درمان از ۷ جلسه هفتگی SFT تشکیل شد. مشاوران گروه کنترل ( که هدف برنامه را هم میدانستند) هیچ گروه درمانی را برای دانش آموزانشان تشکیل ندادند. در عوض از آن ها خواسته شد که دانش آموزان آماده برای SFT را شناسایی کنند و پیش آزمون و پس آزمون را بر روی آن ها اجرا کنند. شاخص ویژگی های شخصیت (IPC) [۱۲۰]وجود دارد. در خرده مقیاس های مدرسه ای، ادراک خود و درخشش، بنابر نظر مجریان این تفاوت ها عنوان میکند که دانش آموزان در گروه آزمایش عزت نفس بالاتری در حیطه غیر آموزشگاهی داشتند. نگرش ها و احساسات مثبت تری درباره خودشان داشتند و روش های مناسب تری را برای مواجهه با عواطف داشتند.
تربیانتافیلو[۱۲۱](۱۹۹۷؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳) مطالعه ای را درباره اثر آموزش راه حل محور به سرپرستان مرکز بهداشت روانی بر رفتار مراجعان انجام داد. محیط مورد مطالعه یک مدرسه خصوصی اقامتی کودکان در اونتاریوی کانادا بود. مشکلات عمده مراجعان این مرکز عبارت بود از افسردگی، استرس، بیش فعالی و رفتارهای پرخاشگرانه ضد اجتماعی. آموزش شامل ۴ جلسه ۳ ساعته هفتگی در باره رویکرد راه حل محورو تکنیک های خاص آن برای درمان خودکشی، اضطراب، اختلالات تحریکی، مسائل هیجانی، کنترل خشم و مداخله در بحران بود. سرپرستان یک مجموعه از خطوط راهنما را دریافت کردند تا بتوانند SFT را اجرا کنند. گروه آزمایش شامل ۵ کودک بود که سرپرستان آن ها در آموزش راه حل محورشرکت کردند. این کودکان ۱۰-۱۶ سال داشتند که ۶ نفر از آن ها حداقل ۱۵ ماه در مدرسه اقامت داشتند. گروه کنترل شامل هفت کودک بود که با گروه آزمایش به لحاظ زمان اقامت، نوع مشکل و سن همتا شده بودند. داده ها ۱۶ هفته پس از آموزش جمع آوری شد.
اطلاعات ثبت شده قبلی نشان میداد که دو گروه آزمایش و کنترل قبل از آزمایش باهم مشابه بودند. در خلال ۱۶ هفته بعد از آموزش SFT به سرپرستان، تعداد درگیری های شدید مراجع در گروه آزمایش ۶۵% کاهش یافته بود در حالی که در گروه کنترل ۱۰% کاهش یافته بود. در خلال همین دوره دو نفر از مراجعان گروه آزمایش قادر بودند داروهای روان گردان را قطع کنند و ۶۶% آن ها دوز داروها را کم کردند. یافته ها اثر بخشی رویکرد را حل محور را نشان میدهد.
در پژوهش دیگری ایکز، والش و مارکوسکی[۱۲۲](۱۹۹۷؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳)، اثر SFT را بر خانواده هایی با تشخیص اسکیزوفرنی بررسی کردند نمونه شامل ۱۰ بیمار و خانواده هایشان بود که توسط یک مرکز بهداشت روانی خدمت دریافت میکردند. ۵ خانواده در گروه آزمایش جایگزین شدند و ۵ خانواده در گروه کنترل، گروههای آزمایش و کنترل هر هفته بر پرستار روانپزشکی به مدت ۲۰ دقیقه برای بررسی های بالینی ملاقات میکردند و بلافاصله بعد از ملاقات، گروه آزمایش در جلسه SFT شرکت میکردند.
در پایان دوره درمان SFT گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری را در ابعاد چندی از مقیاس محیط خانوادگی از جمله بیانی بودن جهت گیری فعال و ناهمخوانی نشان داد. در حالی که گروه کنترل در این زمینه ها کاهش قابل توجهی را نشان میداد. این پژوهش نیز نشان میدهد که دیدگاه راه حل محوردر محیط خانواده مؤثر واقع می شود.
