اهمیت نگهداری از اطفال بی سرپرست، موضوعی است که تقریباً در تمام ادیان مورد توجه قرارگرفته است. در ایران از بدو تأسيس سازمان بهزیستی کشور نگهداری از کودکان بی سرپرست را به عنوان یک وظیفه در راستای اصول ۲۱ و ۲۹ قانون اساسی مورد توجه قرارگرفته است.
فرزندخواندگی در فقه اسلامی به رسمیت شناخته نشده است، طبعاً این امر در قانون مدنی ایران نیز پذیرفته نشده است، لیکن بموجب قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست مصوب ۱۳۵۳، فرزندخواندگی قبول گشته و واجد بعضی آثار حقوقی میباشد.
در این فصل به این مطالب می پردازیم:
مبحث اول : تاریخچه نهاد فرزند خواندگی در ایران، مبحث دوم : مفهوم فرزند خواندگی و انواع آن در حقوق ایران، مبحث سوم : مفوم کودکان بی سرپرست و حمایت از آن ها، مبحث چهارم : قانون حاکم بر فرزند خواندگی، مبحث پنجم : شرایط طفل مورد سرپرستی و متقاضی سرپرست، مبحث ششم : حقوق و تکالیف طفل بی سرپرست و سرپرست.
مبحث اول : تاریخچه نهاد فرزند خواندگی در ایران
در این مبحث به تاریخچه نهاد فرزندخواندگی در ایران می پردازیم. با توجه به تاثیر اسلام در حقوق ایران که موجب بروز تغییر در مسائل عمده از جمله فرزندخواندگی گردیده، موضوع را در سه گفتار ایران قبل از اسلام، ایران بعد از اسلام و ایران معاصر ملاحظه می نمائیم.
گفتار اول : تاریخچه نهاد فرزند خواندگی در ایران قبل از اسلام
در ایران باستان، عهد ساسانی، مطابق دین زرتشت، فرزندخواندگی رنگ و بوی مذهبی داشت. گویی داشتن فرزند موهبتی بود که محرومیت از آن نه تنها در دنیا، که در آخرت هم گریبان گیر می شد.[۱] زرتشتیان معتقد بودند که فرزند عنوان پل صراط را دارد و کسی که فرزند نداشته باشد قادر نیست در روز قیامت از پل صراط بگذرد لذا کسانی که صاحب فرزند نبودند برای رفع این نقیصه و طلب آمرزش و عبور از پل مذکور، فرزند بدلی برای خود انتخاب میکردند.[۲] همچنین در قوانین زرتشتی سه نوع فرزندخواندگی وجود داشت[۳]:
الف) فرزند خوانده انتخابی، فرزند خوانده ای بود که پدر و مادر خوانده فاقد فرزند، در زمان حیات خود، او را به فرزندی میپذیرند.
ب) فرزند خوانده قهری مانند زن ممتازه[۴]
ج) فرزند خوانده ای که ورثه متوفای بدون اولاد بعد از فوتش برای او انتخاب میکردند.
