مدیریت سودمفید[۹]: اقدامات مناسب و منطقی که جزئی از عملیات مدیریت بهینه تجاری و ایجاد ارزش برای سهامداران است.
مدیریت سود فرصتطلبانه[۱۰](مضر) : دخالت در فرایند گزارشگری مالی به منظور پنهان کردن عملکرد واقعی شرکت از طریق ایجاد ثبتهای حسابداری مصنوعی و انجام برآوردهای غیر منطقی.
خنثی بودن مدیریت سود از این فرض نشئت میگیرد که از مدیریت سود انجام گرفته، افشای کامل صورت گرفته است. اما فرض وجود افشای کامل همانند فرض وجود بازارهای کامل بعید به نظر میرسد؛ بنابرین، تلاش برای گزارشگری نادرست در رابطه با عملکرد مالی شرکت، باید به عنوان رفتاری فرصتطلبانه و مضر تلقی گردد (مولفورد و کومسکی، ۲۰۰۲[۱۱]).
موج اخیر ورشکستگیها و رسواییهای مالی باعث شده است که یک دیدگاه عمومی منفی در رابطه با مدیریت سود ایجاد شود. اتفاقات رخ داده در شرکتهای انرون و ورلد کام دو نمونه بارز از مدیریت سود فرصتطلبانه و یا مضر میباشد که باعث به وقوع پیوستن بزرگترین رسواییهای مالی تاریخ آمریکا شد.این شواهد نشان میدهند که مدیران به گونهای فرصتطلبانه و با انگیزه نفع شخصی اقدام به مدیریت سود میکنند. قسمت اعظم مطالعات انجام گرفته در این زمینه بر مضر بودن مدیریت سود تأکید کردهاند.همچنین اصلاح قوانین ومقررات گزارشگری مالی (از جمله ساربینز اکسلی و …) نشان میدهد که سرانجام قانونگذاران از طریق ابداع ابزارهایی به مبارزه با مدیریت سود پرداختهاند که همین مطلب موید آن است که از نگاه قانونگذاران، مدیریت سوداقدامی فرصتطلبانه و مضر است.
اما نتایج تعدادی از مطالعات انجام شده بیان کردهاند که مدیریت سود ممکن است مفید نیز باشد، زیرا این امکان وجود دارد که مدیران با دسترسی به اطلاعاتی بیشتر نسبت به سایر استفاده کنندگان، سعی در افزایش ارزش اطلاعاتی سود داشته باشند. طرفداران این روش معتقدند که مدیر روشی را انتخاب میکند که منجر به ثبت دقیق و کارامد عملکرد مالی شرکت شود.به عنوان مثال، شواهد تجربی حاصل از مطالعه انجام شده توسط سپرامانایام (۱۹۹۶) نشان میدهد که مدیران از اختیارات خود برای بهبود توانایی سود در انعکاس ارزش ذاتی شرکت استفاده میکنند.او نشان داد که اقلام تعهدی اختیاری(معرف مدیریت سود) ما را در پیشبینی جریانات نقدی، سود و سودهای تقسیمی آتی کمک میکند (جیراپورن و دیگران[۱۲]،۲۰۰۸).
لویس ورابینسون[۱۳] (۲۰۰۵)، نقش علامتدهی اقلام تعهدی را از طریق مدیریت سود انجام گرفته در فاصله زمانی کمی قبل از تجزیه سهام، بررسی کردند.او شواهد متقاعدکنندهای ارائه داد که بیان میکند مدیران از اقلام تعهدی، همزمان با تجزیه سهام استفاده میکنند تا در مورد عملکرد آتی شرکت به بازار علامت دهند؛نتایج مبتنی بر بازدهی سهام در حولوحوش تجزیه سهام نشان میدهد که بازار علامت موجود در اقلام تعهدی اختیاری را باور میکند.
در مطالعهای دیگر،جیراپورن و دیگران (۲۰۰۸) به بررسی رابطه بین مدیریت سود و هزینه های نمایندگی شرکت پرداختند.یافته های تحقیق نشان میدهد که بین هزینه های نمایندگی شرکتها و مدیریت سود یک رابطه منفی وجود دارد. آن ها بیان کردند که اگر مدیریت سود برای شرکت مضر باشد در شرکتهایی که مدیریت سود به وقوع میپیوندد باید شاهد هزینه های نمایندگی بیشتری باشیم؛ وجود رابطه منفی بین مدیریت سود و هزینه های نمایندگی نشان میدهد که به طور متوسط، مدیریت سود فرصتطلبانه نیست و حتی ممکن است مفید نیز باشد.
۲-۳ روشهای کشف مدیریت سود
روشهای زیادی برای کشف مدیریت سود وجود دارد. در تحقیقات تجربی، محققان از طریق روشهای زیر نشان دادهاند که مدیران سود را مدیریت میکنند:
-
- تغییر رویه و انتخابهای حسابداری
-
- معاملات و رویدادهای واقعی (مدیریت سود واقعی)
-
- اقلام تعهدی کل/اختیاری
-
- بررسی جداگانهی یک قلم تعهدی خاص
-
- آزمون توزیع و
- هموارسازی سود (سان و راث،۲۰۱۰).
با توجه به روشهای مورد استفاده در این تحقیق برای کشف مدیریت سود، تنها روش اقلام تعهدی اختیاری شرح داده میشود.
۲-۳-۱ مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی کل و اختیاری
سود دارای دو قسمت است: جریانات نقدی عملیاتی و اقلام تعهدی کل. اقلام تعهدی کل عبارت است از قضاوتها و برآوردها مدیریت در ارتباط با جریانات نقدی تا سود حسابداری واقعیتهای اقتصادی مربوطه را بهتر منعکس کند. اقلام تعهدی کل را میتوان به دو دسته اقلام تعهدی اختیاری و اقلام تعهدی غیر اختیاری تفکیک کرد. اقلام تعهدی غیر اختیاری عبارت است از تعدیلات حسابداری انجام شده بر روی جریانات نقدی که به وسیله استانداردهای حسابداری تحمیل میشود؛ اقلام تعهدی اختیاری،تعدیلات انجام شده بر روی جریانات نقدی ناشی از انتخابهای مدیران میباشند که از انعطاف پذیری موجود در استانداردهای حسابداری نشئت گرفتهاند. بنابرین وجود انعطاف پذیری در استاندارد های حسابداری و در نتیجه اقلام تعهدی اختیاری، فرصت لازم را برای دستکاری سود به مدیریت میدهد (دیچو[۱۴]،۱۹۹۴-به نقل از سان و راث ۲۰۱۰).
ابتدا هیلی[۱۵] (۱۹۸۵)،با بهره گرفتن از میانگین اقلام تعهدی شرکتها به بررسی مدیریت سود در طرحهای پاداش مدیران پرداخت. او نمونه مورد بررسی خود را به سه گروه تقسیم کرد که انتظار داشت مدیران برای حداکثر کردن پاداش خود در دوگروه، اقدام به کم کردن رقم سود کنند (کاهش دادن اقلام تعهدی) و در گروه دیگر سعی دارند که رقم سود را افزایش دهند (افزایش دادن اقلام تعهدی). او سپس میانگین اقلام تعهدی دو گروه اول را با گروه بعدی مقایسه کرد و نتایج آزمون نشان داد که مدیران با بهره گرفتن از اقلام تعهدی، سود را مدیریت میکنند.
در مطالعات بعدی، میانگین اقلام تعهدی را در دوره تخمین به عنوان اقلام تعهدی غیر اختیاری در نظرگرفتند. در واقع، اقلام تعهدی غیر اختیاری با بهره گرفتن از فرمول زیر محاسبه گردید:
NDA= اقلام تعهدی غیر اختیاری برآورد شده
TA= کل اقلام تعهدی که بر کل داراییهای اول دوره تقسیم شده است
=t 1،۲، …وT که علامت سال در دوره تخمین هستند.
= علامت نشان دهنده سال در دوره رویداد میباشد.
سپسدیآنجلو[۱۶] (۱۹۸۶) فرض کرد که در صورت عدم وجود مدیریت سود، تفاوت بین اقلام تعهدی دورهیt با دوره t-1 برابر صفر است. او برای اندازهگیری اقلام تعهدی غیر اختیاری، از اقلام تعهدی کل دوره قبل استفاده کرد:
میتوان مدل دیآنجلو را نوع خاصی از مدل هیلی به حساب آورد که در آن دوره برآورد اقلام تعهدی غیراختیاری به سال مالی قبل محدود شده است. در هر دو مدل از اقلام تعهدی کل برای محاسبه اقلام تعهدی اختیاری استفاده شده است. فرض ضمنی دو مدل آن است که اقلام تعهدی غیر اختیاری در طول زمان ثابت هستند و میانگین اقلام تعهدی اختیاری در دوره تخمین برابر صفر است. امابا توجه به تغییر شرایط اقتصادی در دنیای واقعی و به تبع آن تغییر اقلام تعهدی غیر اختیاری شرکتها، ثابت فرض کردن اقلام تعهدی غیر اختیاری مورد انتقاد قرار گرفت (دیچو و دیگران ۱۹۹۵).