از زن ترسیم شده است و یا با یک چهرهی شهوانی وسوسه گر و عامل گمراه کردن مرد جلوه کرده است.
وارد تصویر میل جنسی درداستانهای فارسی میشویم. از جمله کسانی که تمرکز اصلی مطالعاتش ادبیات داستانی فارسی بوده و هست، دکتر حسن ذولفقاری است؛ پژوهشگر فرهنگ عامه در حوزهی ادبیات داستانی ، بر این باور است که عشق در ادبیات ما، سوای ابراز تمایل به معنای صرف کشش جنسی است. عشقی که در این نوع غزل ها و در این نوع ادبیات مطرح بوده متفاوت است با عشقی که ما از آن به نام جنسیت یاد میکنیم. حتی صحنههایی که شاعران از زفاف عاشق و معشوق میگویند، خیلی پیچیده و عفیف است. حتی نظامی عفیف صحبت میکند. تاجاییکه بخشهایی درادبیات هست که وصف اندام معشوق است که به آن میگوییم«سراپانامه». که بهطور مستقل یا درون یک منظومه سر تا پای معشوق را وصف میکند؛ منتها وقتی به اندام جنسی او می رسد، بسیار عفیف و خیلی گذرا از آن میگذرد؛ البته این کار را در نهایت زیبایی انجام میدهد.
فصل دوم
زن در شاهنامهی فردوسی
مردم سرزمینهای کهن دارای گنجینههای گران سنگی هستند که از نیاکانشان سینه به سینه به آنها رسیده است و آنان با خواندنش به چگونگی روزگار پدران و مادران خود آگاه میشوند و میفهمند که آنان برای زندگی کردن چه گرفتاریهایی داشتهاند و چگونه با آنها کنار میآمدهاند. پس دو چیز را باید همواره بهیاد داشتهباشیم؛ یکی این که خود این افسانهها بیانگر باورها و آداب مردم پیشین بودهاند ، لذا در قلمرو شناخت ، یاریگر خردگرایان و اندیشمندان ، برای روشن ساختن گونههای زندگی مردم پیشین در سرزمینهای گونهگون است و دو دیگر اینکه هرچند این گنجینهها سینه به سینه و از پدر به پسر رسیده است دستآخر سخنشناسی آگاه و توانا ، آنها را گرد آورده ، برای آیندگان بهیادگار گذارده است. این گرد آورندگان و سرایندگان افسانههای کهن ملتها به راستی ارجی والا در نزد مردم سرزمین خود که نزد همهی گیتی دارند. جدای آن که در کجای کیهان زیسته و دست به این کار طاقتفرسا زدهباشد ، هنر خود را در راه شناساندن زندگی روزهای کهن ، به مردم دنیا نمودهاند. چه در اصل ، این افسانهها پس از نسبت داشتن به ملت خود به همهی مردم جهان نیز تعلق دارند. آنها که باید بدانند مردم پیشین چگونه میزیستند و در کجای راه فرهنگ ایستاده بودند و آنها چگونه میزیند و در کدامین ایستگاه فرهنگ و آگاهی ایستادهاند و باورها و افسانهی کهن سرزمین ما در پیکر کاخ استوار و ویران ناشدنی به نام شاهنامه گرد آمده است. پس روان پاک ابوالقاسم فردوسی را درود میفرستیم که با رنجی دراز و فراوان این کاخ بدون گزند را برای ما پی ریخت. کاخی که پس از هزار سال تازش باد و باران و تگرگ تازی و ترک ، درست و سرفراز برای ما یادگار مانده است. کتاب شاهنامه دریای حکمت ، معرفت ، اخلاق و درس زندگی است. شعر از عناصری است که به وسیلهی آن میتوان به فرهنگ مردم زمان آن پی برد. شعرا اصولا انسانهایی نازک دل و متاثر از محیط میباشند که در واقع با سرودن شعر جدای از بروز درونیات خود به بازگویی احوال دوران خویش می پردازند. با بررسی اشعار شعرای متقدم و متاخر و در کنار آن بررسی تاریخ ایران ، میشود به این مهم دست یافت که ادبیات ایران در تعاملی مستقیم و ارتباطی تنگاتنگ با وضعیت سیاسی و فرهنگی زمانهی خود بوده است. نوشتههای بازمانده از روزگار کهن که رفتار و کردار پیشینیان را بر ما روشن میکند در گذار از روزهای کهن رنگ و بویی افسانهای ـ اسطورهای گرفته و جنبههایی از خواستنیها و نیازهای ملت را به خود گرفتهاند . آنچه که در این قلمرو برجاست به نام حماسه خوانده میشود؛ یعنی رفتار پیشینیان یک ملت در روزگار کهن که هنوز تاریخ خردمندی برای نوشتن آنها اختراع نشده بود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
این نوشتههای حماسی تنها راه شناخت و بررسی گذشتهی یک ملت است. پس آنچه در آنها آمده نه بازیچهی سرگرمی که گنجی گرانپایه است که به ما نشان می دهد نیاکان ما چه رفتار و باورهایی داشته اند و نسبت به هم و زمانه چگونه برخورد میکردند.
