کل
۳۳۳۳۴۸
۰۰/۱۰۰
مأخد: علاءالدینی و یحیی امامی. (۱۳۸۴: ۱۸۲). بر اساس جدول ارائه شده توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل متحد از پایگاه داده های آمایش و بازگشت پناهندگان.
در جدولهای شماره ۵، ۶، ۷ و ۸ طی سالهای ۱۳۸۱، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳، مشاغلی که کارگران افغانی در ایران اشغال نموده اند بررسی گردیده است. این جداول، نشان می دهند که درصد بالایی کارگران افغانی، کارهای ساده خدماتی و کارهای شاقه ساختمان، چاه کنی و… را اشغال نموده اند. در حالی که تعداد قابل توجه آنها باسواد و دارای تحصیلات عالی هستند، ولی از نگاه شغلی به راحتی نمی توانند به جز مشاغل شاقه و پستی که از طرف دولت میزبان برای مهاجرین تعیین گردیده، سایر شغل های مناسب با توجه به درجه ی تحصیلات خود انتخاب کنند. مگر اینکه دولت در زمینه تخصص این افراد نیاز به نیروی کار اضافی داشته باشد.
۲-۹- پیامدهای چند دهه جنگ و ناامنی در افغانستان
اشاره به بحث پیامدهای ناشی از چند دهه جنگ در افغانستان، به این خاطر ضروری به نظر می رسد که این عوامل، از ابتدا تا به امروز در مهاجرت مردم افغانستان تأثیرگذار بوده اند.
قرار گرفتن افغانستان در میان قطبین جهانی، ابتدا انگلیس ـ شوروی و پس از آن آمریکا ـ شوروی، چندین دهه جنگ و ناامنی داخلی و سپس اشغال آن توسط گروه طالبان، پیامدهای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ـ اجتماعی زیادی را در کشور بوجود آورده اند، که در واقع، منشأ اصلی مهاجرت افغان ها بودند. اگر همه ی این پیامدها را مورد بررسی قرار دهیم، هر کدام یک موضوع تحقیق جداگانه را تشکیل می دهند که در این دوره ی کوتاه تحصیلی، فرصت برای بررسی همه ی آنها نیست. لذا در اینجا، به پیامدهای جنگ و ناامنی در طول تاریخ افغانستان، بصورت خلاصه و فهرست وار اشاره نموده و برخی از اثرات و پیامدهای را که به روند مهاجرت افراد جامعه بیشتر تأثیرگذار بوده اند، مورد بررسی قرار می دهیم. از جمله پیامدهای اجتماعی ـ اقتصادی چند دهه جنگ و ناامنی در افغانستان عبارتند از: فروپاشی شیرازه اقتصادی و اجتماعی جامعه نورمال گذشته، تخریب و انهدام وسیع زیربناهای اقتصادی، مواصلاتی و تأسیسات عمرانی، پایین آمدن بیش از حد سطح تولیدات ملی و از بین رفتن خودکفایی طبیعی و عنعنوی جامعه، وابستگی زیاد کشور به کمک های خارجی، تسلط میکانیزم جنگی و غیر نورمال در وطن، ازدیاد ناامنی، ترور و انتحاری های نابهنگام، توسعه بحران اقتصادی، تخریب زراعت و مالداری و عمده شدن مشکلات غذایی افراد جامعه، افزایش روز افزون قیمت ها، تسلط قوتهای مسلح متخاصم و متخالف در سراسر مملکت، ایجاد اختلافات ایدئولوژیکی، سیاسی، سلیقه ای، وجود تعداد زیادی معلول، بی خانمان، بیوه، یتیم و بی سرپرست، آواره شدن ملت و مهاجرت تعداد زیادی در ممالک خارجی، تفاوت فاحش در سطح ترقی و پیشرفت در بین مراکز شهری و روستایی، شکاف کسترده ای طبقاتی، دور ماندن از تحولات فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی و بدین ترتیب ضعف آنان در گذار از حالت جنگ به جامعه نورمال از یکطرف و عدم درک در جلب و جذب پدیده های جدید و سازگاری با اوضاع نوین داخلی در سطح ملی، منطقوی و بین المللی، دامنه دارشدن مرض مزمن بی سوادی و محروم ماندن درصد بالایی جوانان از تحصیلات، فرار سرمایه های مادی و معنوی کشور، کمبود شدید نیروهای متخصص و فنی و… این پیامدهای ناشی از چند دهه جنگ و ناامنی در کشور، هرکدام با اندازه های مختلف به روند مهاجرت مردم افغانستان تأثیرگذار بوده اند.
۲-۱۰- نقش عوامل سیاسی و موقعیت ژئوپلتیکی در مهاجرت
در سطح جهان، کشورهای بسیاری وجود دارند که از موقعیت برّی برخوردار بوده و از هیچ سمتی به آبهای آزاد راه ندارند. کشورهای برّی، دارای جنبههای مثب و منفی میباشند، که جنبه منفی همواره بر جنبه مثبت آن برتری دارد. کشورهای دارنده اینگونه موقعیت همواره از نوعی احساس خفگی برخوردار بوده و از لحاظ ارتباطات جهانی در تنگنا قرار دارند، که این شرایط، بر امنیت اقتصاد چنین کشورها تأثیر گذار است. کشوری که از چنین موقعیت برخوردار است، یعنی از چهار طرف توسط کشورهای دیگر محصور شده باشد، اگر مکمل ژئواستراتژی همسایگانش باشد، هیچ گاه ثبات سیاسی و امنیت واقعی هم نخواهد داشت و برعکس چنانچه مکمل همسایگانش نباشد از یک امنیت نسبی برخوردار خواهد بود. افغانستان مثال خوبی برای حالت اول و کشورهای کوهستانی سویس نمونه برای حالت دوم است (عزتی، ۱۳۸۰: ۸۵). منظور از بیان این مثال این است که ببینیم، موقعیت ژئوپلتیکی افغانستان در مهاجرت افراد آن چه نقشی داشته است.
