ظروف فلزی یا گلی و سفالی که به سر جانوری ختم می شوند تا قرن ها پیش از سلطه هخامنشیان در آسیای غربی رایج بوده اند ، اما شکل آنها به ویژه در این دوره تقلید شده و اصیل ترین و برجسته ترین قطعات ظروف از آنها ساخته شده است . آنها حتی در طرح های کنده کاری روی جواهرات نیز دیده می شوند . ظرف های قدیمی تر معمولاً راست و مستقیم بودند و غالباً دسته ای حلقه ای روی دهانه داشتند ؛ اما هخامنشیان شکل منحنی شاخ گونه با سر جانور یا غولی را در پایه ترجیح می دادند . برخی از این ظروف حفره یا قیف کوچکی در بالای خود دارند که از درون آن مایع به درون کاسه نوشیدنی یا مستقیماً به دهان نوشنده سرازیر می شد .
شاه بزرگ نه تنها ظروف عالی را به عنوان هدیه دریافت می کرد بلکه آنها را به اشراف یا میهمانان بیگانه یا به سفیران خارجی می بخشید و این البته در صورتی بود که این ظرف ها کار استادکاران درجه یک باشند .
در مورد تکنولوژی فلزکاری ظریف در امپراتوری هخامنشی که محصول آنها بوده اند و در آنجا مراکز مهم تولید وجود داشته مدارک اندکی در دست است ( بنا به کتیبه داریوش بزرگ در شوش کار زرگری بر عهده مصریان و مادها بود .)
بررسی آزمایشگاهی نمونه های باقی مانده نشان می دهد که آنها با نهایت ظرافت ساخته شده و با توجه بسیار به جزئیات به اتمام رسیده اند . آهنگران هخامنشی اگر هم خود مخترع نبوده اند ولی از زرگری با آتش با ملغمه ای از جیوه و گرد طلا استفاده می کرده اند .
فرانکفورت یک برجسته کاری سنگی کوچک را از مصر به عنوان زرگری هخامنشی شناسایی کرده است . پتری در کاوش های خود در ممفیس چند پلاک سربی کوچک با تزئین برجسته کاری پیدا کرد ، که حداقل یکی از آنها متعلق به دوره هخامنشی است ، که درباره آن می گوید « برای نقره کارانی ساخته شده بود که از آنها هم برای سفارش گرفتن و هم وزن کردن کار خود » استفاده می کرده اند » . احتمال دارد که قالب های گل پخته برگرفته از ظروف سفالی پیدا شده در تابوتی متعلق به دوره ایرانی در اور در عراق اصولاً به عنوان الگوهایی برای کار فلزگری به کار می رفته اند .
آهنگران و جواهرسازان هخامنشی از سلیقه و عشق معاصران خود نسبت به غنای رنگ بی اطلاع نبودند . جزئیات هر کنده کاری رنگامیزی ، زراندود و گاه مرصع می شد . در جواهرسازی ، سنگ های آبی یا تقلیدهایی از آنها ترجیح داده می شد و حفره هایی در آنها به وجود می آمد که ماهرانه از آنها برای ترصیع عضلات جانوران و غول ها استفاده می کردند . البته ابزارهای فلزکاران آن دوره شناخته نشده اند ، اما دو محل ذخیره تکه های نقره یکی پیدا شده در قلعه البحرین در خلیج فارس و دیگری در انجدی در اسرائیل ، احتمالاً مواد خام نقره کاران بوده اند . [۷۶]
یکی دیگر از جنبه های پیشه فلزکاری ، وجود اسباب و لوازم پراکنده ای که معمولاً از قالب برنجی پیدا شده است . پایه هایی که بسیار خوب قالب گیری شده و به شکل حیوان و بیشتر بزهای وحشی بوده اند ، با روش موم گذاری قالب گیری شده سپس با جوش کاری آنها را به هم متصل می کردند . آهنگران هخامنشی در تکنولوژی آهن کاری نیز استاد بودند ؛ فلز از برنج کمتر قابل عمل است . آهن فرفورژه یا آهن نرم در کوره های اولیه با کربن کم عمل می آمد و سپس تا حد محسوسی سخت می شد .
۳-۱-۸ کنده کاری عاج :
دوره هخامنشی کارگاه های بلورسازی در سوریه و میان رودان [بین النهرین] به ساخت لیوان های چند رنگ ، تعویذها و طلسم ها و ظروف مرصع می پرداختند و شیوه آنها از مدت ها پیش در منطقه رایج بود .
کاسه ها و بشقاب های بلور از خارج تزئین های گوناگونی داشتند و نظیر پیاله های فلزی به گلبرگ های برجسته آراسته بودند که در سراسر امپراتوری از ایران تا سیرن (برقه) وجود داشتند ، گرچه منشاء نمونه های باقی مانده آنها هنوز به درستی روشن نشده است . لیوان جانور شکل نیز در قالب و از بلور ساخته می شد . این صنعت ویژه که در عراق و ترکیه از قرن ها پیش سابقه داشت ، در طول سده های پنجم و چهارم ق . م در امپراتوری ایران شکوفا شد .
کاوش های انجام شده در شوش به یافتن شانه های عاج کنده کاری شده ، لوله های لوازم آرایش به شکل انسان و پلاک های تزئینی در دربار هخامنشی الفیا از عاج موفق شده اند که قطعاتی نظیر آنها در یونان ، مصر و فنیقیه به دست آمده است.[۷۷]
۳-۱-۹ مهرها :
در ایران از زمان پیش از تاریخ استفاده از مهرهای حکاکی شده برای کوبیدن بر روی برچسب ها و الواح گلی با مشخصات یا نشانه های مالکیت یا مقام معمول بوده است . در زمان استوانه کوروش نیز مهرهای تمبر گونه تاریخ درازی در غرب ایران داشت که در آنجا نخست تحت نفوذ حکاکی عیلامی و بین النهرینی توسعه یافت . پیشرفت نظامی اورارتوها در شمال غربی ایران در سده های نهم و هشتم ق.م باعث شد که مهرهای خاصی ، به شکل استوانه تمبر رواج یابد که احتمالاً از سوی مادها پذیرفته شد ، گرچه به نظر نمی رسد که مدت زیادی در زمان تسلط هخامنشیان پایدار مانده باشد . در سراسر امپراتوری هخامنشی مهرهای استوانه ای برای هدف های رسمی وسیعاً مورد استفاده قرار می گرفتند ، ضمن آنکه افراد خصوصی مهرهای تمبر گونه و انگشترهای مهردار را ترجیح می دادند . این کاربرد اداری از مهر استوانه ای بازگشتی بود به شیوه عمل دفترداری ، زیرا در بین النهرین در چند قرن پیش از آن مهرهای تمبری به تدریج در استفاده عمومی جایگزین استوانه ای شده بود .
استوانه های هخامنشی نسبتاً کوچک هستند و گاه شکل مهره یا منجوق متوسط آنها از سنگ های ظریفی نظیر عقیق یمانی آبی مات ، سنگ لاجورد و انواع عقیق است .
غیر از پهلوان « سلطنتی » که در حال غلبه بر جانوری وحشی است ، معمولاً نمادهایی از تصویرهای بالدار اهورامزدا ، صحنه ستیز مردان و غول ها مشغول نیایش به درگاه نماد اهورامزدا هستند ، یا صحنه های مذهبی نیایش در آتشکده یا محل های مشابه ، صحنه های رزم های زمینی و دریایی ، صحنه های مبارزه با جانوران و غول ها مضامین عمده را تشکیل می دهند . در مواردی که مقایسه امکان پذیر باشد ، هنر حکاکی و پیکرتراشی افریزهای تخت جمشید به صورت کلی مینیاتوری دیده می شود و در طرح های آنها نفوذ نیرومند ایالات امپراتوری به چشم می خورد .[۷۸]
اولین سعی و کوشش برای خارج ساختن خرابه ها از زیر خاک در سال ۱۸۷۸ توسط استاندار فارس انجام شد . این شخص ناخوشایند که ظاهراً برای مجازات جرایم مختلف ۷۰۰ نفر از زیردست هایش دستور قطع دستانشان را داده بود ، بیشتر به پیدا کردن گنج علاقه داشت تا افزایش دانش بشریت درباره گذشتگان . با اینکه وی ۶۰۰ کارگر استخدام کرده بود ، ولی هیچ گونه یادداشت و یا ثبتی درباره اشیای کشف شده انجام نداد . خوشبختانه یکی از دستیاران او علاقه وافری به این کار پژوهشی پیدا کرد و در سال ۱۸۹۶ و با نام مستعار « فرصت» کتابی تحت عنوان آثار کشور پارس انتشار داد ، که نقشه کف زمین و اشکالی از ابنیه ها را دربر داشت .
در سال ۱۹۲۴ دولت ایران به ارنست هرتسفلد باستان شناس آلمانی ماموریت داد تا پیشنهادهای مفصلی برای پژوهش در تخت جمشید ارائه دهد . نظریات او مورد قبول قرار گرفتند و در سال ۱۹۳۱ کاوش ها تحت سرپرستی و کنترل شدید انستیتوی شرق شناسی دانشگاه شیکاگو و بر مبنای علمی آغاز گردیدند . حفاری ها ، که نخست توسط هرتسفلد و سپس به وسیله هموطن او اریش اشمیت هدایت می گشتند ، پایه و اساس اطلاعاتی را تشکیل می دهند که ما امروزه از تخت جمشید داریم .