فردی که به فرزند خواندگی انتخاب می شد می بایست کبیر، عاقل و زرتشتی بوده و مرتکب گناهی نشده باشد که مجازات آن مرگ است. فرزند خوانده جانشین متوفی می شد و تمام اختیارات و وظایف متوفی را به عهده داشت می بایست مراسم مذهبی را اجرا کند. ضمناً پل صراط متوفی نیز به شمار میرفت که این عقیده هنوز در بین زرتشتیان مرسوم و متداول است.[۵]
گفتار دوم : تاریخچه نهاد فرزند خواندگی در ایران بعد از اسلام
با رشد و توسعه اسلام در زمینههای مختلف اجتماعی، از جمله در فرزندخواندگی تحولاتی به وجود آمد و بنابر قولی فرزندخواندگی منسوخ گردید. پس از ظهور اسلام، شارع مقدس در مقررات مربوط به فرزندخواندگی که در بین اعراب مرسوم بود تغییراتی به وجود آورد.اعراب قبل از اسلام احکام فرزند واقعی را در مورد فرزندخوانده اجرا میکردند یعنی حرمت ازدواج با فرزند خوانده و ارث بردن او مانند سایر فرزندان معتقد بودند. اما پس از اسلام آیه ۴ سوره مبارکه احزاب که شرح آن چنین است : (( … ما جعل ادعیاءِکم ذلکم قولکم بافواهکم و الله یقول الحق و هو یهدی السبیل)) و آیه ۵ سوره احزاب (( ادعوهم لابائهم هو اقسط عندالله فان لم آبائهم فاخوانکم فی الدین و موالیکم)). در آیات ۴ و ۵ سوره احزاب تصریح شده است که فرزندخواندگان شما فرزندان واقعی و صلبی شما نیستند و آنچه شما می گویید و چنین طفلی را فرزند خود یا دیگران می نامید، واقعیت ندارد. باید فرزندخوانده ها را به نام پدران واقعی آن ها نامید که همین درست است، و اگر پدر آن ها مشخص نباشد این گونه افراد برادران دینی و دوستان و یاوران شما تلقی میگردند. در آیه ۳۷ همین سوره ازدواج با مطلقه یا بیوه فرزند خوانده مباح و مجاز شمرده شده است.[۶]
بنابرین در اسلام نهاد فرزند خواندگی وجود ندارد، به این معنی که فرزندخوانده مانند فرزند واقعی از آثار پدر و فرزندی برخوردار نبوده، و آثار حقوقی از قبیل توارث و غیره فی مابین آن ها نمی باشد.
گفتار سوم : تاریخچه فرزند خواندگی در ایران معاصر
دانستیم که بعد از به رسمیت شناخته شدن دین اسلام در ایران، مقررات فرزند خواندگی منسوخ اعلام گردید. اما ایرانیان بر اساس الزامات اجتماعی و اخلاقی به این سنت نیکو ادامه دادند و سرپرستی کودکان فاقد سرپرستی توسط افراد نیکوکار و خیر که دارای تمکن مالی هستند مرسوم بود و حتی در برخی موارد از طرف مقامات قانونی، سرپرستی ایتام به افراد متمکن واگذار می شد.
مثلاً سرپرستی اطفال بدون سرپرست به پیشنهاد دادستان به اینگونه افراد سپرده می شد، تا مورد حمایت معنوی و مادی قرار گیرند. روابط عاطفی بین آن ها مانند روابط عاطفی پدران و مادران واقعی با فرزندان طبیعی آنان بود.[۷]
فرزندخواندگی در حقوق ایران پذیرفته نشده است اگرچه قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست برای تامین آینده طفل حقوقی را برای وی و تکلیفی را برای متقاضی طفل معین کردهاست، ولی چون منشأ حقوق در کشور ما قرآن و فقه است و حسب آن برخورداری از حقوق مکتسبه طفل از والدین با وجود رابطه نسب مشروع برقرار میشود و چون بین فرزندخوانده و افراد متقاضی طفل رابطه نسبی وجود ندارد و از حیث نسبت به یکدیگر بیگانه هستند، بنابرین نمیتوانند به مانند سایر متولدین از والدین، حقوقی مثل ارث و…داشته باشند.[۸]
قانون مدنی ایران برگرفته از فقه امامیه میباشد و راجع به فرزندخواندگی نص خاصی وجود ندارد و با توجه به ضرورت و احساسی نیاز راجع به مسائل فرزندخواندگی قانونگذار جهت نظم بخشیدن به روابط افراد و خانواده های سرپرست به تدوین قانون حمایت از کودکان بدون سرپرست در سال ۱۳۵۳ پرداخت و تصویب شد. تصویب این قانون به معنای تأسيس نهاد فرزندخواندگی یا سرپرستی بود. با این همه اخیراًً به دلیل وجود اشکالات عمده در قانون مذکور، لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان بدون سرپرست مصوب ۱۳۸۷ تدوین گردید. اما همچنین این لایحه بخوبی نتوانست ابهامات و اشکالات را حل نماید و در سال ۱۳۹۲ لایحه حمایت از کودکان بدون سرپرست به تصویب رسیده است، که در بررسی های آتی به موارد مذکور می پردازیم.