افغانستان کشوری است که در منطقه جنوب غرب آسیا واقع شده و از حیث توپوگرافی، بخش شرقی فلات ایران را تشکیل داده است. این کشور از لحاظ موقعیت ژئوپلتیکی، دارای موقعیت برّی بوده و از دسترسی به آبهای آزاد جهان محروم است و همچنین کوهستانهای افغانستان سپر راهبردی استواری میان آسیای شمالی و آسیای جنوبی بوده که از این جهت شدیداً دچار آسیب های اجتماعی – اقتصادی می باشد. اگرچه تا پیش از کشف راه های آبی در سدههای اخیر و سپس گسترش راه های هوایی، خط مسیر بازرگانی شرق به غرب، و گذرگاه کاروانهای جاده ابریشم از این سرزمین بوده که عموماً از راه قندهار به هند و از راه بلخ به چین میرفت، افغانستان در آن زمان به عنوان یک کشور ترانزیت بازرگانی نقش عمده را در معادلات بازرگانی جهان داشت و روزگاری، شهر بلخ به نام ام البلاد در جهان معروف بود. اما پس از کشف راه های آبی و سپس توسعه راه های هوایی، افغانستان تبدیل به منطقهای بنبست شد و دیگر، گذر کاروان ها و بازرگانان جهانی از آنجا قطع شد. این مسئله از همان زمان تا به امروز، در اقتصاد دولت و افراد جامعه تأثیرگذار بوده است.
از لحاظ سیاسی نیز، افغانستان در منطقه حساس و استراتژیک آسیای مرکزی قرار گرفته است. زیرا از یک سو به شبه قاره هند و از سوی دیگر به کشورهای معروف به آسیای میانه و جمهوری خلق چین و نیز از سمت دیگر به آسیای غربی و خاور میانه مرتبط است که در واقع نقش یک پل ارتباطی را بین این مناطق دارد. از این جهت است که شکاف های قومیتی متکثر، الگوهای تاریخی و اقتدار متفاوت در کشور، به همراه حضور بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در ایفای نقش در حاکمیت افغانستان طی دو قرن اخیر، باعث گردیده افغانستان علاوه بر آن که از جنگ داخلی میان گروه های مختلف آسیب ببیند، به دلیل ویژگی های “ژئواستراتژیکی” و “ژئوپلتیکی” خود، همواره مورد نگاه بازیگران خارجی نیز قرار داشته باشد. این موقعیت ژئوپلیتیکی در دوران جنگ سرد، افغانستان را در سیکل رقابت قدرت های جهانی وارد کرد. مستعمره شدن شبه قاره هند توسط بریتانیا از اواخر قرن ۱۸ در جنوب افغانستان، همچنین کشورگشایی روسیه به سوی جنوب در حوزه دریای خزر و آسیای مرکزی و قفقاز، کشورهایی مانند افغانستان را به عنوان منطقه حایلی در میان دو قدرت جهانی قرار داد. این رقابت ها در قرون هجده و نوزده میان روسیه تزاری و انگلستان نمود آشکار داشت که در اثر آن، افغانستان علاوه بر اینکه دچار بحران سیاسی گردیده بود، بحرانهای اجتماعی – اقتصادی نیز دامن گیر مردم آن گردید. در آن زمان نیز، مهاجرت های گروهی و فردی افغانها به کشورهای ایران، هندوستان، پاکستان امروزی، کشورهای آسیای میانه و… صورت گرفته بود که دوباره به افغانستان برنگشته و در کشورهای میزبان ادغام شدند[۲۸]. حضور سیستم دوقطبی بعد از جنگ دوم جهانی، افغانستان را نیز صحنه ی رقابت میان آمریکا و شوروی قرار داد، که هر یک از آن دو قدرت جهانی، خواهان تضعیف نقش رقیب خود، در میان کشورهای منقطه بودند. در اثر این رقابت، بالاخره شوروی از رقیب خود سبقت گرفته، در سال ۱۹۷۹ افغانستان را اشغال نمود که در اثر آن چندین میلیون افغانی آواره گردیده و به کشورهای دور و نزدیک بخصوص ایران و پاکستان مهاجرت کردند. بنابر آمار کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، «در زمان حمله شوروی به افغانستان، حدود ۵/۲ میلیون افغانی به ایران مهاجرت کردند»( کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل۲۰۰۴: ۹؛ محمودیان و دیگران، ۲۰۰۸: ۴). از طرف دیگر، حمله شوری به افغانستان، واکنش های متقابل آمریکا و برخی از کشورهای منطقه را نیز به دنبال داشت. پس از خروج نیروهای شوری از افغانستان و پیروزی مجاهدین، تعداد زیادی از مهاجرین دوباه به کشور خود برگشتند. اما وقتی که مجاهدین افغانستان به دلایل مختلف نتوانستند یک حکومت مرکزی قوی تشکیل بدهند، دوباره ناامنی و اختلافات داخلی در کشور اوج گرفت، که در اثر آن اقشار مختلف جامعه در معرض آسیب های سیاسی و اجتماعی- اقتصادی قرار گرفته و علاوه بر توقف روند عودت مهاجرینی که در زمان اشغال کشور توسط شوروی آواره گردیده بودند و پس از خروج نیروهای شوروی قصد بر گشتن به کشور خود را داشتند، موج جدیدی از مهاجرت نیز آغاز گردیده و به کشورهای دیگر پناهنده شدند.
۲-۱۰-۱- آخرین موج مهاجرت گروهی مردم افغانستان
بی ثباتی و هرج و مرج داخلی افغانستان در سال های ۱۹۹۶ و ۱۹۹۷، به سرعت زمینه را برای گروهی به نام القاعده و طالبان، مساعد ساخت. تا اینکه طالبان در مدت کوتاه، به جز استان (ولایت) پنجشیر در قسمت های مرکزی، و شهرستان (ولسوالی) بلخاب در شمال کشور، سایر مناطق افغانستان را به تصرف خود در آورده و حکومت خود را تحت عنوان امارت اسلامی افغانستان ایجاد کردند. گروه طالبان با سیاستی که در پیش گرفته بودند، شرایط زندگی را برای برخی از اقوام افغانستان بخصوص فارسی زبان ها تلخ و دشوار ساخته بودند. به طور مثال: وقتی هر یکی از شهرها و مناطق کشور را تصرف می کردند، تا چند روز، مردم آن شهر(مخصوصاً فارسی زبان ها) را قتل عام می کردند. بر این اساس، سومین موج مهاجرت گروهی مردم افغانستان به کشورهای دور و نزدیک، بویژه به ایران، در همین دوره رخ داد. این موج مهاجرت گروهی مردم افغانستان، از جمله مهاجرت های بی سابقه در جهان بود که سازمان ملل در آن زمان کشور افغانستان را به عنوان بزرگترین منبع مهاجرت گروهی ثبت نمود. در طی این دوره چندین میلیون آواره ی افغانستانی به ناچار دست به مهاجرت زدند. در مورد انتخاب مقصد این مهاجرت گروهی باید این نکته را بیان نمود که: درصد بالایی از این مهاجرین میلیونی، به کشور ایران پناهنده شدند، به خاطر اینکه اکثریت این مهاجرین فارسی زبان بودند و اگر در کشور پاکستان هم که مهاجرت می کردند، ولی در آنجا نیز از دست گروه طالبان در امان نبودند. از طرف دیگر در ایران احساس امنیت می کردند، و بر این اساس اکثراً به سوی ایران هجوم آوردند.
۲-۱۱- مهاجرت های زنجیره ای نیروی کار در دوران جدید
در اثر چندین دهه جنگ و ناامنی در افغانستان، ستون فقرات اقتصاد کشور در هم شکسته شد و اوضاع اقتصادی و زندگی مردم از هم پاشید، فقر و بیکاری در جامعه گسترش یافت. تا اینکه پس از سقوط نظام طالبان، بر اساس تصمیمات اتخاذ شده در کنفرانس “بن”، نظام جدید در کشور به وجود آمد. با وجود آن هم، طالبان به کلی نابود نشدند، بلکه پس از عقب نشینی به مناطق دوردست و مرزهای کشور پاکستان، دوباره برای ناامن ساختن افغانستان، از هر وسیله ای (انتحاری، انفجار، ترور شخصیت ها و…) استفاده می کردند.
دنباله دار شدن بحران اقتصادی ناشی از چند دهه جنگ، و ناآرامی های پس از نظام طالبان تا کنون، باعث گردیده اند که با وجود سرمایه گذاری های سنگین مالی جهانی در گستره آن کشور در دوره نظام جدید، افغانستان هنوز هم یکی از پرتنش ترین و فقیرترین کشورهای جهان باقی مانده و به آنصورت تغییرات قابل توجهی به شرایط اجتماعی – اقتصادی مردم آن کشور بوجود نیامده است. میزان بیکاری، فقر و مهاجرتهای داخلی و خارجی جوانان و نیروی کار به آن صورت کاهش نیافته اند. علل مهاجرت های دوره ای جوانان و نیروی کار را می توان چنین بیان نمود: اکثر افرادی که دوران چندین دهه جنگ و ناامنی را سپری نموده اند، از آنجایی که در آن زمان شرایط تحصیل برایشان مساعد نبود، اکنون بی سواد باقی مانده اند و امروزه نیز با وجود روی کار آمدن نظام جدید، برای این افراد بی سواد و غیر ماهر، در کشور زمینه کار فراهم نیست، و اکثراً شغل کشاورزی را که به شکل سنتی دارند، در شرایط فعلی، جوابگوی نیازمندی های زندگی خانواده هایشان نمی باشد. از طرف دیگر، عوامل جاذبه در ایران، از قبیل زمینه های کاری مناسب و… برای افراد بی سواد و کم توقع افغانستان، بیشتر فراهم بوده که با انجام آن چند برابر مزد یک کارگر در کشور خود را به دست می آورند. بر همین اساس، خانواده های که نسبتاً طبقه ی فقیر جامعه افغانستان را شامل می شوند، برای تأمین معیشت زندگی خود، یکی از افراد کاریگر خود را به صورت دوره ای به ایران فرستاده و از این طریق معیشت زندگی می نمایند.
یکی از عوامل مؤثر در این گونه مهاجرت ها، وجود شبکه های اجتماعی افغان ها در جوامع مبدأ و مقصد است، این شبکه های اجتماعی مهاجرتی، در زمینه مهاجرت، از کسانی که تازه به مهاجرت اقدام می نمایند حمایت می کنند و برای یک تعداد جوانان و نیروی کار به صورت شبکه ای در جامعه ی مبدأ انگیزه مهاجرت را داده و برای آنها از وضعیت کاری در جامعه مقصد اطلاع رسانی می نمایند و حتی برای آنها کمک مالی می نمایند تا به مقصد مهاجرت برسند. اینگونه شبکه های اجتماعی، زمینه مهاجرت را برای افراد تازه وارد و کسانی که بار اول مهاجرتشان است فراهم می سازد. و جوانانی که حتی یادشان از مهاجرت نیست، تشویق به مهاجرت می نماید.
از جمله برنامه های دولت افغانستان پس از سقوط طالبان، فراهم ساختن زمینه عودت مهاجرین به وطن خودشان بود که در مورد زمینه بازگشت داوطلبانه مهاجرین با هماهنگی ها و توافقات به وجود آمده بین کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل، دولت افغانستان و دولتهای میزبان (ایران و پاکستان) تا اندازه ای تلاش ها صورت گرفت، و تعداد زیادی از مهاجرین به کشور بازگشت نمودند. اما بخاطر مشکلات امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و… بسیاری از مهاجران برگشتی به افغانستان، بنا به دلایل گوناگون، دوباره به مهاجرت خانوادگی و اکثراً فردی دست زدند. در طول سال های گذشته با وجود بازگشت شماری از مهاجران و پناهندگان، همچنان افغانستان در شمار مهمترین کشورهای مهاجر فرست قرار دارد.
۲-۱۲- مهاجرت غیر قانونی جوانان و نیروی کار افغانستان به ایران
مهاجرت افراد چه قانونی و چه غیر قانونی، غالباً برای بقا، فرار از فشارهای اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی و یافتن فرصت های شغلی بهتر برای معیشت زندگی صورت می گیرد.
