رابطه خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی
اساسا خلاقیت به عنوان جوهره کارآفرینی شناخته شده است. کارآفرینی فعالیت خلاقیت انسان، شامل به دست آوردن ارزش از طریق ایجاد یک شرکت یا سازمان است. خلاقیت می تواند از طریق راه های مختلف در کارآفرینی، مؤثر واقع شود و بر همین اساس مفهومی به نام خلاقیت کارآفرینانه نیز مطرح است. کارآفرینی شکل ویژه ای از نوآوری است و عبارت از پیاده ساختن موفقیت آمیز ایده های خلاق برای ایجاد و کسب و کار جدید یا ابتکار جدید در درون کسب و کار موجود می باشد.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
تفاوت خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی
خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی ضمن اینکه در ارتباط نزدیک با هم هستند، در عین حال تفاوت هایی نیز دارند، افراد خلاق افرادی هستند که می توانند پدیده های جدیدی را کشف یا خلق کنند، اما نمی توانند یا علاقه ندارند اکتشافات یا اختراعات خود را به محصول یا خدمتی تبدیل کنند؛ در حالی که افراد نوآور علاوه بر این که قادرند پدیده های نوینی را خلق یا کشف کنند، توانایی آن را دارند که اختراعات یا اکتشافات خود را به کالا یا خدمات و سپس آن ها را به ارزش تبدیل کنند و هم ایده ها یا اختراعات و اکتشافات و حتی نوآوری های دیگران را به ارزش مبدل کنند. یک مخترع با ایده ها و مفاهیم کار می کند و می کوشد آن ها رابه نمونه واقعی تبدیل کند. نوآور با روشها و برنامهها و سیستم ها کار می کند و می کوشد نمونه را به محصول یا خدمتی تجارتی تبدیل کند. کارآفرین نیز با فرصت ها، ریسک ها و ارزشها کار می کند و میکوشد بازار بالقوه ای برای ایده ها یا محصولات شناسایی، کشف یا خلق کند (احمد پورداریانی و عزیزی، ۱۳۸۳: ۴۶).
در یک طبقه بندی جامع، چهار دیدگاه روان شناختی، اجتماعی، سازمانی و سیستمی جهت زمینه سازی و بروز خلاقیت مطرح شده است:
۱٫ رویکرد روانشناختی: در این دیدگاه، خلاقیت به عنوان روان شناختی، خصوصاً میزان هوش و استعدادهای فردی، بستگی دارد. بر این اساس، توصیه می شود که زمینه برای پرورش خلاقیت افراد باهوش فراهم شود.
۲٫ رویکرد اجتماعی: این دیدگاه، خلاقیت را بیشتر امری گروهی دانسته که بر این اساس برای داشتن خلاقیت بر فراهم کردن عوامل گروهی تأکید می شود.
۳٫ رویکرد سازمانی: در این دیدگاه، خلاقیت متأثر از متغیرهای سطح سازمان است. از این رو، بر فراهم کردن متغیرهای سازمانی مناسب برای خلاقیت تأکید می کند.
۴٫ رویکرد سیستمی: در این دیدگاه، خلاقیت در سازمان متأثر از عوامل متعددی است که می توان زمینه ظهور و بروز آن را از طریق فراهم کردن عوامل فردی، گروهی و سازمانی محقق نمود. رویکرد سیستمی، ترکیب رویکردهای روان شناختی، اجتماعی و سازمانی و دربردارنده یه رویکرد دیگر است (صادقی، ۱۳۸۶).
مدلهای فرایند خلاقیت
فرایند خلاقیت یکی از ابعاد خلاقیت در سازمان است و مدلهای فرایند خلاقیت بخشی از تئوری
خلاقیت می باشند. در زیر فرایند خلاقیت بر اساس مدلهای مذکور با توجه به سیر تاریخی آنها مورد بررسی قرار می گیرد (حسینی، ۱۳۸۸: ۱۲۴).
مدل والاس[۱۲۹]:
یکی از نخستین مدلهای فرایند خلاقیت توسط گراهام والاس(۱۹۲۶)ارائه شده است.این مدل دارای چهارمرحله است:
۱- آمادگی: یعنی جمع آوری داده های مرتبط با مسئله
۲- نهفتگی: به فعالیت ناخودآگاه روی مسئله اشاره دارد.
۳-اشراق: یعنی الهام از لحظه ای است که ایده یا راه حل مسئله کشف می شود
۴- اثبات: به آزمون کردن ایده ناشی از مرحله اشراق اشاره دارد.
مدل روسمن[۱۳۰]:
روسمن در سال ۱۹۳۱ در تحقیقی از طریق پرسشنامه که توسط ۷۱۰ مخترع تکمیل شد. فرایند خلاقیت را به هفت مرحله تقسیم بندی کرد:
۱- مشاهده یک نیاز یا مشکل
۲- تجزیه و تحلیل نیاز
۳- بررسی تمامی اطلاعات در دسترس
۴- فرموله کردن تمامی راه حلهای مشکل
۵- تجزیه و تحلیل آنها
۶- تولید ایده جدید
۷- بررسی و آزمون راه حل و انتخاب و تکمیل آن
مدل اسبورن[۱۳۱]:
اسبورن(۱۹۵۳) که تحقیقات متعددی در حوزه خلاقیت انجام داده فرایند خلاقیت را شامل شش مرحله می داند:
۱- تعریف مسئله: یعنی شناسایی مسئله و انتخاب مسئله و هدف دادن به آن می باشد
۲- آماده سازی: جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده های مربوط به موضوع است
۳- ایده یابی
۴- توسعه ایده ها
۵- ارزیابی ایده
۶- انتخاب ایده ال.
مدل آمابیل[۱۳۲]:
آمابیل در سال ۱۹۸۳ از طریق تعیین روابط بین مراحل خلاقیت و اجزای خلاقیت مدلی کاربردی از خلاقیت ارائه نموده که در بر دارنده پنج مرحله به شرح زیر است:
۱- ارائه مسئله
۲- آمادگی
۳- تولید ایده ها
۴- اثبات
۵-ارزیابی پیامد
مدل پلسک[۱۳۳]:
پلسک در سال (۱۹۹۶ )بر اساس تحقیقاتش در مورد مدلهای فرایند خلاقیت مدل خود را تحت عنوان چرخه خلاقیت جهت دار ارائه کرد. که این مدل تلفیقی از مدلهای قبلی می باشد.
۱-تخیل