در میان اشیای باستانی کشف شده در تخت جمشید مقادیر زیادی اسلحه ، لوازم خانگی ، کتیبه های شاهنشاهی و یک جفت نقش برجسته سنگی بزرگ با تصویر پادشاه به هنگام بار عام قرار داشتند . بیشاز ۱۰۰ لوح گلی به زبان عیلامی نیز کشف شدند ، که اغلب آنها شامل جزئیاتی درباره چگونگی پرداخت هزینه ها از خزاین دولتی مانند پرداخت دستمزد کارگرانی که در ساخت تخت جمشید شرکت داشتند ، بودند .
پله های آن آنقدر عریض و مسطح بودند که سوارکاران از آنها به سادگی بالا می رفتند . از این جهت احتمال می رود که این شهر در ابتدا نه به عنوان مقر حکومت پادشاه ، بلکه بیشتر برای انجام مراسم تشریفات و آیین ها مورد نظر بوده است . تعداد بی شماری از دانشمندان نمایش دسته جات اقوام زیردست در نقوش برجسته آپادانا را به عنوان آیینی تفسیر می کنند که هر ساله انجام می شده است . طبق نظر آنان این نقوش برجسته ، آپادانا را صحنی با تاثیرگذاری فراوان معرفی می کنند ، که در آنجا پادشاه احتمالاً نمایندگان اقوام زیردست را در مراسم جشن سال نو می پذیرفته است . یک خانم پژوهشگر و تاریخ هنرشناس آمریکایی به نام مارگرت کول روت از دانشگاه میشیگان بر این عقیده می باشد ، که نمایش خراج گزاران اقوام مختلف در نقوش برجسته ، نسبت قدرت را در امپراتوری منعکس می سازد و هیچ ربطی با آیین و مراسم خاصی ندارد .
در سال ۱۹۶۷ ناگهان دانشجویی آمریکایی به نام ویلیام سامنر با یک طرح جالب برای رساله دکتری باستان شناسی خود در دانشگاه پنسیلوانیای آمریکا قدم به صحنه گذاشت .
سامنر در کاوش هایش در دشت اطراف تخت جمشید به آثاری از یک شبکه آبیاری متعلق به زمان هخامنشیان برخورد نمود این شبکه توسط نهری تغذیه می گشت که ۶۰ کیلومتر دورتر از کوهی سرچشمه می گرفت . به نظر ویلیام سامنر دشت اطراف تخت جمشید می توانسته یک شهر ۴۴۰۰۰ نفری را تغذیه نماید . در حقیقت باقی مانده بناهای مدفونی نیز در این دشت پیدا شدند . سامنر ۳۹ مکان را پیدا کرد که زمانی محل زندگی انسان ها بوده اند و حتی جاده ای را یافت که زمانی تخت جمشید را به شوش وصل می کرده است . او سپس در ۳ کیلومتری دژ به کشفی دست یافت که تا آن زمان فقط یک احتمال بزرگ به شمار می رفت : او مکان یک شهر بزرگ هخامنشی را مشخص نمود ، که پیرامونش را مستغلات گسترده ای فرا گرفته بود و به این نتیجه رسید که این همان شهری بوده است که از آن در الواح تخت جمشید به نام ماتسیس یاد می شود . به گفته سامنر و هلوک ، بسیاری از کارگرانی که در تخت جمشید مشغول به کارهای ساختمانی بودند ، در آن مرکز شهری بزرگتر زندگی می کردند و مواد غذایی ، مصالح ساختمانی و خدمات دریافت می کردند . به گفته سامنر ، زمانی که داریوش دستور ساخت تخت جمشید را داد ، شهر ماتسیس رونق خاصی به خود دید و به صدها کارگر و خانواده های آنان که از نقاط دوردست آمده بودند ، منزل داد .[۷۹]
بخش دوم
۳-۲ تخت جمشید و معماری آن
داریوش پس از مدتی کوتاه که در بابل اقامت کرد ، شوش را محتملاً در ۵۲۱ ق . م پایتخت خود قرار داد . در اکروپلیس ، که کمی پیش از این عهد در آن معابد و قصور عیلامی بنا شده و در هنگام تاخت و تاز آشوربانی پال خراب گردیده بود ، داریوش دستور داد قلعه ای مستحکم بنا کنند . وی بفرمود تا روی یک تپه مجاور ، کاخ اپادانه – تالار بار – را بسازند . در جهت شرقی تر و مجزا از قصر به وسیله خیابانی عریض ، شهر به معنی اخص – با منازل و سراهای درباریان ، عمال و تجار – گسترده شده بود . مجموعه این ابنیه را دیواری محکم از آجر خام احاطه کرده بود و آن در جوانب دارای برجهایی برجسته بود که هنوز محل آنها را در طرح عمومی میتوان تشخیص داد . داریوش دستور دارد مجاور پایه این دیوار خندقی عریض حفر کنند که آن را از آب رود شاهور – که به همین منظور منحرف کرده بودند – پر می کردند ، و این خندق شهر را محاصره میکرد و آن را به صورت جزیره ای غیر قابل تسخیر در آورده بود . شوش پایتخت جهان ، که به وسیله چهار رود به دریا اتصال داشت و پادشاهان ، امیران ، سفیران ، پزشکان ، ادیبان و هنرمندان به آنجا رفت و آمد داشتند ، میبایست شایسته نقشی باشد که شاهنشاه بدو تخصیص داده بود .[۸۰]
هنرمندانی که سنگ را حجاری کرده اند ، ایونیان و ساردسیان بودند . زرگرانی که طلا را کار کرده اند ، مادی و مصری بودند . کسانی که ترصیع کرده اند . از مردم ساردس و مصریان بودند . آنان که آجرهای مینایی ساخته اند ، بابلی بودند . مردانی که دیوارها را تزیین نموده اند ، مادی و مصری بودند . اینجا ، در شوش ، دستور ساختن ساختمانی باشکوه داده شد و آن به طرزی عالی تحقق یافت .
معماری کاخ هنوز هم از اصول بابلی – که بر اثر وضع اقلیم تحمیل شده حاکی است و دارای حیاط های داخلی است که در آنها تالارها و اطاق هایی است محاط به دالان هایی طویل که نگهبانان در آنجا می توانند کوچکترین حرکات را مراقبت کنند . دیوارهایی که از آجر خام بنا شده بود نیز دارای تزیینات بابلی است و با آجرهای مینایی تصاویر سپاهیان وفادار جاویدان ، یا شیر ، گاو نر و یا موجودات خیالی را نشان می دهند . اما تالار بار از جای دیگر ملهم شده : آن منظریست از معبدی مصری ، با عده ای ستون که در عقب آنها تخت شاهنشاه قرار داشت . وی که در جایگاهی نیمه تاریک جای می گرفت . محلی را اشغال می کرد نظیر مدخل سلا در معابد یونانی ، بدین منظور که شاه را جز به زحمت نتوانند ببینند . این تمایل بعدها محسوس تر می گردد در عصر ساسانی بین شاه و رعایای وی که بار می یافتند ، در تالار پرده ای دراز – که اندکی حاکی ماوراء بود آویخته و با رشته های طلا و نقره زردوزی و با احجار کریمه ترصیع شده بود .
بنای مزبور تالاریست که بام آن بر فراز شش رده مرکب از شش ستون قرار گرفته ، که ارتفاع آنها قریب به ۲۰ متر است و بالای آنها در شمال ، مشرق و مغرب قسمت علیای سرستون هایی به شکل گاو نر قرار دارد . تالار به سه ردیف دوازده ستونی محاط می گردد ، که قاعده آنها و سرستون ها با ستون های تالار فرق دارد و سه پلکان عریض بدانجا منهی میشد ، که امروزه از بین رفته است . بعضی از سرستون ها ، مانند پاسارگاد ، سنگ های پایه طاق ساده ای می باشند و در بعضی دیگر بخش علیای سرستون ها بر روی مارپیچ قرار دارد .[۸۱]
کاخ شوش تازه به پایان رسیده بود که داریوش تصمیم گرفت مقر دیگری در تخت جمشید ، در سرزمین اصلی خود ، پارس بنا کند . وی پاسارگاد را – که یادگار شعبه دیگر سلسله هخامنشی بود که پیش از وی سلطنت کردند – ترک کرد . تنها رابطه ای که باقی میماند ، معبد پاسارگاد است که تا پایان شاهنشاهی هخامنشیان ناظر شکوه و جلال تاجگذاری های همه پادشاهان خواهد بود .