در مطالعه کنترل شده دیگری، کانولی[۱۲۳] و همکاران (۲۰۰۳، به نقل از نظری، ۱۳۸۳)، اثر خانواده درمانی راه حل محوررا بر مشکلات رفتاری کودکان بررسی کردند. در این مطالعه چهار کودک به صورت تک تک شرکت کردند که سه نفر از آن ها SFT را دریافت کردند و یکی از آن ها دریافت نکرد. فرضیه این بود که SFT رفتارهای پرخاشگرانه کودکان کم سن، که عملکرد مقابله ای دارند را کاهش میدهد. رفتار پرخاشگرانه به دو روش اندازه گیری شد یکی استفاده از چک لیست روزانه رفتارهای مشکل و یک ابزار اندازه گیری استاندارد از سلامت عاطفی و رفتاری کودک. همه کودکان با معیارهای DSM-IV تشخیص اختلال بی اعتنایی مقابله ای[۱۲۴]را بر پایه گزارش والدین دریافت کردند. دو نفر از آن ها مشکلات طبی نیز داشتند کودکان بین سنین ۹-۸ ساله بودند وهیچ یک از خانواده ها سابقه سوء استفاده فیزیکی از کودکان یا سوء استفاده از مواد را نداشتند. سه درمانگر که در روانشناسی مشاوره دکترا گرفته بودند و شش ماه در آموزش SFT دوره دیده بودند درمان را انجام دادند که یکی از آن ها زن ودو نفر مرد بودند.
گزارش روزانه والدین یک چک لیست ۳۳ آیتمی است که برای درجه بندی رفتار بد کودک به وسیله والدین استفاده می شود. نظام ارزیابی رفتار کودکان – والدین ۱۳۰ آیتم دارد که یک ابزار اندازه گیری چند بعدی از رفتارهای مشکل و انضباطی کودکان است که توسط والدین گزارش می شود.
همه خانواده ها در جلسه اول شرکت کردند و آموزش دیدند که گزارش روزانه والدین را هر روز تا یک هفته بعد از آخرین جلسه تکمیل کنند. در دو هفته اول برای به دست آوردن خط پایه[۱۲۵]هیچ درمانی صورت نگرفت. وقتی اعضای خانواده تبدیل به مشتری شدند، درمان شروع شد. این زمانی بود که همه اعضای خانواده موافقیت کردند که باید اهداف پیگیری شود. برای اینکه مشخص شود که تغییری رخ داده است یا خیر، از یک طرح چند خط پایه ای استفاده شد. بعد از ۵ جلسه که از درمان گذشت خانواده های تیم، آرنی و جان اظهار خوشحالی میکردند و از رفتار کودکانشان رضایت داشتند. از مدرسه هم خبر بهبودی روابط کودکان دریافت شد.
تحلیل اطلاعات جمع آوری شده از این فرضیه که کودکان دارای پرخاشگری و رفتار مقابله ای میتوانند از خانواده درمانی راه حل محورسود ببرند حمایت میکند شواهد حاصل از گزارش روزانه والدین از رفتار مشکل زا و گزارش شفاهی مراجعان، معلمان ودرمانگران همگی نشان دادند که این سه خانواده، از درمان راه حل محورسود برده اند. در پایان جلسات چهارم و پنجم خانواده ها باور کردند که نگرانی هایی که آن ها را به درمان کشانده بود حل شده است.
کیس مری شرایط ورود به مطالعه را نداشت و به دلیل اینکه خانواده او مقاومت نشان میدادند از مطالعه خارج شد و نشانه ها نشان میداد که رفتار پرخاشگرانه او تغییری نکرده است.
نتایج این مطالعه نشان میدهد که خانواده درمانی راه حل محورمی تواند در کار با کودکان کم سن و دارای مشکلات پرخاشگری و رفتار مقابله ای مؤثر واقع شود.
در مطالعه دیگری مولی (۱۹۹۷؛ به نقل از نظری، ۱۳۸۳)، مطالعه ای را بر روی خانواده های کودکان بهداشت روانی انجام داد تا کارایی خانواده درمانی راه حل محوررا در رسیدن به اهداف و ایجاد تغییرات مثبت ارزیابی کند.
هدف این مطالعه بررسی کارایی خانواده درمانی راه حل محوربر پایه گزارشات مراجعان بود. هر درمانگر به مراجعان می فهماند که تعداد کمی جلسه موردنیاز است که برگزار خواهد شد. هدف این بود که به مراجعان کمک شود در تعداد کمی جلسه راه حلی را پیدا کنند. خانواده ها موافقت کردند که شش ماه بعد کارایی خدماتی را که دریافت کرده بودند گزارش دهند شرکت درمطالعه داوطلبانه بود و ۵۶ خانواده در مطالعه شرکت کردند.