اقتصاد ناپایدار در کشور افغانستان و وابستگی آن به کمک های جامعه ی جهانی، فقدان فرصتهای آموزشی و شغلی، گسترش فقر و بیکاری در طی چندین دهه گذشته، حاکی از آن است که تعداد زیادی از افراد جامعه، با انگیزه کسب منافع مالی و معیشت زندگی، تمایل به ترک وطن و یافتن زندگی بهتر داشته و چه به صورت قانونی و چه غیر قانونی دست به مهاجرت زده اند. مهاجرت غیر قانونی می تواند به مفهوم عبور از مرز بین دو کشور بدون رعایت شرایط و قوانین لازم جهت ورود به کشور مورد نظر باشد. طبق آمارهای که از مهاجرین افغانی در طول سال های گذشته، در ایران گرفته شده، اکثر اوقات بخصوص در سالهای اخیر، تعداد مهاجرین غیر قانونی بیشتر از مهاجرین قانونی تخمین گردیده است. در مهاجرت غیر قانونی افغان ها به ایران و سایر کشورها، بیشتر عوامل اقتصادی ـ اجتماعی، نسبت به عوامل سیاسی تأثیرگذار بوده است. اختلافات طبقاتی در افغانستان که بیشتر محصول اقتصاد نامتوازن کشور می باشد، میزان فقر و بیکاری را افزایش داده که باعث مهاجرت جوانان و نیروی کار، به کشورهای دیگر گردیده است. این افراد به مهاجرت به عنوان ابزاری برای امرار معاش نگاه می کنند. مهاجرت غیر قانونی افغان ها به کشور ایران را می توان به عنوان مهاجرت فصلی به حساب آورد، زیرا جوانان و نیروی کار که راه های ورود قانونی به کشور ایران برایشان دشوار و گاهی غیر ممکن است، به صورت فردی به مهاجرت غیر قانونی اقدام نموده و پس از چند مدت(۱ الی ۵ سال) در کشور مقصد که مبلغ مورد نیاز خود و خانواده خودرا تهیه نمودند، دوباره به کشور خود بر می گردند. منظور از بحث در این مورد، بررسی تفاوت مهاجرت غیر قانونی افغان ها، با قاچاق انسان که اکثراً به هدف بهرکشی جنسی و… مورد سوء استفاده قاچاق چیان قرار می گیرد می باشد. برخی از پژوهشگران، بدون اینکه از جامعه آماری خود، مطالعه ی دقیق داشته باشند، به تحقیق در مورد آن می پردازند، که این گونه تحقیقات اکثراً نه تنها واقعیت های آن جامعه را نمی تواند بیان کند، بلکه گاهی خلاف واقعیت هارا بیان می کند، که از لحاظ قانون جامعه ی مدنی، خلاف اخلاق پژوهشگری است. تحقیقی را که توسط دو تن از پژوهشگران ایرانی، تحت عنوان “مهاجرت متعارف یا قاچاق انسان” انجام و در فصلنامه جمعیت، شماره ۶۹ و ۷۰ به چاپ رسیده بود، مطالعه نمودم، در آن تحقیق، کشور افغانستان را هم به عنوان یک کشور منبع و هم به عنوان کشور ترانزیت برای تجارت جنسی زنان به حساب آورده بودند، که بنا بر نوشته آنها زنان و کودکان افغان، با رضایت خانواده هایشان، به بهانه ی آموزش و تحصیلات بهتر در خارج، معمولاً به کشورهای پاکستان، ایران و عربستان سعودی به خاطر تکدی گری، کارگری، و یا بهره برداری جنسی قاچاق می شوند(بیابانی و محمودی،۱۳۸۸ :۹۱). در اینجا در مورد ادعای این پژوهشگران که بر این باور هستند و یا اینکه از دیگر منابع غیر معتبر نقل قول نموده اند، به این واقعیت اشاره نمایم: مردم افغانستان، ۹۹ درصد مسلمان و مذهبی بوده و اکثراً به شکل سنتی زندگی می کنند، در برخی مناطق و روستاهای آن کشور، هنوزهم زنان و دختران اجازه بیرون رفتن از خانه را بدون اجازه سرپرست خود ندارند، و حتی بسیاری از افراد سنتی حاضر نیستند دخترانشان را برای آموزش و تحصیل علم، به مدارس آموزشی در منطقه و شهر خود بفرستند، چگونه این افراد حاضر می شوند زنان و دختران خود را برای تکدی گری و بهره برداری جنسی به دست قاچاق چیان بسپارند؟ بنابراین چنین ادعاها در زمینه قاچاق کودکان و زنان بی سرپرست افغانستان آن هم با اجازه خانواده هایشان، به خارج، واقعیت ندارد. درست است که امروزه قاچاق انسان، بخصوص قاچاق زنان و کودکان در جهان، در حال افزایش است. بخصوص قاچاق کودکان، که به نام آدم ربایی یاد می شود و بدون رضایت خانواده ها صورت می گیرد که در تمام کشورهای جهان رواج دارد. اما مهاجرت غیر قانونی مردم افغانستان را هیچ وقت، زنان و کودکان بی سرپرست تشکیل نداده اند؛ بلکه جوانان و نوجوانان که توانایی کارکردن را دارند(نیروی کار) به پاکستان، ایران و سایر کشورهای جهان مهاجرت می کنند و این مهاجرین در ردیف قربانیان قاچاق انسان به حساب نمی روند، زیرا این افراد تنها بخاطر عبور از مرز کشورهای مقصد که بدون قاچاقچی امکان وارد شدن به آن کشور را ندارند، بر اساس یک قرارداد، مقداری حق الزحمه برای قاچاقبر می دهند و در آنصورت قاچاقچی آنها را به کشور مقصد می رساند. وقتی به کشور مقصد رسیدند، با پرداخت حق الزحمه قاچاقبر، از چنگ او رهایی یافته و به دنبال کارگری می روند. اگرچه اکثر اوقات، این مهاجرین مورد سوء استفاده قاچاقچیان و یا برخی از کارفرمایان در کشور مقصد قرار می گیرند. به خصوص در این اواخر که زمینه عبور و مرور مهاجرین غیر قانونی افغانستان به ایران، با بسته شدن مرز بین این دو کشور به وسیله سیم خاردار، قاچاقچیان، جوانان افغان را از طریق خاک پاکستان به ایران وارد می کنند که در این صورت، افراد مهاجر بیشتر در معرض خطرها و سوء استفاده دزدان و… قرار گرفته اند. برخی از قاچاقچیان جوانان مهاجر را که در اختیار دارند، تحت عنوان دزدان، به جاهای نامعلوم انتقال داده و از اقارب این جوانان در عوض رهایی آنها خواستار پول های هنگفتی شده اند. (این نویسنده) در طی این تحقیق، چند مورد از این قبیل مسایل را، از زبان خود جوانانی که در معرض این حوادث قرار گرفته بودند شندیم، که با پرداخت بیش از ده میلیون تومان برای هر نفر، از دست قاچاقبران رهایی یافته بودند.
۲-۱۲-۱ تمایز بین قاچاق انسان و قاچاق مهاجر
امروزه مهمترین انواع قاچاق در سطح بین المللی را قاچاق مواد مخدر، مواد هسته ای، قاچاق انسان، قاچاق اسلحه و قاچاق اعضای بدن تشکیل می دهند، که در اینجا تنها به قاچاق انسان اشاره گردیده و تمایز آن را با قاچاق مهاجر مورد بررسی قرار می دهیم. قاچاق انسان یک پدیده گسترده در سطح جهانی است که به قاچاق زنان، زنان و کودکان، یا قاچاق به منظور بهره کشی جنسی، فروش اعضای بدن، قاچاق بخاطر دریافت پول و… تقسیم گردیده است. تعریفی که در ماده سوم پروتکل پیشگیری، سرکوب و مجازات قاچاق اشخاص، بویژه زنان و کودکان مصوب ۲۰۰۰ الحاقی به کنوانسیون ملل متحد، علیه جنایات سازمان یافته فراملی ارائه شده است، در زمره کامل ترین تعاریف در این خصوص بیان گردیده که عبارت است از: «قاچاق اشخاص، به معنی استخدام کردن، اعزام، انتقال، پناه دادن یا پذیرفتن اشخاص به وسیله تهدید یا توسل به زور یا اشکال دیگر اجبار، ربودن، تقلب یا فریب، اغفال، سوء استفاده از وضعیت آسیب پذیری، یا با دادن و گرفتن مبالغی، یا منافعی برای تحصیل رضایت شخصی که روی دیگری کنترل دارد، که این اقدامات به منظور بهره برداری صورت می گیرد است. بهره برداری از فحشای دیگران و یا اشکال دیگر بهره برداری جنسی، کار یا خدمت اجباری، به بردگی گرفتن و اعمال مشابه به بردگی، استثمار یا استخراج اعضا است» (خسروی ۱۳۹۱: ۵۹). ولی منظور از قاچاق مهاجران، فراهم نمودن زمینه ی ورود غیر قانونی یک شخص به داخل کشوری که شخص مربوطه تابع یا ساکن دائمی آن کشور نیست؛ بلکه قاچاق چیان، به منظور تحصیل منفعت مالی یا نفع مادی، افراد مهاجر را به صورت غیر قانونی، وارد کشور مقصد می کنند. مهاجر با قاچاقچی خود همکاری می کند، حتی به دنبال او گشته و به او حق الزحمه پرداخت می کند. بین قاچاق انسان و قاچاق مهاجر شباهت های نیز وجود دارد، که گاهی این دو مفهوم باهم اشتباه گرفته می شوند. اما باید توجه نمود که عوامل جریان های مهاجرتی و قاچاق با یکدیگر متفاوت اند. عواملی چون کاهش محدودیت بر آزادی رفت و آمد در مرزها، فرصت های سفر ارزان تر و سریع تر، توسعه و پیشرفت فناوری اطلاعات در جهان رسانه ای، دسترسی آسان تر به انترنت، حضور فعال کارجویان و متقاضیان شغل و وعده های دستمزد بالاتر، سطح زندگی بهتر، همچنین سیاست های ناظر بر کاهش فرصت ها برای مهاجرت قانونمند، بر ترانزیت افراد به شکل غیر قانونی از مرزها بر گستردگی پدیده قاچاق افزوده است. به طور مثال: یک جوان افغانی که بخواهد به صورت قانونی به ایران مهاجرت نماید، به راحتی نمی تواند برای خود گذرنامه و ویزا بگیرد، زیرا در افغانستان، متقاضی گذرنامه و ویزا به ایران، به اندازه ای زیاد است که شاید بعضی ها چندین ماه در صف منتظر نشسته اند ولی برایشان نوبت نرسیده است. اگرچه افرادی که بخواهند توسط کمیشن کاران در این زمینه گذرنامه و ویزا تهیه نمایند، هزینه آن به مراتب بیشتر از چند برابر هزینه قاچاقبری می شود. بر این اساس، اکثر جوانان، مهاجرت به صورت غیر قانونی را با وجود خطرات آن، نسبت به مهاجرت قانونی ترجیح می دهند.
مهاجرت چه به صورت متعارف و چه غیر متعارف، در یک فضای مهاجرتی مشترک اتفاق می افتد، اما پیامدهای متفاوت استثمارگرانه و غیر استثمارگرانه دارد؛ در صورتی که قاچاق انسان همواره استثمارگونه بوده است. قاچاق و مهاجرت غیر قانونی در طی چند دهه اخیر، پیامدها و خطرات زیادی، از قبیل خطر تیراندازی توسط مرزبانان کشورها، پیاده روی راه های طولانی و سخت در کوه ها و بیابانها بخاطر فرار از دست مرزبانان، سوء استفاده توسط قاچاق چیان و برخی کارفرمایان کشورهای مقصد را در پی داشته است. مطالعات اخیر نشان داده است، میل کارگران مهاجر به اشتغال در کارهای سخت و طاقت فرسا، بیش تر از کارگران محلی می باشد، چرا که فقر اقتصادی و کمبود منافع مالی، حق انتخابی برای آنها باقی نمی گذارد. همین امر سبب سوء استفاده کارفرمایان شده و موجب می شود این کارگران را در کارهای سخت و با دستمزد بسیار پایین، همراه با سوء رفتار و برخوردهای نامناسب به کار بگمارند، در حالیکه هیچ گونه نظارتی بر آنها نسیت( جانی چانگ[۲۹] ۱۳۹۰: ۲۲۱). وقوع پدیده ی قاچاق انسان بخاطری تجارت غیر قانونی، ریشه در مزایای اقتصادی و اجتماعی، هم برای کارگران مهاجر و هم برای قاچاق چیان دارد. مزایایی که قاچاق چیان از این طریق کسب می کنند، دریافت پول زیاد از طرف افراد قاچاق شده است؛ مزایایی افراد قاچاق شده این است که در کشور مقصد زمینه کار برایشان فراهم است و اگر شانس برایشان یاری کند و توسط نیروهای امنیتی آن کشور دستگیر و اخراج نشوند، در مدت یک یا چند سال می توانند پول مورد نیاز خود و خانواده هایشان را کسب نمایند. از طرف دیگر، مهاجرین غیر قانونی، امنیت کشورهای مقصد را نیز گاهی به مخاطره کشانده اند. طی سالهای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ حقوق بشر، از حق کارگران برای یافتن کسب و کار در قالب تجارت غیر قانونی دفاع می کرد، اما کم کم افزایش نیروی کار مهاجر و درگیری آن ها در قالب اتحادیه های ملی جنایی با دولت و برانگیختن جنبش های مردمی علیه دولت ها، موجب نگرانی دولت ها در خصوص امنیت ملی خود شد. امروزه یکی از فاکتورهای کنترل جرایم در جوامع، کنترل تجارت غیر قانونی انسان در مرزها می باشد و این امر سبب شده دولت ها در جهت حمایت از فرصت های شغلی داخلی و کاهش جرایم، به تشکیل پیمان های بین المللی اقدام نمایند(جانی چانگ ۱۳۹۰: ۲۲۲).
۲-۱۳- احساس ناامنی و نقش آن در مهاجرت
قبل از اینکه به مسئله احساس ناامنی در جامعه ی افغانستان بپردازیم، تعریف امنیت اجتماعی ضروری به نظر می رسد. «امنیت اجتماعی یعنی عدم تهدید نسبت به حقوق افراد، اعم از حقوق فردی و اجتماعی، که خود این حقوق، به حقوق طبیعی (حق حیات، خانواده، اشتغال، اقامت، مالکیت و…) ، وضعی (حقوق مدنی و سیاسی) و اجتماعی قابل تفکیک است. این تعریف، هر دو بعد عینی(عدم تهدید حقوق مذکور) و ذهنی (این احساس افراد که حقوقشان مورد تعرض قرار نمی گیرد) امنیت اجتماعی را در بر می گیرد»(افروغ، ۱۳۸۱، به نقل از عنایت و دیگران، ۱۳۹۱: ۸۶). «مفهوم امنیت بیشتر در برگیرنده ی احساس امنیت است تا کاهش عینی تهدیدات موجود در جامعه. لااقل آنچه رفتار و اعمال آدمی را تحت تأثیر قرار می دهد، همان احساس امنیت یا احساس در امان بودن است»(کلاهچیان، ۱۳۸۴: ۱۵، به نقل از عنایت و دیگران، ۱۳۹۱: ۸۶) .
«الریش بک جامعه شناس آلمانی مفاهیمی از قبیل جامعه پربیم، بیم زده، پرمخاطره یا جامعه ریسکی را مورد توجه قرار داده و معتقد است که تمامی جوامع در دوران تاریخ بشر به لحاظ حیات و سلامت در معرض تهدید بوده اند و بنابر این، می توان آنها را جوامع بیم زده توصیف کرد. با این حال، او اصطلاح جامعه بیم زده را منحصراً برای توصیف روندهای دوران معاصر به کار می گیرد. از نظر او جامعه بیم زده یا خطرخیز، جامعه ای است که در مواجهه با چالش هایی که احتمالاً توسط خودش خلق شده و در ابتدا پنهان بوده است، باعث نوعی از خود بیگانگی در زندگی ساکنان زمین گردیده است»(یاری و هزار جریبی، ۱۳۹۱: ۴۳). اما در برخی از جوامع، احساس ناامنی بدتر از خود ناامنی است، بطور مثال، وقوع یک حادثه انتحاری، انفجار ماین، ترور افراد، حوادث ناگوار طبیعی و… در یک جامعه ممکن است یک یا چند قربانی در بر داشته باشد، ولی در عین حال، همین حادثه ممکن است برای هزاران نفر ترس و وحشت ایجاد نموده و شیوه زندگی و طرز تفکر آنها را نسبت به مسئله امنیت آن جامعه تغییر دهد. احساس ناامنی در جامعه یی مثل افغانستان که افراد آن همیشه از آن رنج می برند، می تواند عوارض و ضایعات روانشناختی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی بر جا گذارد. به عقیده ی گرابوسکی: «احساس ناامنی ممکن است اثرات دراز مدتی بر کیفیت زندگی و بهروزی اقتصادی و اجتماعی داشته باشد»(نایبی و دیگران، ۱۳۹۲: ۳۷). از نظر لیسکا و همکاران، ترس از ناامنی می تواند تأثیرات روانشناختی گسترده ای، شامل اضطراب، بی اعتمادی، احساس بیگانگی، انزوا و عدم رضایت از زندگی ایجاد کند؛ ممکن است انسان هایی که دچار آن هستند برای مقابله با ترس خود، به مواد مخدر و الکل روی آورند، برای اجتناب از قربانی بزه واقع شدن، از مکان های معین و افراد غریبه و بیگانه دوری(مهاجرت) کنند و در نتیجه فعالیت های اجتماعی آنها محدود شود، و یا اینکه با تهیه سگ، اسلحه و سایر تجهیزات ایمنی حائلی امنیتی در روابط اجتماعی خود با دیگران را ایجاد کنند (نایبی و دیگران، ۱۳۹۲: ۳۷). یکی از عوامل مؤثر بر عدم عودت مهاجرین افغانی که در کشورهای همسایه بخصوص ایران پناهنده هستند، همین اضطراب، احساس ناامنی اجتماعی و عدم رضایت آنها از زندگی در افغانستان است. در یک تحقیقی که توسط “ممیکو سایتو” مدیر ارشد، واحد تحقیق و ارزیابی افغانستان[۳۰]، در سال ۲۰۰۸، تحت عنوان “از ناامیدی تا امیدواری: تغییر دادن تجارب جوانان افغان که از پاکستان و ایران به وطن بازکشت نموده اند” انجام شده بود، بیشتر از ربع پاسخ دهندگان که به افغانستان برگشته بودند، هنوز امید یا توقع داشتند تا کشور را در دراز مدت یا کوتاه مدت دوباره ترک نموده و مهاجرت نمایند؛ آنها دلایل گسترده ای را که از جوابهای عاطفی، تا پروسه پیوستن مجدد به جامعه را در بر می گیرد بیان نموده بودند (سایتو،۱۳۸۷: ۳).
احساس ناامنی در افغانستان، تنها به خاطر مشکل مصئونیت جانی نیست، بلکه همچنان محرومیت و دسترسی محدود به خدمات صحی، تسهیلات آموزشی، حقوق قانونی و سیاسی، اختلالات ناگهانی و زیانبخش در الگوهای زندگی روزمره، فرهنگ های اجتماعی و… را نیز در بر می گیرد. تمرکز بحث در باره امنیت برای همه مردم افغانستان مستلزم این مفکوره اساسی است که امنیت بشری یک محموله عامه است که تمام افراد جامعه مساویانه در آن شریک هستند.
اگرچه در کشور افغانستان، علاوه بر اینکه، امنیت سیاسی و اجتماعی مردم به آنصورت، تأمین نیست و در بسیاری از نقاط کشور، اکثر اوقات حوادث ناگوار (ترور شخصیت ها، انتحار، انفجار ماین، و…. ) توسط گروه های تروریستی و… رخ می دهد، که گاهی باعث از بین رفتن یک یا چند نفر می شود؛ اما همین حوادث، در افکار و روان تمام مردم کشور، یک نوع وحشت و احساس ناامنی ایجاد نموده است. به طور نمونه: در شهرها و جاده های عمومی افغانستان، وقتی افراد رفت و آمد می کنند، اکثراً بخاطر احساس ناامنی از وقوع حوادث انفجار ماین، انتحاری و… سعی می کنند در مکانهای که تجمع افراد زیاد است نروند، حتی نیروهای امنیتی نیز بخاطر بیم از وقوع این حوادث ناگوار در شهرهای پرجمعیت، از تجمع گسترده ای افراد در یک مکان جلوگیری می نمایند. گذشته از مسئله احساس ناامنی سیاسی، احساس ناامنی های اقتصادی- اجتماعی و… نیز دامن گیر جامعه ی افغانستان، بوده است. مردم افغانستان، بخصوص مهاجرینی که در خارج به سر می برند، نسبت به وضعیت اقتصادی ـ اجتماعی کشور هنوزهم نگران هستند.
۲-۱۴- شرایط اقتصادی – اجتماعی مهاجرت مردم افغانستان به ایران
مهاجرت معمولاً برای بهبود بخشیدن به وضعیت اجتماعی – اقتصادی مهاجران صورت می گیرد. اگر از سرگذشت تاریخی مهاجرت انسان بگذریم، موضوع مهاجرت بعد از انقلاب صنعتی در اروپا به دلیل تحولات شگرف اقتصادی، در جوامع آن دیار به عنوان یک مسئله مهم اجتماعی مطرح شد، که علاوه از حوزه مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی، اقتصاد دانان نیز به صورت فعالانه وارد حوزه بررسی عوامل مؤثر بر مهاجرت و شناخت فرایند آن برآمدند. بر این اساس میتوان «عوامل مؤثر بر مهاجرت را به صورت کلی به دو دسته عوامل اقتصادی و عوامل غیراقتصادی دستهبندی نمود»(مارتین، ۱۳۸۶: ۶). اما از آنجایی که مهاجرت در اغلب موارد موضوعی انتخابی است که فرد با توجه به محدودیتهای محیط پیرامون و پیشبینیهای آینده بدان اقدام میکند و با خصوصیات اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و جمعیتی وی در ارتباط است، نقش و میزان نفوذ عوامل اقتصادی و غیراقتصادی و میزان اثرگذاری هر یک از آنها در نقاط مختلف متفاوت است. علل مهاجرت وابسته به ویژگی های مختلف شخصیتی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی افراد متفاوت است. هدف عده ای از مهاجرت، اشتغال است، هدف برخی شاید فشارهای سیاسی باشد، قصد عده ای دیگر تحصیل، ازدواج و … که قطعاً نتایج متفاوتی دارد. مهاجرت نتیجه مجموعه پیچیدهای از عوامل اجتماعی، روان شناختی، اقتصادی و سیاسی است که از دیرباز به عنوان یک عامل مؤثر بر حجم نیروی کار، توزیع نیروی کار بر حسب مهارت، آموزش، تخصص و اشتغال، فرصتهای شغلی، پسانداز، سرمایهگذاری و تولید بوده است. و همچنین عاملی است که پیآمدهای اجتماعی و روان شناختی را نیز بر مبدأ و مقصد مهاجرت داشته است. مهاجرت با تغییر پایگاه، شغل و موقعیت مکانی فرد نیز مرتبط است.
تئوریهای سنتی مهاجرت بین موارد «عوامل رانده شدن» و «عوامل جذب و کشش» تفاوت و تمایز قائل میشوند که عوامل راندن و رانده شدن در وهله اول موجب تحریک و انگیزش افراد برای مهاجرت از مبدا میشود. در این موارد مانند مهاجرت اقتصادی یا کاری (معمولا مهاجرت نیروی کار)، تفاوت در میزان و سطح دستمزدها از جمله عوامل مهم و تعیینکننده مهاجرت است. افراد فقیری که در مناطق کمتر توسعه یافته یا در حال رشد ساکن هستند، میتوانند استانداردهای زندگی بالاتری را در مناطق توسعه یافتهتر برای خود مهیا کنند، یا دست کم چنین تصویری در ذهن آنها وجود دارد. «به طور کلی، مهاجرت در کشورهای جهان سوم به صورت مهاجرت نیروی کار از مناطق کمتر توسعه یافته به مناطق توسعه یافتهتر صورت میگیرد. از آنجا که وجه غالب این جابجایی جمعیت اساساً مهاجرت نیروی انسانی است، بر اساس نظریه گزینشی مهاجرت، بیشتر نیروی انسانی کارآمد در مقوله مهاجرت در کشورهای در حال توسعه قرار میگیرد» (ارشاد، ۱۳۸۴: ۱۰۸). اکثر مهاجرت های فردی و خانوادگی مردم افغانستان به ایران و سایر کشورها، یکی از علل عمده اش شرایط ناگوار اجتماعی – اقتصادی مهاجرین بوده است. امروزه نیز اکثر مهاجرین افغانی که با وجود شرایط و قوانین سخت مهاجرتی، علاقه برگشتن به کشور خود را ندارند، علت آن بیشتر احساس ناامنی اجتماعی، شرایط نامساعد اقتصادی و فراهم نبودن زمینه کار برای مهاجرین در کشور افغانستان می باشد. اگرچه مهاجرت های گروهی که در چند دوره مشخص، ابتدا در اواخر قرن ۱۹ و همچنین در نیمه اخیر قرن۲۰، (دوران اشغال افغانستان توسط شوروی، جنگ های داخلی و دوره طالبان) عمدتاً در اثر جنگ و عوامل سیاسی صورت گرفته بود، و این عوامل در مهاجرت های گروهی مردم افغانستان نقش عمده را داشتند. امروزه نیز تداوم ناامنی بصورت کلی احساس ناامنی را در میان شهروندان افغانستان، بخصوص در بین مهاجرین خارج از کشور ایجاد کرده که در بازگشت آنها به کشور تأثیر منفی گذاشته است. ولی در مهاجرت های فردی و خانوادگی و همچنین مهاجرت های غیر قانونی که هنوز هم ادامه دارد، عوامل اجتماعی – اقتصادی نقش اصلی را دارند. بطور مثال مهاجرین افغانی که بصورت فردی و اکثراً غیر قانونی در ایران مشغول به کار هستند، خانواده های اینها به افغانستان زندگی می کنند، اگر این افراد از گیر جنگ و نا امنی فرار کرده باشند، خانواده خود را جا گذاشته به تنهایی به مهاجرت اقدام نمی کردند، از طرف دیگر، مهاجرت های فردی افغان ها به ایران طولانی مدت نبوده، بلکه کوتاه مدت (فصلی) است و پس از چند مدتی در عین حالی که امنیت کشور بهبود نیافته باشد، ولی بازهم به کشور خود بر می گردند. پس میتوان گفت: علل این گونه مهاجرت (مهاجرت های فردی) بیشتر اقتصادی است. در رابطه به مهاجرین افغانستان که ابتدا در اثر جنگ و نا امنی کشور خود را ترک نموده و به صورت دسته جمعی و گروهی به کشورهای دور و نزدیک از جمله ایران و پاکستان مهاجرت نموده اند، این نویسنده تا آنجایی که با اکثر مهاجرین ساکن در استان های ایران بخصوص مهاجرین تهران در ارتباط بوده، همچنین یافته های تحقیق نشان داده است، که اگرچه در آغاز این مهاجرت ها عوامل سیاسی(جنگ و ناامنی) دخیل بوده، اما برای فعلاً که چرا این مهاجرین به کشور خود بر نمی گردند؟ عوامل مختلف، بخصوص عوامل اقتصادی تأثیرگذار اند. چون هنگامی که این مهاجرین دست به مهاجرت زدند، خانه و کاشانه خود را رها نموده، مال و دارایی خود را از دست دادند. امروزه اکثراً خانه هایشان در افغانستان به ویرانه تبدیل شده است. از سوی دیگر، بسیاری از مهاجرین افغانستان در کشور ایران، از یک طرف به خاطر نداشتن مهارت کاری و از طرف دیگر محدودیت های کاری که از سوی دولت ایران برایشان ایجاد گردیده است، اکثراً در حاشیه شهرهای ایران به یک جامعه فقیر تبدیل شده اند. اگرچه در ابتدای مهاجرت افغانها به ایران، سیاست دولت ایران در مورد مهاجرین، سیاست درهای باز بود، و مهاجرین از یک شرایط مناسب برای زندگی از قبیل (دسترسی به امکانات درمانی، غذایی و….) برخوردار بودند. اما پس از گذشت چند سال، این سیاست درهای باز، به سیاست درهای بسته و سخت گیرانه تبدیل گردید که محدودیت های زیادی (از جمله نپذیرفتن و منع بسیاری از فرزندان مهاجرین از تحصیل در مدارس آموزشی و دانشگاه ها، محدودیت کاری، اقامتی و….) برای مهاجرین ایجاد گردید، و در این اواخر، اگرچه دروازه مدارس آموزشی و دانشگاه ها به روی فرزندان مهاجرین باز گذاشته شده است، ولی در مورد خروج یا تمدید اقامت مهاجرین یک سیاست مشخص وجود نداشته است، شاید هم بخاطر شرایط نابسامان کشور افغانستان باشد، که هنوز هم در اثر ناامنی اجتماعی، زمینه عودت مهاجرین در آن کشور مساعد نشده است. این سیاست مبهم و نامشخص دولت ایران در مورد مهاجرین افغانی، همچنین شرایط سخت اقتصادی، در مقابل درآمد کم و هزینه های زیادی که بخاطر تمدید اقامتشان به دولت ایران می پردازند، شرایط زندگی را برای آنها در ایران نیز دشوار ساخته است. اگر مهاجرین افغانی بخواهند به کشور خود عودت نمایند، علاوه بر احساس ناامنی در افغانستان، بسیاری از مهاجرین از لحاظ اقتصادی، توانایی برگشتن و بازسازی خانه های ویرانه ی خود را ندارند. گذشته از آن، زمینه کار در افغانستان برای مهاجرین فراهم نیست. همچنان، از لحاظ شرایط و امکانات زندگی(آب، برق، گاز و…)، افغانستان نسبت به ایران در سطح خیلی پایین قرار داشته و مردم آن از این ناحیه رنج می برند. بر این اساس، مهاجرینی که قبل از مهاجرت، در افغانستان از شرایط زندگی نسبتاً بهتر برخوردار نبودند و اکثراً در روستاها زندگی می کردند، بخصوص درصد بالایی از زنان مهاجر، ایران را (از لحاظ آسایش و رفاه زندگی، تسهیلات بهداشتی ـ درمانی و…) نسبت به افغانستان ترجیح داده و قصد برگشتن را ندارند. به صورت کلی، تحولات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و امنیتی در افغانستان، متغیرهای اصلی تأثیرگذار بر روند مهاجرت های گروهی و فردی هستند. همچنین، جامعه قوی و دولت ضعیف، تداوم شکاف های اجتماعی ماقبل مدرن، چندپارگی قومی، قبیله ای، مذهبی، جغراف