در تخت جمشید ، سطحه بزرگی که به کوه تکیه کرده و قسمتی از آن بر اثر هموار کردن صخره ایجاد شده و قسمت دیگر از توده های سنگی عریض که به وسیله آهن – که با سرب مذاب ثابت شده – به شکل دم چلچله ، تشکیل شده است . اجداد داریوش بدین وجه ، ساحت هایی بنا می کردند و روی آنها کاخ های کم اهمیت خود را بر می افراشتند . دیواری دفاعی از آجر خام و نسبتاً مرتفع در کوه ، گرداگرد غیرمنظم سطحه مزبور را فرا گرفته و آن را از عقب حمایت می نماید . پلکانی عریض که دو دور می زند ، اشخاص را به ساحت سطحه بالا می برد و از آنجا دو پلکان دیگر به اپادانه منتهی می شود . اپادانه تخت جمشید ، قرینه اپادانه شوش است و الواح دارالاسناد تخت جمشید دلیل آنرا برای ما ذکر می کنند : هنرمندان و مباشرانی که کار خود را در شوش به انجام رسانده بودند ، به تخت جمشید انتقال داده شدند ، تا در آنجا نیز کار خویش را ادامه دهند . اینجا هم ، مانند شوش ، هفتاد و دو ششخان به ارتفاع قریب بیست متر قرار دارد ، که در راس آنها قسمت علیای گاو نر با شیر شاخدار نصب شده و اینها سقفی را که از چوب سدر ساخته شده بود ، نگهداری می کردند .[۸۲]
نزدیک اپادانه در سطحی اندکی مرتفع تر ، کاخ داریوش واقع بود . دیوارهای آن ، مانند مواضع دیگر ، از آجر خام بود و اکنون از بین رفته ، اما درها و پنجره های آنها به شکل قالب هایی از سنگ تراشیده شده و سنگ سردی به سبک مصری بر فراز آنها قرار گرفته ، که هنوز دست نخورده مانده است . طرح این مقر سلطنتی به جز طرح شوش است . آن کوچکتر از کاخ شوش و فقط شامل یک تالار مرکزی ستون دار بوده که در جوانب راست و چپ آن اطاق ها قرار داشته و به ایوانی دارای ستون های چوبی باز می شده است .
جنب کوه ساختمان های خزانه قرار دارد و در آنجا دو نقش برجسته ، یک صحنه مشابه را نشان می دهند که عبارت از پذیرایی داریوش از ماموران عالی رتبه دربار است .
در زمان خشایارشا تغییراتی در هنر مزبور داده شد . خشایارشا پسر فرمانروای شاهنشاهی که در زمان حیات پدر به عنوان جانشین وی تعیین شده بود ، بر روی سنگ کمال سکر قدرت خود را – که خود او ایجاد نکرده ولی مالک آن شده بود – تعبیر کرده است . وی در این تمایل شبیه سلاطین آشور بود و خشایارشا در نصب مدخل تالار « همه ملل » در سطحه تخت جمشید ، از آنان تقلید کرده بود و آن ساختمانی عظیم است که در جوانبش گاوهای نر بالدار با سر انسانی کار گذاشته شده و المثنای جسیم پیکرهایی که مدخل قصور آشوری را نگهبانی می کردند ، می باشد چنانکه در عهد جانشینان اغسطس ، تمایلی به طرف ساختمان های عظیم و جسیم در هنر پیدا شد ، عصر سلطنت خشایارشا نیز با چنین مبالغه ای در هنر مشخص و ممتاز است ، ولی ارتباط آن به ترقیات فنی یا ذوق تجمل توام با خودنمایی کمتر است تا به تخیل بی نظم پادشاه .
در تالاری که حتی عظیم تر از مدخل است یعنی « تالار صد ستون » خشایارشا دستور دار تصویر پادشاه را در گوشه های پنجره ها مانند قهرمان مغلوب کننده هیولاها نقش کنند . حجاری با ابعاد بزرگ ، از این هنر – که همواره ملهم قوت ، قدرت و تسلط بود – منتج می باشد .
در عصر بعدی که عهد اردشیر اول است ، جز چند اثر نادر دیده نمی شود . تالار بزرگ خشایارشا در حیات او به پایان نرسید و پسر وی دستور داد درب جنوب شرقی آن را بسازند . در شوش ، قصر داریوش در زمان اردشیر اول دچار حریق گردید و این پادشاه – که مانند جد خود بدین پایتخت بسیار علاقمند بود و نمی توانست بنای عظیم مزبور را که طعمه آتش شده بود به سرعت تعمیر کند – دستور داد در انتهای جنوبی شهر ، برای وی کاخی کوچک بسازند و آن به کرات در اعصار بعدی مرمت شده است . چند قطعه حجاری که از خرابه های آن به دست آمده از لحاظ سبک بسیار شبیه به قطعاتی است که ما از او در تخت جمشید می شناسیم .[۸۳]
هنگامی که شالوده کاخ آپادانا به فرمان داریوش کبیر پی ریزی می شد ، در هر یک از چهار گوشه تالار مرکزی آن ، در زیر تخته سنگ های دیوار جعبه ای سنگی نهادند که در آن دو لوح چهار گوش از زر و سیم بود و نام داریوش بر روی آنها حک شده بود . لوح زرین ۳۳×۳۳ سانتی متر ، به قطر ۱۵ میلیمتر و به وزن ۵ کیلوگرم و لوح سیمین به وزن ۴ کیلوگرم بود . دو عدد از چهار جعبه یاد شده با الواح آنها ضمن حفاری های نامعلوم از بین رفت ، ولی دو جعبه دیگر با چهار الواح آنها در سال ۱۳۱۲ ش در موزه های ایران باستان و موزه سلطنتی کاخ مرمر در معرض تماشا گذارده شد .
نوشته الواح به خط میخی ، پارسی ، ایلامی و بابلی است ، که خطوط مصطلح آن روزگار بوده است و متن آن به شرح زیر است :
داریوش شاه ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه کشورها ، پسر ویشتاسب هخامنشی .
داریوش شاه گوید : این است شاهنشاهی ای که من دارم ؛ از ختن که آن طرف سغد است تا حبشه ، از هند تا سارد که آن را اهورامزدا ، که بزرگترین خدایان است ، به من ارزانی فرمود . اهورامزدا مرا و خاندان شاهی مرا حفظ کند .
این الواح با کوشش پروفسور هرتسفلد آلمانی ، که خاک برداری های تخت جمشید زیر نظر وی صوت پذیرفت ، کشف گردید .
کاخ آپادانا نخستین بنای تخت جمشید است که در دوره فرمانروایی داریوش اول بنا شده است . شاهان هخامنشی تابستان را در هکمتانه (همدان) ، که قبلاً پایتخت قوم ماد بود ، به سر می بردند و پاییز و زمستان را در بابل یا شوش و بهار را در تخت جمشید می گذارندند .
مراسم بزرگداشت جشن ملی نوروز در تخت جمشید ، طی تشریفاتی شایسته ، برگزار می شد و برای پذیرایی از بزرگان و سران کشور ، که از ساتراپ نشین ها و سایر نقاط به پایتخت می آمدند ، در مرودشت خیمه و خرگاه مجللی برپا می داشتند.[۸۴]
جلوه کامل آپادانا به پلکان شکوهمندی تعلق دارد که به رواق های شرقی و شمالی منتهی می شود . نماهای دیوارک ها و پلکان با نقش برجسته های درباریان ، نگهبانان و اقوام قلمرو شاهی که حامل هدیه هایی برای شاه هستند پوشیده شده است . نقش بزرگ شرفیابی به حضور شاه ، که بعدها به خزانه انتقال داده شد ، در مرکز قرار داشت . این برجسته کاری ها حتی از فاصله دور به دیوارها جان می بخشیدند . درباره بعضی از جزئیات و ارزیابی سبک حجاری آنها در زیر بیشتر بحث خواهیم کرد . گرچه رنگ های این برجسته کاریها تا امروز حفظ نشده است ، ولی مدارکی وجود دارد که آنها در اصل رنگی بوده اند .
دیدار کننده پس از رسیدن به بالای پلکان احتمالاً وارد « دروازه همه سرزمین ها » می شده که بنایی است که احتمالاً در زمان داریوش آغاز شده و سپس خشایارشا آن را تکمیل کرده است .
در ورودی غربی دروازه بیننده با گاوهایی برخورد می کند ، حال آنکه در سوی دیگری که مقابل بناهای روی صفه قرار دارند ، گاوهای غول آسایی به شکل انسان دیده می شوند که بی گمان به معنای حامیان صفه هستند . در حالی که شکل این مخلوقات عجیب از شکل نگهبانان آشوری متاخر اخذ شده است ، این واقعیت که آنها به جای حالت تهاجمی مانند بناهای آشوری ، تا با دشمنی که از خارج می آید درگیر شوند ، رو به سوی یکدیگر می نگرند ، نشان دهنده تغییری در دیدگاه ویژه ایرانیان است .[۸۵]
در زاویه راست محور « دروازه همه سرزمین ها » شکاف سومی وجود دارد که بزرگترین آنهاست و رو به سوی میدان جلوی آپادانا باز می شود . از تاریکی اتاق دروازه ملل به آپادانا دید دارد با نقش برجسته های پایه ستون های شکوهمند که در راس آن ستون سیاه رواقی بزرگ در برابر نور پس زمینه دیوارها قرار گرفته که روزی پابرجا بوده و اکنون فرو ریخته است .
در آغاز ، راه ورود از جنوب به شاه نشینی در کنار کتیبه ای بوده که داریوش در آن خواستار حمایت اهورامزدا برای خویش و « استحکاماتی » که بنا کرده می شود .
همه دانشمندان عقیده دارند که خزانه نخستین عمارتی بوده که در صفه بنا شده است . تخت جمشید نه مانند شوش مرکز اداری بوده و نه مانند اکباتان و پاسارگاد چنین وظیفه محتملی داشته است ، زیرا پاسارگاد بی گمان مرکز اداری امپراتوری کوروش محسوب می شده است . در مورد خزانه می توان عقیده داست که مسئله امنیت نقش مهمی ایفا می کرده است .
ثابت شده است که کف کاخ ها که اکنون بیشتر ویران شده اند ، در گذشته همانند خزانه که سرخ بوده است و نیز ساختمان های داریوش در شوش و بابل قرمز بوده اند . [۸۶]
باستان شناسان هیچ اشاره ای به کف سرخ در کاخ خشایارشا در تخت جمشید نکرده اند ، که شاید معلول این امر باشد که این کار محدود به دوره داریوش بوده است . طرح بنای خشایارشا شبیه به بنای داریوش است ولی دو برابر آن بوده است .
پیداست که فکر احداث بناهای منفرد از داریوش بوده است : خزانه ، که اصولاً یک بنای خدماتی بوده در کنار کوه احداث شده ؛ کاخ داریوش در بلندترین نقطه صفه ساخته شده و آپادانا که بزرگترین تالار عصر خویش بوده ، چشم اندازی به دشت از سمت غرب داشته و از پایین و از دو میدان شمالی و شرقی دیده می شده و عظمت بنا را بر بیننده القا می کرده است. پادشاهان بعدی ناچار بوده اند بناهای احداثی خود را در درون فضاهای باقی مانده به تناسب جای دهند و همیشه سبک و جهت بناهای داریوش یکم را حفظ کنند و ساختمان های خود را از طریق پلکان های متعدد با برجسته کاری ها و نمادهای مشابه با ساختمان اطراف پیوند دهند .[۸۷]
۳۰
۲۵
۲۰
۱۵
۱۰
۵
۰
غلطت (ppm)
۴۳/۱
۳۵/۱
۹۲۸/۰
۶۸۱/۰
۴۴۲/۰
۲/۰
۰
جذب
نمودار۳-۱- منحنی محلولهای استاندارد ردانین با pH برابر ۹ در طول موج ۴۵۵ نانومتر (۹۹۸/۰( r=
نمودار۳-۲- منحنی محلولهای استاندارد ردانین با pH برابر ۱۰ در طول موج ۴۵۵ نانومتر
(۹۹۸/۰ = r)
نمودار۳-۳- منحنی محلولهای استاندارد ردانین با pH برابر ۱۱ در طول موج ۴۵۵ نانومتر
(۹۹۶/۰ = r)
نمودار۳-۴- منحنی محلولهای استاندارد ردانین با pH برابر ۱۲ در طول موج ۴۵۵ نانومتر (۹۹۶/۰r=)
نمودار۳-۵-منحنی محلولهای استاندارد ردانین با pH برابر ۱۳ در طول موج ۴۵۵ نانومتر
(۹۸۶/۰ r=)
۳-۲- بررسی اثر مقدار فوتوکاتالیزور
۳-۲-۱- بررسی اثر مقدار فوتوکاتالیزور نانوتیتانیم دی اکسید (آناتاز) بر روی واکنش تخریب فوتوشیمیایی ردانین در محلول بافری با pH های مختلف
هدف از انجام آزمایشات مربوط به تخریب فوتوشیمیایی به دست آوردن بهترین شرایط برای داشتن یک تخریب فوتوشیمیایی مناسب است. یکی از این شرایط مقدار فوتوکاتالیزور بهینه است. یعنی مقداری از فوتوکاتالیزور که به ازای آن واکنش پیشرفت بیشتری دارد. به همین منظور واکنشهایی طراحی گردید تا تأثیر مقادیر مختلف فوتوکاتالیزور بر روی واکنش تخریب فوتوشیمیایی ردانین بررسی شود. نکتهای که در اینجا باید مد نظر داشت این است که، افزایش مقدار فوتوکاتالیزور لزوماً باعث افزایش سرعت تخریب و پیشرفت هر چه بیشتر واکنش نمیشود.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۲-۱-۱- اثر مقدار فوتوکاتالیزور نانوتیتانیم دی اکسید (آناتاز) در تخریب ردانین در محلول با pH برابر ۹
در واکنشهای مربوط به pH برابر ۹ که با مقادیر ۰،۵، ۱۰، ۱۵، ۲۰ و ۲۵ میلی گرم از فوتوکاتالیزور نانوتیتانیم دی اکسید (آناتاز) انجام شد پس از جداسازی فوتوکاتالیزور و اندازه گیری جذب محلولها، میزان ردانین باقی مانده با بهره گرفتن از منحنی استاندارد مربوطه به دست آمد. با بهره گرفتن از این نتایج منحنی غلظت ردانین باقی مانده نسبت به مقدار فوتوکاتالیزور رسم شد و مشخص شد مقدار بهینه فوتوکاتالیزور در اینpH برابر mg 10 است.
جدول ۳-۶- مقدار ردانین باقیمانده پس از انجام واکنش تخریب فوتوکاتالیزوری در حضور مقادیر مختلف فوتوکاتالیزور نانوتیتانیم دی اکسید (آناتاز) در pH برابر ۹
۶
۵
۴
۳
۲
۱
ردیف
۲۵
۲۰
۱۵
۳-۲-۱۷-۲ سیستم طبقه بندی آمبرژه
این طبقه بندی را بر اساس بارندگی و درجه حرارت در شهر لنگرودبه روش زیر محاسبه می کنیم
که در آن :
Q : ضریب آمبرژه یا ضریب بارندگی
P : میانگین بارندگی سالانه به میلیمتر
M : میانگین حداکثر درجه حرارت در گرمترین ماه سال (کلوین)
m: میانگین حداقل درجه حرارت در سردترین ماه سال (کلوین) می باشد.
بنابراین اقلیم شهر لنگروددر اقلیم نمای آمبرژه در منطقه خیلی مرطوب قرار می گیرد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
۳-۲-۱۸- منابع آب
شبکه آب های جاری در سطح شهرستان لنگرود جز حوضه های شرق گیلان است. ویژگی های آبدهی رودخانه های شهرستان لنگرود به شدت تحت تأثیر ویژگی های اقلیمی و توپوگرافی منطقه است. به نحوی که طول رودخانه کوتاه بوده و وسعت حوضه آبریز آنها چندان وسیع نیست. بارندگی به نسبت متوسط سالانه کشور بسیار زیاد بوده (بیش از ۱۰۰۰ میلی متر) و بیشتر به فصل پاییز تعلق دارد، حداکثر دبی نیز در مهرماه اندازه گیری شده است که نشانگر رژیم بارانی رودخانه های آن است.
به طور کلی رودخانه ها مهمترین منبع تأمین کننده آب موردنیاز کشاورزی محسوب می گردند که به عنوان عمده ترین بخش فعالیت اقتصادی و تأمین معاض ساکنین این شهرستان جایگاه بس مهم دارند، مهم ترین رودهایی که در این محدوده جریان دارند عبارتند از:
رودخانه شلمان رود، بارکیلی رود و لنگرود رودخانه که از میان این سه رود تنها لنگرود رودخان از داخل محدوده بافت قدیم و مرکز شهر عبور می کند. این رود از ارتفاعات ۵۰۰ متری جنوب لاهیجان در حوالی منطقه آهندان سرچشم می گیرد و دو شاخه تشکیل دهنده آن پس از حدود ۷ کیلومتر از این منطقه مسیر رودخانه، قوسی به طرف غرب می آید و با خمی بسیار بزرگ از لابلای جاده آستانه – لاهیجان در غرب شهر به نام «زالکی بر رودخان» عبور نموده، ولی از قطع جاده شمالی شهر لاهیجان به نام لنگرود رودخان در امتداد جنوب غرب- شمال شرقی جریان م ی یابد و در شمال لنگرود پس از عبور از پل قدیمی «انزلی محله» در مسی غربی شرقی از نقطه معروف به چمخاله عبور می نماید و در «رادار محله» وارد شلمان رود شده و به دریا می ریزد (اصلاح عربانی، ۱۳۸۰، ۱۷۹). طول این رودخانه ۵۴ کیلومتر بوده و دارای کمترین شیب می باشد (کمتر از ۱ درصد). این رودخانه به واسطه شیب اندک خود قدرت بالایی نداشته و به دلیل ورود فاضلاب های روستایی و شهری از لحاظ میکروبی به شدت آلوده است و بیشتر به یک زهکش طبیعی شباهت دارد (تحقیقات منابع آب، ۱۳۷۹، وزارت نیرو، ص۱۳۲).
وضعیت خاک:
به طور کلی خاکهای شهرستان لنگرود به دلیل جنس سنگ مادر، وفور، عناصر آبرفتی و بارش زیاد مطلوب بوده را میتوان به چهار دسته تقسیم بندی نمود.
۱) خاکهای کوهستانی
۲) خاکهای کوهپایه ای و دشتهای دامنه ای
۳) خاکهای دشت آبرفتی
۴) خاکهای دشت ساحلی
۱) خاکهای کوهستانی:
خاکهای کوهستانی کم عمق بوده و ضخامت ناچیزی دارند. از نظر زراعی به استثنای قطعات کوچک قابل توجه نیستند و در نقاط مرتفع به چشم میخورند. عموما در قلمرو جنگلها هستند. و چون روند تشکیل خاک در مقابل فرسایش بسیار به آهستگی صورت میگیرد. لذا اقدامات جدی در جهت تثبیت دامنه ها و حفاظت خاک در این مناطق ضروری است.
۲) خاکهای کوهپایه ای و دشتهای دامنه ای:
این خاکها در حاشیه ارتفاعات به صورت نواری در جنوب شهرستان لنگرود( از لیلا کوه تا کومله) کشیده شده اند و بین جلگه و کوهستان قرار دارند شیب این اراضی ملایم تا متوسط بوده( معمولا بین ۲ تا ۱۵ درصد) اغلب پستی و بلندی به صورت کم و بیش به چشم میخورد به همین دلیل در این خاکها قابلیت کشت چای و مرکبات افزایش یافته و در حال حاضر به این کشتها اختصاص یافته است. بالا بودن قابلیت زراعی خاکهای این منطقه موجب تراکم بیشتر جمعیت در این اراضی شده است. کیفیت درختان مرکبات پرشکوه در منطقه زبانزد است.
۳) خاکهای دشت آبرفتی:
خاکهای دشت آبرفتی حاصل فرایند رسوبگذاری مسیر قدیمیرودخانه بوده و دارای مواد آلی نسبتا مطلوبی است. خاک آن مسطح و دارای کمترین شیب بوده( حدود ۲٪) و در بعضی قسمتها اغلب گود و متشکل از مواد آبرفتی است، زهکشی طبیعی این خاکها به جزء در کناره رودخانه ها که کمیمرتفع ترند بسیار ضعیف است. بافت این خاکها سنگین بوده و اغلب زهدار میباشد، ویژگی خاص این آنها را جهت کشت برنج مناسب بوده احداث باغات در این اراضی بیشتر بر روی پشتهها و در حاشیه رودخانه هاست. اصولا زهاب زیاد در این اراضی باعث نقصان محصول برنج میگردد که برای بهره برداری صحیح از اراضی باید اقدام به ایجاد شبکه زهکشی (سطحی و عمقی) به منظور خارج نمودن هرز آب و جلوگیری از ماندابی شدن اراضی گردد و از آب آن در اراضی پایین دشت استفاده به عمل آید. این خاکها بیشترین گسترش را در شهرستان لنگرود دارند.
۴) خاکهای دشت ساحلی:
این خاکها به صورت نواری در حاشیه دریا کشیده شده اند. شیب این خاکها کم و اغلب شامل ماسههای ساحلی است. از لحاظ پروفیلی بافت این خاکها تکامل نیافته و درصد رس در آنها بسیار جزئی است این خاکها به دلیل عقب نشینی مکرر دریا برای کشاورزی چندان مناسب نبوده مگر در بعضی نقاط آن به کشت برنج و باغات اختصاص دارد. گیاهان عمده این تیپ شامل گونههای توسکا، انار وحشی و تبریزی بوده و گیاهان بوته ای همچون تمشک و هندوانه وجود دارد. ( بنیاد مسکن، ۱۳۷۸، ص ۵۱ و ۵۲)
– جغرافیای تاریخی شهر لنگرود
ساختار فضایی – کالبدی هر شهر به گذشته آن و عوامل و حوادثی مربوط می شود که شرایط محیط را در طول زمان برای ایجاد و برقراری آن به وجود آورده است. در این جهت مروری بر ادوار تاریخی و مقایسهای از تاریخ و گذشته و عوامل مختلف که از نظر هنری و فرهنگی محیط را سازمان داده و بر فضای کالبدی آن در روند گسترش و توسعه تأثیر داشته است، می تواند روشنگر چگونگی سازمان و ترکیب ساختمان شهر در شرایط کنونی باشد.
هر اندازه سابقه تاریخی و گذشته شهری غنی تر و حوادثی که در آن اتفاق افتاده پربارتر یاشد به یقین مرور و گذشت از ادوار آن هم نیازمند تأمل و تعمق بیشتری خواهد بود. شهرهای زیادی هستند که با وجود سابقه کهن، رویدادهایی که محیط را چندان تحت تأثیر قرار داده باشند درآنها رخ نداده است. لذا مطالعه تاریخی آثار باقیمانده و گذشته چنین شهرهایی نیزگذارتر وسهل تر خواهد بود (هدایت، ۱۳۸۰، ص۱۱۲). با وجود این آثار شهرنشینی پراکنده ونسبتاً اندک در لنگرود، بیانگر وجود تمدن گسترده تر شهری دردوره های طولانی در این شهر می باشد. لنگرود در دوازده کیلومتری شمال شرقی لاهیجان و ده کیلومتری مغرب و شمال غربی رودسرقرار دارد. با نام لنگرود اولین بار درسال پانصد و دوازده هجری، زمان مرگ سلطان محمدبن ملک شاه فرامرز- بن مردانشاه لنگرودی که از زندان خارج شد، و به کمک علاء الدوله علی مازندرانی از اصفهان به طبرستان واز آنجا به لنگرود مراجعت نمودآشنا می شویم.
لنگرودیا «لنگاب رود» در سال هزار و سیصد و هشت هجری شمسی از لاهیجان جدا شد و با روستاهای تابعه به صورت شهرستان مستقلی درآمد. به دودلیل این شهر را لنگرود گفته اند : اول اینکه لنگرود درابتدا لنگرگاه بوده است ودوم آنکه لنگرود نام رودخانه ایست در جوار شهر که به دریای خزر می ریزد (میرزایی راد، ۱۳۸۱، ۳۸).
لنگرود در روزگاران پیشین دریا بوده و در زمان آخرین شاه هخامنشی از جمله یکصد و بیست و هفت ولایتی می باشد که خشک شده است. لنگرود در زمان سلاطین «کیا»که هم عصر صفویه بودند، به صورت قصبه ای معمور بود، که یک محله به نام «راه پشته» داشت و بعداً توسعه یافته و شهری بزرگ شد. سرزمین گیلان قبل از دوره صفویه به دو منطقه بیه پیش و بیه پس تقسیم می شد. لنگرود و نواحی شرق گیلان با مرکزین لاهیجان شامل ناحیه بیه پیش می شدند.
در دوره صفویه که هم عصر با حکومت کیانیان در این منطقه بود، شهر لنگرود با توجهاتی که شاه عباس بدان معطوف نمود رونق می گیرد و گسترش شهر در دو طرف رودخانه و در محل برخورد جاده شاهی(شاه عباسی) با رودخانه شکل می گیرد ودرضلع شرقی آن واحدهای تجاری و مسکونی تجار ایجاد می شود. برای ارتباط با طرف دیگر رودخانه یک پل آجری که دارای جلوه های با ارزش تاریخی و معماری است ایجاد می گردد. این پل امروزه نیز مستحکم و پابرجا و محل تردد ساکنین محلات دو طرف رودخانه میباشد. در این دوره راه پشته به عنوان هسته مرکز شهر دارای اهمیت فرهنگی و مذهبی وسکونتی داشته و بافت آن از یک مسجد، حسینیه، حوزه علمیه و ۲ حمام و واحدهای مسکونی تشکیل می شده است. فضاهای تجاری و داد و ستد شهر بیشتر در ضلع شرقی رودخانه و در جوار مرقد (آقا سید حسین) شکل گرفت وبرخی مناطق همجوار آن اختصاص به فضاهای مسکونی تجار و بازاریان و محل حکومتی گردید.
در دوره بعد از صفویه و در زمان رخنه افغان ها به ایران، گیلان به دست روس ها اشغال شد و لنگرود به مانند دیگر شهرهای کشور از رشد و توسعه باز ماند. اما بعد از فروپاشی حکومت افاغنه و روی کار آمدن افشاریه، نادرشاه به لنگرود توجهی خاص نمود بطوری که به واسطه عبور رودخانه پرآب درآن محل ساخت کشتی و لنگرگاه مخصوص نیروی دریایی شمال در این زمان گردید. ایجاد گمرک خانه و لنگرکاه در جوار بازار وحاشیه رودخانه باعث گردید تا لنگرود محل تردد قایق های تجاری و روابط اقتصادی این قسمت از منطقه با مناطق و شهرهای مازندران و گیلان شود. در این دوره جدای از لنگرگاه و گمرک خانه، فضاها تجاری و مسکونی جدید نیز بنا گردید و لنگرود کم کم از حالت قسبه ای بوددن خود در آمد و بعنوان شهر رشد یافت. مجموعه خان نشینی دریابیگی که در محل راه پشته قرار دارد از جمله آثار بازمانده تاریخی این دوره محسوب می شود. دراین مقطع زمانی، شهردر امتداد توسعه دوره صفویه رشد کرد و محلات جدید انزلی محله ودرب مسجد به وجود آمد. از زمان افشاریه تا دوره قاجاریه شهر رشد چشمگیری نیافت.
با روی کار آمدن قاجاریه و به خصوص دوره حکومت فتحعلی شاه، لنگرود مجدداً حیات خود را باز یافت در این دوره محلات قدیمی رشد کردند و محلات جدید نیز پای گرفتند به خصوص محله فشکالی که مقرحکومت محسوب می شد، از رونق ویژه ای برخوردار شد. از آثار به جا مانده این دوره مجموعه مسکونی منجم باشی است که وی از جانب فتحعلی شاه والی منطقه لنگرود شد. آثار این مجموعه هنوز باقی است (کهنسال، ۱۳۸۱، ۲۷).
در حد فاصل صفویه تا قاجاریه سیاحان و جهانگردان بسیاری از این منطقه گذر کرده اند و در یادداشتهای خود از لنگرود و شکل و سیمای آن یاد کرده اند. «ابوت» در ۱۲۵۹ هجری قمری می گوید:
«لنگرود ده بزرگ یا قصبه ای است که در دوطرف رودخانه ساخته شده است. آب رودخانه ی لنگرود بسیار کند حرکت می کند. آبادی لنگرود در ۸ میلی دریاست. و می گویند که آب دریا، چند سال یکبار اینجا را فرا می گیرد ولی فعلاً سی سال گذشته که آب دریا به این شهر نیامده است. »
و «ملکونف» در ۱۲۷۷ می نویسد:
لنگرود در زمینی پست و باتلاقی… نخست در کنار دریا و لنگرگاه بود و به این مناسبت نام شهر به وجود آمده است. آب و هوای لنگرود گرم و ناسالم است و اما «ه. ل رابینو» مولف صاحب نظر کتاب «گیلان – ولایات دالمرز ایران» درباره ی لنگرود می نویسد:
«به سبب وجود رودخانه و مناظر این رود، شهر لنگرود از دلرباترین شهرهایی است که در ایران شناختهایم.»
رودخانه ی لنگرود که روزگاری پر آب بود و پربرکت، شهر را به دو بخش شرقی و غربی تقسیم می کند و محله های لنگرود، بر ساحل راست وچپ رودخانه، در دو بخش به هم پیوسته قرار دارند. رابینو که بین سال های ۱۹۱۲-۱۹۰۶ لنگرود را دیده است، می نویسد که: «این شهرمانندرشت و لاهیجان دفعات بسیاری به سبب حریق ویران گردیده است. لنگرود دارای هشت محله است که ۱۰۰۰ خانه دارد، ۲۰۰ خانه سفالی، بقیه گالی پوشی، بسیاری از خانه ها دور از هم قرار دارند و باغ و حیاط آنها مانند انزلی با پرچین هایی از نی (Lowle) محدود شده است. محله ثروتمند آنجا شبیه رشت است. این شهر دارای ۴۵۰ دکان و دو انبار نفت، شش موسسه خشک کردن پیله، نه حمام، بازاری تازه با شصت دکان در دست ساختمان، هشت مسجد، نه زیارتگاه و نزدیک ۵۰۰۰ نفر جمعیت است. . . ».
نه تنها ارقام و آماررابینو ازسال ها پیش، کاستی ها و فزونی هایی گرفته، بلکه ازآغاز سلطنت رضاخان -۱۳۰۰ شمسی- تا شهریور ۱۳۲۰ و از آن پس تا امروزدگرگونی های زیادی درهمه ی زمینه های جغرافیای تاریخی لنگرودپدیدآمده است (طاهری، ۱۳۷۵، ص۲۷۲).
در مورد محله های لنگرود در دوره ناصرالدین شاه، ملگونف چنین آنها را بر می شمارد، لنگرود به محلههای زیر تقسیم می شود:
محله فیشکلی: مسجد و بقعه آقا سید حسین آنجاست و نزدیک مسجد، مدرسه است، محله راه پشته با مسجد ویران شده و تکیه، کسگر محله، کی کلایه و انزلی محله، کاروانسرا در شهر.
مکنزی شرایط و موقعیت بندر لنگرود را چنین توصیف می کند: «سالیانه دو یا سه کشتی روسی نفت و میوه میآورند و در بندری که در دو فرسنگی شهر لنگرود است لنگر می اندازد. نفت، نمک، برنج را به وسیله کرجی هایی که روی رودخانه دیده می شوند می آورند. فلزات و ظروف سفالین و پارچه و سایر لوازم از سوریه به ارزش ۲۳۲۵۰ فرانک بوده وارد می شوند و ماهی دودی و ماهی شور را برای مصرف محلی از انزلی وارد میکنند». صادرات از لنگرود به روسیه شامل چوب، زغال چوب، برنج و سایر محصولات غذایی به ارزش ۲۲۷۹۷۵ فرانک برآورد شده که نشان می دهد ارزش صادرات این منطقه بیشتر از واردات آن بوده است (کهنسال، ۱۳۸۱، ص۳۷).
مثلاً یک فکر وسواسی در مورد آسیب زدن به کودک ممکن است با یک عمل وسواسی ذهنی بصورت تکرار دعائی خاص به دفعات خاص دنبال شود. معهذا، بعضی از پژوهشگران و پزشکان معتقدند که عدهای از بیماران فقط افکار وسواسی دارند و اعمال وسواسی ندارند. چنین بیمارانی ممکن است افکار تکراری در مورد یک عمل جنسی یا پرخاشگری داشته باشند که برای خود بیمار قابل سرزنش است. برای تسهیل بهتر است obsession را یک فکر و compulsion را یک رفتار تلقی کنیم(۱۵).
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
جدول ۱-۱ : ملاکهای تشخیصی DSM-IV-TR برای اختلال وسواسی – جبری
A : وجود فکر وسواسی (obsession) یا عمل وسواسی (compulsion) : فکر وسواسی، بطوری که با (۱)، (۲) ، (۳) و (۴) تعیین میشوند :
(۱) افکار، تکانهها یا تصاویر ذهنی تکراری و مقاوم به زمانی در طول اختلال برای شخص، مزاحم و نامتناسب شمرده میشوند و اضطراب و ناراحتی بارز به وجود میآورند.
(۲) افکار، تکانهها و تصاویر ذهنی فقط نگرانی ساده در مورد مسائل زندگی واقعی نمیباشند.
(۳) شخص میکوشد این افکار یا تکانهها را نادیده گرفته یا از ذهن خود کنار بزند یا آنها را با عمل یا فکری دیگر خنثی نماید.
(۴) شخص واقف است که افکار، تکانهها یا تصاویر ذهنی وسواسی حاصل ذهن خود او هستند (مثل تزریق افکار از خارج تحمیل نمیشوند)
اعمال وسواسی، بطوری که با (۱) و (۲) تعیین میشوند :
رفتارها (مثل شستن دستها، منظم کردن و وارسی) و اعمال ذهنی (مثل دعا، شمارش، تکرار کلمات به آرامی) تکراری که شخص احساس میکند در پاسخ به افکار وسواسی، یا مطابقت با اصولی که فرد ناگزیر از انجام دقیق آنها است ، مجبور است آنها را انجام دهد.
رفتارها یا اعمال ذهنی برای خنثی سازی یا پیشگیری از ناراحتی یا وقوع یک اتفاق یا رویداد ترسناک طرحریزی میشود؛ معهذا این رفتارها یا اعمال ذهنی رابطهای واقعگرایانه با آنچه قرار داشت خنثی شده یا پیشگیری شود ندارند، یا آشکارا افراطی هستند.
B : زمانی در طول اختلال، شخص به افراطی یا غیر منطقی بودن افکار و اعمال وسواسی وقوف پیدا کرده است. توجه : این موضوع در مورد کودکان ممکن است صدق نکند.
C : افکار و اعمال وسواسی ناراحتی شدید ایجاد میکنند ؛ وقتگیر هستند یا بطور قابل ملاحظه در برنامههای معمول، عملکرد شغلی یا فعالیتهای اجتماعی و روابط با دیگران تداخل مینمایند.
D : اگر یک اختلال محور I دیگر وجود داشته باشد، محتوی افکار و اعمال وسواسی محدود به آن نیست (مثل اشتغال ذهنی با غذا در اختلال خوردن، کندن مو در تریکو تیلومانیا، نگرانی در مورد ظاهر در اختلال بدریختی بدن؛ اشتغال ذهنی با داروها در اختلال مصرف مواد ؛ اشتغال ذهنی با ابتلا به یک بیماری جدی در خودبیمار انگاری؛ اشتغال ذهنی با انگیزهها و تخیلات جنسی در زمینه یک پارافیلیا یا نشخوار ذهنی با احساس گناه در صورت وجود اختلال افسردگی اساسی)
E : ناشی از تأثیر مستقیم یک ماده (مثل داروهای نسخه شده یا مورد سوء مصرف) یا یک اختلال طبی عمومی نمیباشد.
افکار و اعمال وسواسی ویژگیهای اساسی OCD هستند. یک فکر یا عقیده خود را مصرانه و مستمر وارد هشیاری آگاهانه شخص میسازد. افکار وسواسی تیپیک مربوط به OCD عبارتند از افکار در مورد آلودگی (دستهای من آلودهاند) یا تردیدها (فراموش کردن بخاری را خاموش کنم).
احساس اضطراب شدید با تظاهر اصلی پدیده همراه شده و غالباً منجر به اقدامات تدافعی در مقابل فکر یا تکانه اولیه میگردد، فکر یا عمل وسواسی خود ناپذیر است، یعنی نسبت به تجربه شخص از خود به عنوان یک موجود روانی، غریب و بیگانه می کند. بدون اعتنا به وضوح و اجبار فکر و عمل وسواسی، شخص به پوچی و غیر منطقی بودن آنها واقف است، شخص مبتلا به فکر و عمل وسواسی میل شدیدی برای مقاومت در مقابل آنها احساس میکند. معهذا، تقریباً نیمی از بیماران مقاومت اندکی در مقابل اعمال وسواسی خود نشان میدهند. تقریباً ۸۰% بیماران عمل وسواسی خود راغیر منطقی و احمقانه میشمارند. گاهی افکار و اعمال وسواسی ارزش فوق العاده برای بیمار پیدا میکنند مثلاً ممکن است بیماران مصرانه اظهار کنند که نظافت جبری از نظر اخلاقی درست است، حتی اگر به دلیل صرف وقت برای نظافت کار خود را از دست دادهاند(۱۵).
۱-۲-۱-۹- الگوهای علائم
نمایش افکار و اعمال وسواسی در بزرگسالان و نیز کودکان و نوجوانان ناهمگون است. علائم هر بیمار ممکن است با گذشت زمان همپوشی پیدا کرده یا تغییر یابد؛ اما اختلال وسواسی جبری چهار الگوی عمده دارد.
– آلودگی : شایعترین الگو وسواس آلودگی است که با شستشو دنبال میشود یا با اجتناب جبری از شیء فرضاً آلوده همراه است. شیء ترساننده غالباً چیزی است که اجتناب از آن ممکن نیست (مثل ادرار، مدفوع، میکروبها و گرد وغبار) چنین بیمارانی ممکن است از فرط شستشو پوست دستهای خود را بسابند یا به دلیل ترس از میکروب قادر به ترک خانه نباشند. هر چند اضطراب شایعترین پاسخ هیجانی به شیء ترساننده است، شرم و نفرت وسواسی نیز شایع است. بیماران مبتلا به وسواس آلودگی معمولاً معتقدند که آلودگی از یک شیء به شیء دیگر، از فردی به فرد دیگر با تماس جزئی انتشار مییابد.
– تردید بیمار گونه : دومین الگوی شایع وسواس شک و تردید است، که با اقدام جبری برای امتحان کردن دنبال میشود. فکر وسواسی معمولاً متضمن یک خطر یا خشونت است (مثل فراموش کردن بستن شیر گاز یا قفل کردن در) امتحان کردن ممکن است مستلزم چندین بار بازگشت به خانه و سرزدن به اجاق گاز باشد. چنین بیمارانی عدم اعتماد به نفس وسواسگونه داشته و همیشه به خاطر فراموش کردن یا ارتکاب چیزی احساس گناه میکنند.
– افکار مزاحم : سومین الگوی شایع افراد وسواسی افکار مزاحم بدون اعمال وسواسی است. این افکار وسواسی معمولاً افکار تکراری نوعی عمل جنسی یا پرخاشگرانه است که بیمار آنها را قابل سرزنش میداند.
– تقارن : چهارمین الگوی شایع نیاز به تقارن و دقت است. که میتواند به کندی وسواسی منجر شود. چنین بیمارانی ممکن است ساعتها صرف خوردن غذا یا اصلاح صورت خود بکنند.
– سایر الگوهای علائم : افکار وسواسی مذهبی و احتکار جبری نیز در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی – جبری شایع است. وسواس کندن مو و جویدن ناخن ممکن است اعمال وسواسی مربوط به اختلال وسواسی جبری باشند.
– معاینه وضیت روانی : یافتههای عمده در معاینه وضعیت روانی مبتلایان به اختلال وسواسی – جبری اختلال افسردگی است. چنین علائمی تقریباً در ۵۰ درصد بیماران وجود دارد بعضی از بیماران صفات شخصیتی مربوط به وسواس دارند. در اکثریت موارد چنین نیست. میزان تجرد، بخصوص در مردهای وسواسی بالاتر از حد متوسط است. میزان ناهماهنگی زناشویی نیز در این بیماران بالاتر است.
شرط تشخیصی DSM-IV-TR در مورد احساس ناراحتی فردی و تخریب کارایی OCD را از افکار و عادات عادی یا کمی افراطی تفکیک میکند(۱۵).
۱- اهمیت فوق العاده افکار
حالت احساس مسئولیت زیاد وشدید منجر به وجود آمدن افکار خودکار وباورهایی می شود که بر اساس آن فرد می پندارد که افکارش بی اندازه مهم هستند. در واقع بسیاری از مردم که مبتلا به وسواس هستند ،معتقدند که صرف وجود داشتن یک نوع فکر می تواند موجب بروز عمل بدی شود ویا داشتن چنین افکاری بسیاروقیح وزشت می باشد.
۲- خطر بیش از اندازه بزرگ جلوه کردن
یکی دیگر از جنبه های معنی دادن به وسواس خود این است که میزان تهدیدی که از طرف وسواس خود احساس می کنید را بیش از اندازه بزرگ جلوه دهید ودر نتیجه توان وقدرت سازگاری خود را کمتر فرض کرده ودر جستجوی کمک نباشید .بنابراین ،اگر شما ترس از ابتلا به بیماری ایدز (HIV) را داشته باشید، هر کجا لکه قرمز رنگی را ببینید با تصور اینکه آن لکه خون آلوده به HIV می باشد ،این امر در شما پدیدار می شود که شما هیچ وقت قادر نیستید خود را از این جریان محافظت کنید.
۳- ناتوانی در تحمل عدم قطعیت
بسیار از افراد مبتلا به وسواس معتقد هستند که آنها نیاز دارند با قطعیت کامل بدانند که چیز بدی اتفاق نخواهد افتاد. بعضی دیگر هم معتقدند که آنها قادر به سازگاری با تغییرات غیر قابل پیش بینی نیستند ، وآنها دوست دارند که گفته شود، به طور یقین تغییرات بدی روی نخواهد داد .افرادی که مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی هستند ،معتقدند که اگر آنها کوشش زیادی به خرج بدهند واعمال خاصی را با روش معینی اجرا کنند ،می توانند به قطعیت کامل برسند .در واقع این نوع طرز تلقی ها جزءسیاست وبینش آنها می باشد. ولی واقعیت این است که کوشش زیاد برای حصول اطمینان ، باعث افزایش شک،وتردید بوده ودر نتیجه فرد بیش از پیش دچار عدم قطعیت خواهد شد.
۴- کمال گرایی
بعضی از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی معتقدند که بهترین راه حل برای انجام دادن کارها وامور،این است که آنها را به طور کامل وبدون عیب ونقص انجام داد وانجام دادن کارها لازم وضروری است. این افراد معتقدند که شکست در قسمتی از امور به معنی شکست کامل در آن امور می باشد .این نوع باورها باعث می شوند که رفتار فرد تحت تاثیر قرار گرفته وتغییر کنند واو تبدیل به فردی غیر فعال وغیر خلاق شود. به عنوان مثال ،صرف کردن ساعتهای متمادی برای اصلاح کردن یک امر که فرد می داند درست است ولی فکر می کند که به اندازه کافی خوب نیست باعث از دست دادن هدف واقعی ونهایی می شود کمال گرایی ویژگی بسیار رایج اختلال وسواس فکری-عملی می باشد وکسانی که مبتلا به وسواس هستند علاقمندند که همه چیز را در کنترل خود داشته باشند.
۵- احتکار وجمع آوری وسایل
اولین ویژگی احتکار این است وابستگی عاطفی شدیدی به مالکیت دارد .در واقع می توان گفت افرادی که وسواس احتکار دارند در واقع می خواهند با مالک بودن به آنها هویت خود را آشکار سازند . وقتی فردی مبتلا به وسواس احتکار است ،می تواند مالکیت خود را به چیزهای دیگری گسترش دهد که بخواهد از طریق آنها هویت خود را آشکار سازد.بنابراین چنین فردی وقتی مالکیت خود را نسبت به چیزها از دست می دهد در واقع احساس می کند که قسمتی از خودش را از دست داده است. فردی که مبتلا به وسواس احتکار است دوست دارد همه را در کنار وهمراه خود داشته باشد وبا انجام دادن چنین کاری فکر می کند که از بروز اضطراب ونگرانی جلوگیری می کند ویژگی دیگر وسواس احتکار ،آشفتگی ودر هم ریختگی است.برای اینکه فرد همه چیز را در اطراف. خود قرار می دهد وفضایی برای سازندگی عادی باقی نمی گذارد.
۶- توجه Attention
اگر فرد مبتلا به وسواس است، احتمالاًبه موقعیت هایی که فکر می کند خطرناک هستند توجه بیشتری نشان می دهد.در واقع می توان گفت که این امر همانا بزرگ کردن موقعیتهاست.در واقع این امر همان حلقه معیوب می باشد،بدین معنی که هر چقدر به افکار مزاحم خود توجه نشان دهید به همان اندازه بیشتر از وجود آنها آگاهی پیدا کرده وآنها را بزرگتر وموثرتر خواهید یافت وبه همین ترتیب تاثیرشان بیشتر خواهد شد.
۷- تفسیر اطلاعات مبهم
فردی که مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی باشد بیشتر از افراد عادی ،اطلاعات مبهم را به طور خطرناک تفسیرمی کند،به عنوان مثال اگر شما نسبت به بیماری ایدز وسواس داشته باشید ،وقتی لکه قرمز رنگی را در پیاده رو ببینید ،احتمالاًبیشتر از افراد دیگر آن را به عنوان لکه خون تصور خواهید کرد.در نتیجه بیش از دیگران آنر ا آلوده دانسته وخطرناک خواهید خواند.باید خاطر نشان سازیم که تفسیر اطلاعات مبهم از ویژگی های منحصر به فرد وسواس نیست ،بلکه در تمام بیماریهای اضطراب نیز دیده می شود .
۱-۲-۱-۱۰- سبب شناسی وسواس فکری – عملی
۱-۲-۱-۱۰-۱- عوامل زیست شناختی
– ناقل های عصبی : سیستم سروتونرژیک آزمایشهای بالینی بسیاری که با داروهای مختلف به عمل آمده تأیید کننده این فرضیه است که بینظمی (سیستم) سروتونین در پیدایش علائم افکار وسواسی و اعمال وسواسی در این اختلال در کار است. دادهها حاکی است که داروهای سروتونرژیک مؤثرتر از داروهایی هستند که بر سایر سیستمهای نورترانسمیتر مؤثر واقع میگردند، معهذا اینکه سروتونین در علت اختلال وسواسی – جبری هم دخیل است یا خیر فعلاً معلوم نیست. مطالعات بالینی غلظتهای متابولیتهای سروتونین – مثلاً ۵- هیدروکسی ایندول استیک اسید (۵-HIAA) را که در مایع مغزی نخاعی (CSF) و میل ترکیبی و تعداد مکانهای وابستگی پلاکتی ایمی پرامین حاوی تریتیوم (که به مکانهای وابستگی پلاکتی ایمی پرامین حاوی تریتیوم (که به مکانهای جذب مجدد سروتونین وابستگی پیدا میکند) را ارزیابی کرده و یافتههای متفاوتی از این معیارها در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی – جبری گزارش کردهاند. در یک مطالعه غلظت ۵-HIAA در CSF پس از درمان با کلومیپرامین کاهش یافت و توجه به سیستم سروتونرژیک را مطرح ساخت(۱۴).