شعر حماسی از جمله اشعار ابتدایی هر ملتی است که شرح پهلوانها و دلاوریهای قهرمانان دوران باستان در آن ضبط شدهاست . بیشک مهمترین اثر حماسی ایران شاهنامه است.
۲ – ۱ ) شاهنامه و زن در آن:
سخن بنیادین ما دربارهی جایگاه و مقام زن در شاهنامهی فردوسی است که نشان از نوع فرهنگ و رویکرد جامعهی آن روز به مسالهی زنان دارد. اینک با نگاهی به این گنج کهن که فردوسی بزرگوار با رنجی سخت بر ما ارمغان نموده است دیدگاه نیاکانمان را پیرامون زن و نگاه آنان را به جنسی که نیمی از مردم را میسازد پژوهش و گزارش مینماییم.
ایرانیان که از دیرترین روزگار به اصول اخلاقی معتقد بودهاند و بنا به دستور پیامبر باستانی خود از اندیشهی نیک ، گفتار و کردار نیک پیروی میکردند و حتی با ملل غیر ایرانی رفتاری به عدل و انصاف داشتند و دادگری و آزادمنشی و مهربانی و جوانمردی و بخشندگی را بزرگترین فضیلت انسان میشمردند ، بدیهی است با زنان هم بر مبنای این اصول به عدل و انصاف رفتار میکردند و حقوق و مقام ایشان را چه در میان افراد خانواده و چه در اجتماع ، آنچنانکه سزاوار شخصیت انسانی و فضایل اخلاقی و معنوی خودشان بود گرامی و محترم می داشتند. در دورهی مادر شاهی ، زن در ایران نسبت به مرد مقامی برتر داشت . در این دوره زن امور قبیله را اداره میکرد و به مقام روحانیت میرسید. سلسلهی انساب خانواده به نام او بود؛ زیرا زن ناقل خون قبیله به خالصترین شکل خود دانسته میشد. در این دوره زنان در فعالیت کشاورزی و اقتصادی سهم بیشتری داشتند. بنچاقها به نام و اختیار زنان بود و مردی که زنش میمرد باید به تغییر اقتصادی روی مینمود . بدین جهت مردان برای زنان ارزش و مقامی بزرگ قائل بودند و زنان را مظهر نعمت و فراوانی میدانستند. در اجتماعات قبیلهای زنان و مردان با حق مساوی روسای خود را انتخاب میکردند و دربارهی جنگ یا صلح تصمیم میگرفتند؛ زیرا میدانستند که زن خرد و آگاهی دارد و در هنگامهی سختی و نیاز میتواند بیاندیشد و راه بهین را برگزیند و با دلیری بدان پای گذارد و از چیزی نهراسد. در این دوره بود که زن در فلات ایران به راز حاصلخیزی زمین پی برد و گندم کاشت و دروید و خانه ساخت و کارهای دستی و صنایع ابتدایی را ایجاد کرد .
