مورد بافت بومتحولی نوجوان و سازگاری وی، دیدگاههای متفاوتی دارند و این که درک این تفاوتآموزشها فی نفسه مهم است (تاین۶، روسا۷ و مایکلز۸، ۱۹۹۴، نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۶).
۳) نمونه پژوهش کنونی را تعدادی تقریباً مساوی از دختران و پسران (۳۱۴ دختر و ۲۹۹ پسر) تشکیل دادهاند. این در حالی است که اغلب پژوهشهایی که در باب آزمون ارتباط شیوههای والدگری و رفتار مشکلآفرین انجام شدهاند، از پسران استفاده کردهاند یا در آن ها تعداد پسران از دختران بیشتر بوده است (اسپات۹ و نپل۱۰، گلدبرگ ـ لیلهوج۱۱، یونگ۱۲ و رامیستی ـ میکلر۱۳، ۲۰۰۶).
۴) در این پژوهش، متغیر هویت شخصی به عنوان یک واسطه گر در روابط بین متغیرهای بافتی و رفتار مشکلآفرین، در نمونهای از نوجوانانی که در اوایل نوجوانی بهسر میبرند، درنظرگرفته شده است. این در حالی است که پژوهشهای کمی در باب هویت در اوایل نوجوانی انجام شدهاند و در این دوره است که به علت تغییرات سریع جسمانی، شناختی و اجتماعی، نوجوانان به تجدید نظر در ارزشآموزشها و هویتیابی دوره کودکی خود علاقهمند میشوند (مارسیا، ۱۹۹۱ ، نقل از شهرآرای، ۱۳۸۴) و رفتارهای مشکلآفرین افزایش مییابند (برویدی و دیگران، ۲۰۰۳). بیشتر پژوهشها در حیطه هویت بر نوجوانان بزرگتر متمرکز بودهاند؛ با این فرض که طیّ اوایل نوجوانی، فعّالیّت هویتی کم است یا هیچ فعّالیّتی به وقوع نمیپیوندد ( آرچر، ۱۹۸۲؛ آرچر و واترمن، ۱۹۸۳، نقل از شوارتز، ۲۰۰۸) . پژوهشهای بیشتری در مورد هویت قومی۱[۹]و پژوهشهای خیلی بیشتر در باب مفهوم خود۲ در اوایل نوجوانی انجام شدهاند (شوارتز، ۲۰۰۸). بدینترتیب، پژوهش در این گروه سنی اطلاعات مفیدی در مورد پیشایندها و همبستههای تحول موفقیتآمیز هویت فراهم میآورد. در این پژوهش، تلاش بر این است که به چنین ضرورتی پاسخ داده شود. همچنین گرچه نظریه بومتحولی، دیدگاه جامعی در مورد همبستهآموزشها و تعیین کنندههای بومشناختی مشکلات نوجوانان فراهم میآورد، با بررسی نقش متغیرهای درونشخصی و یا به قول لاک۳، نیوکمب۴و گودیر۵(۲۰۰۵، نقل از شوارتز و دیگران،۲۰۰۶) “خردهنظام درونی”۶ در کنار متغیرهای بومشناختی، میتوان به درک گستردهتر و جامعتری از سطوح و متغیرهای مرتبط با این مشکلات دست یافت. کمبود پژوهشهایی که در این حیطه انجام شدهاند، مبیّن شکاف دانشی موجود در باب علتشناسی رفتارهای مشکلآفرین است.
همانطور که پیشتر مطرح شد، رفتار مشکلآفرین برای فرد و جامعه عواقب منفی دارد و اشتغال زودهنگام به رفتار مشکلآفرین، پیشآگهی اشتغال به رفتار مشکلآفرین در مراحل بعدی نوجوانی و در بزرگسالی است (نقل از شوارتز و دیگران، ۲۰۰۹)، برای همین، بررسی تعیین کنندههای این گونه رفتارها در آغاز دوره نوجوانی ضرورت خاصی دارد. در این پژوهش، رفتار مشکلآفرین در قالب سازهای که از سه نشانگر رفتار پرخاشگرانه، رفتار نقض قانون۷ و مشکلات توجه تشکیل شده است، مورد بررسی قرار میگیرد.
در ایران به پژوهشهای منفردی در باب رابطه خانواده و هویت (برای مثال، اثنی عشران، ۱۳۷۸) خانواده و اختلالهای رفتاری (برای مثال، فیروزصمدی، ۱۳۸۰)، ناسازگاری نوجوان و جوّ کلاس (برای مثال، امان اللهی فرد، ۱۳۸۴) برمیخوریم اما پژوهشی که رفتار مشکلآفرین را در قالب یک سازه با چندین نشانگر و تأثیر عوامل بافتی (خانواده، مدرسه، گروه همسال) و هویت را بر این رفتارها به ظور همزمان بررسی کرده باشد، گزارش نشده است. در ضمن، پژوهشهای منفرد انجام شده (برای مثال، اماناللهی فرد، ۱۳۸۴) از روش همبستگی یا رگرسیون سود جستهاند و به آزمون الگوها با بهره گرفتن از روشهای آماری پیشرفته نپرداختهاند. این واقعیت که هیچ مطالعهای را نمیتوان یافت که این روابط را در قالب یک الگو در نوجوانان
دختر و پسر و بهخصوص در اوایـل نوجوانی مورد بررسی قـرار داده باشد، مبیّن یک شکـاف هشداردهنده در
پیشینه پژوهشی است.
وحدت بخشیدن به متغیرهای مربوط به “خود”و”بافت”، به عنوان پیش بینی کنندههای پیامدهای رواناجتماعی، به بررسی سهم هر یک از این ابعاد کمک خواهد کرد و مشخص خواهد ساخت که رابطه متغیرهای بافتی با پیامدهای رفتاری از خلال ادراکات خود (هویت) به چه میزان است. پژوهش کنونی در این راستا سهمی دارد.
با توجه به مطالب مطرح شده، پژوهش حاضر دانش روانشناختی را در باب اینکه چگونه عوامل درونشخصی و بافتی با یکدیگر به رفتارهای مشکلآفرین در دوره نوجوانی و بالاخص در اوایل این دوره مربوط میشوند، افزایش میدهد. از دانش حاصل از چنین تحقیقی، برای طرّاحی مداخلههایی که در آن ها هویت بهتنهایی یا با جنبههای دیگر کنشوری مثبت، همچون خانواده، مدرسه و گروه همسال به عنوان عوامل حفاظتکننده مورد استفاده قرار میگیرد، برای پیشگیری از رفتارهای مشکلآفرین یا کاهش آن ها میتوان بهره گرفت.
۵ـ۱ اهداف پژوهش
هدف کلی پژوهش حاضر، شناخت روابط ساختاری عوامل بافتی (خانواده، مدرسه، گروه همسال) و هویت با رفتار مشکلآفرین در نوجوانان دختر و پسری است که در اوایل دوره نوجوانی به سرمیبرند؛ در قالب ارائه الگویی که بهترین تبیین را از رفتار مشکلآفرین در این گروه سنی داشته باشد.
اهداف جزئی این پژوهش عبارتاند از: