۲-۲-۲٫ انواع دانش
درک طبقه بندی دانش، گام مهمی در جهت مدیریت دانش است؛ به طوری که حتی عنوان شده، بزرگترین کمکی که میتوان به مدیریت دانش کرد، شناخت انواع دانش و بیان تفاوتهای آن ها است. (گرانت، ۱۹۹۱) دانش را به لحاظ مشخصه های ساختاری، ویژگیهای ابتدایی، هدف و کاربرد و سطوح مفهومی به انواع مختلفی طبقه بندی نمودهاند. (بکمن، ۱۹۹۹).
در طبقه بندی دانش در سازمان، از یک بعد تقسیم بندی، دو گروه دانش عمومی و دانش خصوصی وجود دارد. دانش خصوصی به دانشی که منحصراًً تحت تملک سازمان است اشاره دارد. این دانش به منبعی اشاره دارد که ارزشمند، نادر و به طور ناتمام، تقلیدپذیر است. مثالها درباره دانش خصوصی شامل روشها، فرایندها، مستندسازی و راهبردهای تجاری منحصر به فرد سازمان است. دانش عمومی شامل دانشی است که اختصاص به سازمان مشخصی ندارد و در دامنه عمومی قرار میگیرد. این دانش شامل بهترین روشهای صنعتی وحرفه ای است. گروهی دیگر نیز دانش را به دو نوع صریح و ضمنی تقسیم کردهاند، که بنیادیترین و متداولترین طبقه بندی از دانش سازمانی است. (رادینگ، ۱۳۸۳).
نوناکا و تاکوچی[۲۰] ( ۱۹۹۵ )، دانش را به دو دسته تقسیم کردند. دانش صریح[۲۱] و دانش ضمنی[۲۲] . دسته اول در کتابها، گزارشها و مانند اینها وجود دارد. به عبارت دیگر دانش صریح دانشی است که به آسانی قابل انتقال است و میتوان آن را به کمک یک سری نشانه ها (حروف، اعداد و… ) در قالب نوشته، صدا، تصویر، عکس، نرم افزار و پایگاه داده، مدون و کدگذاری کرد. به همین دلیل به اشتراک گذاری دانش صریح به راحتی امکان پذیر است. معمولا دانش صریح در سازمانها به شکل قوانین، رویههای کاری و برنامه های روزمره در میآیند که بر مبنای آن ها هر یک از کارکنان به انجام وظایف خود مشغول هستند. اما دانش ضمنی شامل احساسات، ادراکات، عقاید، شهود و بصیرت است که به راحتی قابل انتقال و درک نیستند. دانش ضمنی یا پنهان دانشی است ذهنی و شخصی که به آسانی قابل انتقال، اشتراک و فرموله کردن نیست و از طریق مشاهده و تقلید به دست میآید. این نوع دانش اساس و پایه خلاقیت و نوآوری است. (ماین و دیگران، ۲۰۰۹).
در طراحی و اعمال مدیریت دانش در سازمانها، دو بعد دانش صریح و ضمنی از نظر ماهیت و ویژگیها با یکدیگر متفاوتند، ولی نقش پررنگی دارند. باید توجه داشت دانش همواره برای سازمانها مهم بوده و هست. (شین،۲۰۰۱) منابع دانش سازمان سرمایهای است که باید به خوبی آن را مدیریت کرد و به بهترین مصرف رساند. به عبارتی دیگر، مدیران سازمان، با پی بردن به ارزش این سرمایه ی فکری و ارتباط آن با راهبردها و تواناییهای نهفته ی سازمان، به سمت ایجاد نظامهای مدیریت دانش حرکت میکنند. (نوناکا و تاکوچی، ۱۳۸۵).
۲-۲-۳٫ سیری در تاریخچه مدیریت دانش
مدیریت دانش از اواخر دهه ۱۹۷۰ مطرح گردید. در اواسط دهه ی ۱۹۸۰ و آشکار شدن جایگاه دانش و تأثیر آن بر قدرت رقابت در بازارهای اقتصادی، اهمیت آن مضاعف شد. در این دهه، نظامهای مبتنی بر هوش مصنوعی و نظامهای هوشمند برای مدیریت دانش به کار گرفته میشد و مفاهیمی چون، فراهم آوری دانش[۲۳]، مهندسی دانش[۲۴]، نظامهای دانش محور[۲۵] و مانند آن رواج یافت. در اواخر دهه ۱۹۸۰، سیر صعودی انتشار مقالات مربوط به مدیریت دانش در مجلات حوزه های مدیریت، تجارت، علوم کتابداری و اطلاع رسانی را میتوان مشاهده کرد. درهمین دوران اولین کتابهای مربوط به این حوزه منتشر شدند. در آغاز دهه ۱۹۹۰، فعالیت گسترده سازمانهای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزه مدیریت دانش به نحو چشم گیری افزایش یافت. ظهور وب جهانی در اواسط دهه ۱۹۹۰ تحرک تازهای به حوزه مدیریت دانش بخشید. شبکه بینالمللی مدیریت دانش در اروپا[۲۶]، مجمع مدیریت دانش ایالات متحده آمریکا[۲۷] فعالیتهای خود را در شبکه اینترنت گسترش دادند. در سال ۱۹۹۵، اتحادیهی اروپا طی برنامهای به نام اسپریت[۲۸] بودجهی قابل ملاحظهای را برای اجرای طرحهای مدیریت دانش اختصاص داد. به تدریج شرکتهای بزرگی مانند ارنست و یانگ[۲۹]، بوزآلن و همیلتون[۳۰] و دهها شرکت دیگر به شکل تجاری وارد عرصه مدیریت دانش شدند. اکنون مدیریت دانش در سالهای آغازین قرن ۲۱ برای بسیاری از کشورهای پیشرفته به عنوان نماد رقابت و عامل دستیابی به قدرت و توسعه است. شرکتهای بزرگ اروپایی از سال ۲۰۰۰ به بعد حدود ۵۵ درصد درآمد خود را به مدیریت دانش اختصاص دادهاند. جدول شماره ۲-۱، گاه شمار مدیریت دانش را به طور خلاصه نشان میدهد. (حسن زاده، ۱۳۸۶).
جدول شماره ۲-۱٫ گاه شمار مدیریت دانش
دهه
روند پیشرفت مفهوم مدیریت دانش
دهه ۱۹۷۰
مدیریت دانش مطرح شد.
دهه ۱۹۸۰
بر اهمیت مدیریت دانش افزوده شد و انتشارات مربوط به مدیریت دانش سیر صعودی یافت.
اوایل دهه ۱۹۹۰
فعالیت شرکتهای آمریکایی، اروپایی و ژاپنی در حوزه ی مدیریت دانش شدت یافت.
اواسط دهه ۱۹۹۰
شبکه های بینالمللی مدیریت دانش پدید آمد.
اواخر دهه ۱۹۹۰
مدیریت دانش در زمره فعالیتهای تجاری سازمانهای بزرگ درآمد.
۲-۲-۴٫ مدیریت دانش
میتوان گفت هیچ گونه توافق جمعی جهت ارائه ی تعریفی خاص از مدیریت دانش وجود ندارد و پژوهش گران غالباً بر اساس پیش زمینههای ذهنی و حوزه های کاری خود این مفهوم را تعریف میکنند. (پریخ، ۲۰۰۱؛ هورویچ و آرماکست،۲۰۰۲).
مدیریت دانش را فرایند خاص سازمانی و نظامی برای کسب، سازماندهی، نگهداری، کاربرد، پخش و خلق دوباره دانش صریح کارکنان، برای افزایش عملکرد سازمان و ارزش آفرینی تعریف کردهاند. (موسوی خانی و دیگران، ۱۳۸۹). دافی[۳۱]، (۱۹۹۹) مدیریت دانش را به عنوان “شناسایی، رشد و کاربرد مؤثر یک دانش اساسی سازمان” تعریف میکند. تاکنچی[۳۲]، (۱۹۹۸) یک دیدگاه متفاوت روی مدیریت دانش دارد که به معنی نظارت کمتر روی کارمندان و درگیرکردن هر کدام برای خلق و به اشتراک گذاشتن دانش است که در جای خود، خط مشی سازمان نوآور را تقویت میکند. سویبی[۳۳]، (۲۰۰۰) معتقد است که دانش چیزی نیست که بتوان آن را مدیریت کرد و مدیران دانش محور نمیتوانند دانش را مدیریت کنند، زیرا آن غیره ممکن است. اما محیطی که در آن دانش خلق میشود را میتوان مدیریت کرد. از نظر هولم[۳۴]، (۲۰۰۱) مدیریت دانش، عبارت است از به کارگیری اطلاعات درست برای افرادی که نیاز دارند و در زمان مورد نیاز، به افراد کمک میکند تا دانش را ایجاد و پخش کنند و بر اساس آن عمل نمایند. از نظر گوپتا[۳۵]، (۲۰۰۲) مدیریت دانش فرایندی است که به سازمانها کمک میکند تا مهمترین مهارتها و اطلاعات مورد نیاز و ضروری را برای انجام فعالیتهایشان انتخاب، سازماندهی و توزیع کنند و انتقال دهند. هم چنین در تعریفی دیگر مدیریت دانش عبارت است از گردآوری دانش، قابلیتهای عقلانی و تجربیات افراد یک سازمان و ایجاد قابلیت بازیابی برای آن ها به عنوان یک سرمایه سازمانی، به عبارت دیگر مدیریت دانش بر ذخیره و به کارگیری دوباره اطلاعات تخصصی تأکید دارد. (حسن زاده، ۱۳۸۳).