– سیستم نورآدرنالین : در حال حاضر قرائن اندکی مبنی بر اختلال سیستم نورآدرنرژیک در OCD وجود دارد. گزارشهای روایتی حاکی از بهبود علائم OCD با بهره گرفتن از کلونیدین خوراکی است، دارویی که میزان نوراپینفرین آزاد شده از پایانههای عصبی پیش سیناپسی را کاهش میدهد.
– نوروایمیونولوژی : به رابطه مثبت بین عفونت استرپتوکوکی و OCD ابراز شده است. عفونت استرپتوکولی بتا همولیتیک گروه A ممکن است تب روماتیسمی ایجاد کند و ۱۰ تا ۳۰ درصد بیماران مبتلا به کره سیدنهایم شده و خصوصیات وسواسی – جبری نشان میدهند.
فرمول بسته:C10H18O
نقطه جوش:۲۱۳۰C
دانسیته:۱.۰۱۱
گروه: بیسیکلومونوترپن الکل
بورنئول یک مونوترپن دو حلقهای از خانواده کامفن هاست.در آب تقریبا غیر محلول ولی در الکل، اتر، بنزن و تولوئن و استون حل می شود. به طور عمده این ترکیب در تهیه استرهای آن کاربرد دارد. بورنئول و ایزوبورنئول در عطرسازی در تهیه بخورهای خوشبوکننده بکار میرود. بورنئول به عنوان منقبض کننده کیسه صفرا و محرک سیستم قلبی عروقی مصرف شده است. و نیز در کرم های ضدالتهاب و ضد باکتریایی مصرف دارد و نیز در یک محصول دارویی برای درمان ناراحتی کرونری قلب کاربرد دارد.این ماده می تواند موجب تهوع، استفراغ، اغتشاشات مغزی، سرگیجه و تشنج شود (۷۳). همچنین بورنئول اثر مهارکنندگی قابل توجهی بر روی کاندیداآلبیکنس وکلستریدیوم پرفرنجنس دارد (۸۱).این ترکیب در گیاهانی مثلpristiphora erichsonii , pristiphora wesmaeli یافت می شود.
فرم(۱R,2S) یا (+) بورنئول یا (+)بورنیل الکل بیشتر در گیاه curcuma aromatica و نیز cinnamomum camphora یافت میشود که زاویه چرخش نور پلاریزه۷/۳۷+ درجه دارد (۶۳).
۴-۷-۱۲. ترپینن-۴-ال Terpinen-4-ol
نام شیمیایی: ۴-Methyl-1-(1-methylethyl)-3-cyclohexen-1-ol
وزن مولکولی:۱۵۴.۲۴۹۳
فرمول بسته:C10H18O
نقطه جوش:۲۱۲۰C
دانسیته:۰.۹۲۹
گروه: مونوترپن تک حلقه ای
ترپینن-۴-ال یک مونوترپن از خانواده منتان می باشد، و به عنوان یکی از ترکیبات عطریات می باشد، و دارای فرم های R, S ، (+) می باشد.فرم ® آن از Eucalyptus dives، rhetsa Xanthoxylum و دیگر اسانسها جدا شده است.فرم(S) آن در اسانس لاواند و دیگر اسانسها وجود دارد (۲۸). این ترکیب دارای خاصیت ضد سرطانی در روغن درخت چای است (۸۶). همچنین برای درمان عفونتهای واژن بر علیه کاندیدا آلبیکنز کاربرد دارد (۶۹).
۴-۷-۱۳. آلفا-ترپینئولα-Terpineol
نام شیمیایی: ۲-(۴-Methyl-1-cyclohex-3-enyl)propan- 2-ol
وزن مولکولی:۱۵۴.۲۵
فرمول بسته:C10H18O
نقطه جوش:۲۱۹۰C
دانسیته:۰.۹۳۳
گروه: مونوترپن تک حلقه ای
یک مونوترپنوئید یک حلقه ای از دسته ی منتان هاست.آلفا-ترپینئول مایعی است بی رنگ با ویسکوزیته کم، دارای بوی مشخص، نامحلول در آب و گلیسرول و محلول در اتر کلروفرم و الکل. این ترکیب به شکل های آلفا، بتا، گاما وجود دارد و شکل تجاری آن مخلوطی از سه فرم می باشد.برای تهیه این ترکیب به صورت سنتزی می توان از حرارت دادن ترپین با فسفوریک اسید (یا اسید سولفوریک خالص) و سپس عمل تقطیر استفاده نمود.تمامی استرئوایزومرهای آن در گیاهان خانواده Artemisia ، Eucalyptus، Mentha به وفور یافت می شود.این ترکیب دارای ارزش صنعتی بوده و به عنوان حلال برای مواد هیدروکربنی، حلال مشترک برای رزین ها و سلولزهای اتری و استری کاربرد دارد. از ترکیبات مهم عطرسازی بوده و به عنوان آنتی اکسیدانت و عامل طعم دهنده مواد خوراکی نیز کاربرد دارد. این ترکیب در دامپزشکی به عنوان آنتی سپتیک استفاده می شود.در بررسی اسانس گونه های مختلف گیاهی ترکیب آلفا-ترپینئول در بیشتر گونه های اکالیپتوس مورد شناسایی قرار گرفت (۱۹). همچنین این ترکیب خاصیت ضدعفونی کننده داشته و در صنایع ساخت صابون به کار می رود (۶۱).
۴-۷-۱۴. سیس- کریزانتنیل استات Cis- Chrysanthenyl acetate
نام شیمیایی: cis-2,7,7-Trimethylbicyclo[3.1.1]hept-2-en-6-yl acetate
وزن مولکولی: ۱۹۴.۲۷۰۱
فرمول بسته: C12H18O2
نقطه جوش:
دانسیته:
گروه: بیسیکلو مونو ترپن اکسیژن دار
این ترکیب سنتز پروستوگلاندین ها را محدود می کند و دارای خواص تسکین دهنده درد نیز می باشد (۵۰و۶۸).
۴-۷-۱۵. بورنیل استات Bornyl acetate
نام شیمیایی: ۱,۷,۷-trimethyl-bicyclo[2.2.1]heptan-2-yl acetate
وزن مولکولی: ۱۹۶.۲۹
فرمول بسته: C12H20O2
نقطه جوش: ۲۲۸-۲۳۱ ۰C
دانسیته: ۰.۹۸۵
گروه: بیسیکلو مونو ترپن اکسیژن دار
این ترکیب ار آسیلاسیون d-borneole بدست می آید. فرم d این ترکیب به صورت کریستالی است. چرخش ویژه آن برابر با]۲۰ D= +44.380 [α می باشد و ضریب شکست آن n22 D= 1.4627 می باشد.به سادگی در آب حل می شود و در الکل و اتر نیز محلول است.فرم L و راسمیک این ترکیب نیز به صورت کریستالی است (۸۰).
این ترکیب دارای خاصیت ضد میکروب، ضد تورم و ضد نفخ است. در فرآورده های درمانی ضد سرفه، ضد آسم و به طور کلی محصولاتی که برای ناراحتی های دستگاه تنفس فرموله شده اند کاربرد فراوان دارد. در درمان اختلالات مربوط به مفاصل و عضلات اسکلتی نیز استفاده می شود. در تهیه صابون و دیگر فراورده های بهداشتی و آرایشی به عنوان معطر کننده به کار می رود (۹).
۴-۷-۱۶. نریل استات Neryl acetate
نام شیمیایی: (۲Z)-3,7-Dimethyl-2,6-octadien-1-yl acetate
وزن مولکولی: ۱۹۶.۲۸۸
فرمول بسته: C12H20O2
گروه: مونو ترپن اکسیژن دار غیر حلقوی
نریل استات یک استر ترپنی به صورت مایع بی رنگ و با بویی شبیه بوی رز و مرکبات می باشد. این ماده در صنایع عطر سازی به کار می رود. در ضمن نریل استات ایزومر ژرانیل استات می باشد (۵۷).
۴-۷-۱۷. جرماکرن Germacrene D
نام شیمیایی: (E,E)-1-Methyl-5-methylene-8-(1-methylethyl)-1,6-cyclodecadiene
وزن مولکولی: ۲۰۴.۳۵
فرمول بسته: C15H24
گروه: سزکویی ترپن تک حلقه ای
این ترکیب به فرم ۵E و ۱(۱۰) E می باشد و در اسانس های مختلفی نظیر Pseudotsuga japonica وجود دارد.این ماده در دوز ۱۸۰ppm و ۳۶ اثری مثل فرومون دارد. در بررسی اثر ضد باکتریایی این ماده مشخص شده است که روی باکتری هایی نظیر Bacillus subtilis و باکتری های گرم مثبت، اثر باکتریسید دارد. علاوه بر این دارای خاصیت ضد قارچ و حشره کشی و از بین برنده لارو حشرات نیز می باشد.همچنین مشتقات این ترکیب به عنوان یک آنتاگونیست جنسی فرومون به کار می روند (۶۳).
۴-۷-۱۸. اسپاتولنول Spatholenol