از آنجا که فردوسی در بنیان نهادن اثر سترگ خویش دل و روی به ایران کهن داشتهاست ، رگهای این نگرش بسیار پر رنگ در شاهنامه نمود دارد.هرچند بحث دربارهی زنان در شاهنامه بارها صورت گرفته ولی ما در اینجا برآن نیستیم که سیمای زن در شاهنامه را مورد مطالعه قرار دهیم ، زیرا حوزهی مورد مطالعهی ما در این نوشتار متون حقوق زن است و بدیهی است که فردوسی هیچگاه عقاید زن ستیز نداشتهاست و شاهنامهی او در زمرهی این نوع متون قرار نمیگیرد. اصلاَ حماسه جایی برای بیان تحقیر و کوچکشماری ندارد، بلکه سراسر بزرگنمایی و غلو و اغراق در دلاوری و جنگاوری است .
اشعار فردوسی به گونهای است که با ظرافت و زیبایی از زن و نمادین بودن او در جامعهیاد میکند. در شاهنامه زن نماد شرم ، وحدت خانواده ، زیبایی و ظرافت است.
«معرفتشناسی تصویر زن» در متن داستانهای شاهنامه نهفته است و نه در ابیاتی الحاقی یا غیرالحاقی که از زبان یکی از شخصیتهای داستان ویا حتی خود شاعر مطرح شدهاست.در شاهنامهی فردوسی به شاه بانوانی برمیخوریم که دادگرند و آبادگر و اگر هم این دو خصلت را دارا نباشند خردمند و رای زن مانند: منیژه ، سیندخت ، کتایون ، گردیه ، رودابه ، گرد آفرید ، تهمینه ، فرنگیس ، فرانک ، جریره ، شیرین ، همای ، پوران دخت ، آزر میدخت و… . در هیچ داستانی از شاهنامه نمیتوان مدعی شد که داستان بدون نقش و تأثیر و حضور زن پایان میپذیرد.
زن از نظر فردوسی از جایگاه والایی برخوردار است. البته بین نقشی که حافظ و عطار و سنایی به زن میدهند با فردوسی تفاوت وجود دارد. بزرگترین شاخص و جلوهی زن در شاهنامه این است که از آن به عنوان موجودی خردمند ، هنرمند ، صاحب رای ، وفادار به شوی خویش و در مواردی هم فتنهانگیز سخن رفته است. حتی بُعد احساسی و عاطفی زن دقیقاً با روحیات و حالت پهلوانی، قهرمانی مردان سازگار و همخوان و مناسب است. یعنی توازن شخصیتی که در برخی از آثار بزرگ رعایت نشده است ، در اثر فردوسی کاملاً رعایت شده است.
اسلامی ندوشن دربارهی جایگاه زن در شاهنامه مینویسد : « شاهنامه کتابی است که زن در سراسر آن حضور دارد. در دوران پهلوانی حضور زن لطف و گرمی و نازکی و رنگارنگی به ماجراها میبخشد و با آنکه قسمت عمدهی داستانها شامل جنگ و کشتار و نزاع و خرابی است، وجود او موجب میشود که این کتاب در ردیف لطیفترین آثار فکری بشری قرارگیرد . در تمام دوران پهلوانی از سودابه که بگذریم یک زن پتیاره دیده نمیشود ، بلکه به تعدادی زن بسیار بزرگوار و شیرین برمیخوریم که نظیر آنها از لحاظ فداکاری و دلاویزی ، نهتنها در آثار دیگر فارسی ،بلکه در آثار بزرگ باستانی سایر کشورها نیز بهندرت میتوانیم دید.»(اسلامی ندوشن،۱۳۷۰:۲۰)
در شاهنامه زنانی را میبنیم که چنان آزاد و خردمند و نیرومند هستند, که امروزه – حتی با موج برابر سازی حقوق زن و مرد که در جهان راه افتاده- بهسادگی می توانند الگوی زنان باشند. برای پیبردن به این پرسمان که جایگاه و حقوق زن در شاهنامه چیست؟ بسندهاست که به تابوشکنیها و چیرگی بر سنتهای نادرست و زن ستیز اجتماع و خانواده و تیرهها که به دست زنان در شاهنامه انجام میشود با دید ژرفتری نگریسته شود. گناه بر گردن فردوسی نیست که زنان و مردان ما امروز این داستانها را نمیخوانند و از آنها پند و الگو نمیگیرند! و به وارونه از سر ناآگاهی او را زن ستیز می انگارند!
زنان ما باید که با بهرهگیری از همین بنمایههای میهنی جایگاه والای خود را بشناسند و سپس با پیوند زدن این پیشینه روشن و افتخارآمیز با روشهای نوین و هماهنگ جهانی به سوی برابری حقوق از دست رفتهی خود گام بردارند .
«چــو فـرزند را باشد آئیـن و فر گرامی به دل بر چه ماده چه نر»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۱،ب: ۱۷۶: ۹۰)
۲ – ۲ ) ویژگیهای کلی زن در شاهنامه:
ویژگیهای زن و حقوقی که برای او در شاهنامه ترسیم میشود را در چند بخش میتوان بررسی نمود و پی گرفت .
۲ – ۲ – ۱ )عقل و خرد زنان در شاهنامه:
فردوسی در جای جای شاهنامه از دلاوریها و هوشیاری زنان ، به ویژه زنان ایران ، سخن به میان آورده است و آنان را همپای مردان وارد اجتماع نموده ، مقام و منزلتی والا به زن بخشیده است . او این گروه از افراد جامعه را از نظر عقل و هوشیاری بسیار زیبا توصیف کرده است:
«ز پاکـــی و از پارســـــایی زن که هم غمگساراست هم رایزن»
(فردوسی ، ۱۳۶۹ ، ج۷،ب: ۲۸۴۶: ۱۲۱)
ودر جایی دیگر:
«اگر پارســـا باشـــــد و رایزن یکی گنــــج باشد پراکنده زن»
(فردوسی ، ۱۳۶۹ ، ج۶،ب: ۷۳۶: ۱۱۲)
این نشان از بزرگی و عظمتی است که که فردوسی برای زنان قائل است ، همان زنی که چون پارسا و پاک بود و دارای عفت و عصمت ، از مردان تکاور و وزرا و رهبران هوشمند و مردان خردمند برتر و بالا تر جلوه میکند.
۲ – ۲ – ۲ )وفاداری زنان در شاهنامه:
یکی از نکات بسیار جالبی که در اشعار حکیم میتوان یافت اظهار وفاداری کامل زن است ، زن به عنوان موجودی وفادار و فداکار معرفی شده است به گونهای که در مواردی زیاد وجود خود را فدای مردان نموده تا حفاظت و نگهداری آنان را تضمین نماید.
«بدو گفت رای تو ای شیرزن درفشان کند دوده و انجمن»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۴،ب: ۴۸۹: ۴۰)
یا:
«بدو گفت هرکس که بانو تویی بهایران وچین،پشــت و بازوتویی
نجنـــباندت کوه آهـن ز جای یلان را به مـردی تویی رهنــمای
ز مـرد خــــردمند بیــــدارتر ز دستور داننده هـــــوش یارتر
همه کهـترانیم وفرمان توراست بدین آرزو،رای وپیــمان توراست»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۹،ب: ۲۷۸۴: ۱۷۳)
پس زن مورد بحث فردوسی ، راهنمای مردان جنگاور است ، او میتواند خردمندتر از مردان باشد و هوش یارتر از فرمان روایان و زیرکتر از آنان ، این است که مردان در برابرش زانو میزنند و خود را کمتر از او میدانند و تصور نمیشود که فردوسی اغراق گوید و همان گونه که رسم سرایندگان حماسه است هر کوچکی را بزرگ جلوه دهد تا بیشتر جلب توجه کند. در تاریخ هم بسیاری از حوادث شیرین و تلخ وجود دارد که در پشت پردهی آن حوادث حضور زن یا زنانی خودنمایی میکند.
۲ – ۲ – ۳ ) شرم و آزرم زنان در شاهنامه:
از دیگر صفاتی که فردوسی از زن ایرانی نقل میکند شرم و حیا است:
«بپرسید کآهو کـــدامست زشت که از ارج دورست و دوراز بهشت
چنین داد پاسخ که زن را که شرم نباشـــــــد به گیتــی نه آواز نرم»
(فردوسی ، ۱۳۷۳ ، ج۸،ب: ۴۰۰۹: ۲۸۷)
یا در جای دیگر:
کدام است با ننگ و با سرزنش که باشد ورا هرکسی بد کنش
زنانی که ایشان ندارند شـــرم به گفتـــــن ندارند آواز نرم»